فارسی
جمعه 16 آذر 1403 - الجمعة 3 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

محشر


مسأله ى قيامت و محشر، و روزى كه اولين و آخرين براى رسيدن به جزاى نيكى ها و بديها در آن وارد مى شوند حقيقتى است كه تمام كتب آسمانى و انبياى الهى وامامان معصوم خبر داده اند.

اعتقاد به محشر و قيامت جزيى از ايمان، و انكار آن واقعه ى عظيمه مساوى با كفر است.

قرآن مجيد در بيش از هزار آيه، و روايات و اخبار در فصلى بسيار مفصل موضوع محشر و قيامت را مطرح كرده اند:

«رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ» .

اى پروردگار ما! محققاً وجود مقدس تو تمام مردم را براى روزى كه هيچ شكى در آن نيست جمع مى كنى، و خداوند را تخلف در وعده نيست.

«فَكَيْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» .

وضع و حال آنان چگونه خواهد بود زمانى كه آنان را براى روزى كه هيچ شكى در آن نيست جمع كنيم، و هر شخصى به طور كامل به جزايش در برابر اعمالى كه انجام داده برسد، و به هيچ كس ستمى در اين زمينه وارد نگردد.

«وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ» .

و اگر بميريد يا كشته شويد، به جانب خدا محشور خواهيد شد.

«... وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» .

خدا را پروا كنيد، خدايى كه به سوى او محشور مى شويد.

«لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ...» .

خداوند شما را در روز قيامت كه هيچ شكى در آن نيست جمع خواهد كرد.

«... وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» .

خداوند مردگان را برمى انگيزد، سپس به سوى خدا باز مى گردند.

«... وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» .

خدا و رسولش اعمال شما را مى بينند، سپس به سوى كسى كه آگاه از نهان و آشكار است باز مى گرديد، و او شما را به آنچه انجام مى داديد آگاه مى نمايد.

«ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ* ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ» .

سپس شما مردم پس از كامل شدن آفرينش و حياتتان خواهيد مرد، آنگاه همه ى شما روز قيامت برانگيخته خواهيد شد.

«لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ* وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ* أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ* بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ» .

قسم به روز قيامت، و قسم به نفس ملامتگر، آيا انسان گمان مى كند استخوانهاى پوسيده اش را دوباره جمع نمى كنيم و او را به صورت موجودى زنده پديد نمى آوريم؟ آرى، ما توانا هستيم كه سر انگشتان او را هم به همين صورت منظم درست كنيم!

امام صادق عليه السلام مى فرمايند: جبرييل به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و آن حضرت را به قبرستان بقيع برد، او را كنار قبرى آورد و مرده ى آن قبر را صدا زد كه به اذن حق برخيز! مردى كه موى سر و صورتش سپيد بود از قبر درآمد، از صورتش خاك را مى زدود و مى گفت: الحمد للّه و اللّه اكبر، جبرييل به او خطاب كرد: به اذن خدا باز گرد، سپس پيامبر را كنار قبرى ديگر آورد و به مرده ى قبر خطاب كرد: به اجازه ى خدا برخيز، مردى سياه روى برخاست و مى گفت:

وا حسرتا، واى از هلاكت و بيچارگى! جبرييل به او گفت: به جايى كه بودى به اذن خدا باز گرد، سپس گفت: اى محمد! تمام اموات بدين صورت در قيامت محشور مى شوند .

لقمان حكيم در موعظه اى كه به فرزندش داشت، فرمود: اى فرزندم! اگر در مردن شك دارى خواب را از خود بردار كه نمى توانى، اگر در برانگيخته شدن در قيامت شك دارى، بيدارى را از خود بردار كه نمى توانى، بنابراين اگر در خواب و بيدارى خود كه دو واقعيت است انديشه كنى مى فهمى كه وجودت به اختيار ديگرى است، همانا خواب به منزله ى مرگ، و بيدارى بعد از خواب به منزله ى زنده شدن پس از مرگ است .

در هر صورت در همه ى قرآن مسأله ى قيامت و وصف آن با تكرار و تأكيد و سوگند و اصرار فراوان آمده است، فقط گاهى به اثبات و استدلال و اقامه ى دليل پرداخته است، بر خلاف اثبات توحيد كه مكرر به ذكر دليل و برهان و ارايه ى آيات قدرت و حكمت پروردگار مى پردازد، زيرا با قبول توحيد امر معاد حل شده و بديهى است.

اين است كه در اين كتاب الهى، يا قبل از تشريح و توصيف رستاخيز يا بعد از آن به ذكر نشانه هاى دانش و توانايى پروردگار مى پردازد، و در حقيقت ادله ى وجود حق، به طور يقين دليل وجود معاد نيز مى باشد.

مواردى هم كه به واضح دليل درباره ى روز جزا و زنده شدن مردگان آورده است باز همين دليل و برهان را اقامه فرموده است، زيرا احدى نمى گويد: چرا بايد معادى باشد؟ چون تشكيل محكمه اى براى تشخيص گنهكار و بيگناه، و نيز پاداش دادن به نيكوكار و بدكار، مورد اعتراض نمى تواند باشد، فقط اعتراض و اشكال منكران اين است كه چگونه اجسام پوسيده ى پراكنده، جمع آورى و احيا مى شوند؟ اين است كه پروردگار يا صريحاً يا ضمن ادله ى توحيد كه پيش از وصف روز جزا يا پس از آن آورده مى شود به مخالفان مى گويد يا مى فهماند كه همان قدرتى كه آثارش را هم اكنون در كائنات مى بينيد منشأ پيدايش قيامت نيز خواهد بود، و همان آفريننده اى كه از آغاز، وجود و حيات بخشيده است، به تجديد احيا و زنده كردن مجدد اموات توانا باشد.

قرآن مجيد شبهه ى منكران و ايراد مخالفان و انكار ملحدان را در سوره ى مباركه ى يس بدين صورت پاسخ مى دهد:

«أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ* وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ* قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» .

آيا انسان توجه نكرد كه ما او را از نطفه اى بى ارزش آفريديم و او به مخاصمه ى آشكار برخاست! و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت:

چه كسى اين استخوانهاى پوسيده را زنده مى كند؟ بگو: همان كسى آن را زنده مى كند كه نخستين بار آن را آفريد، و او به هر مخلوقى داناست.

در اين آيات، نخست دست انسان را مى گيرد و به آغاز حيات خودش در آن روز كه نطفه ى بى ارزشى بيش نبود مى برد، و او را به انديشه وامى دارد، مى گويد؛ آيا انسان نديد، توجه نكرد، انديشه ننمود كه ما او را از نطفه آفريديم، و او آنچنان قوى و نيرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه حتى به مجادله در برابر پروردگارش برخاست و مخاصمه كننده ى آشكارى شد؟!

نخست روى عنوان انسان تكيه مى كند، يعنى هر انسانى با هر اعتقاد و مكتبى و هر مقدار دانشى مى تواند اين حقيقت را دريابد.

سپس سخن از نطفه مى گويد كه در لغت در اصل به معنى آب ناچيز و بى ارزش است، تا اين انسان مغرور و از خود راضى كمى در انديشه فرو رود و بداند روز اول چه بود؟ و تازه تمام اين قطره ى آب ناچيز مبدأ نشو و نماى او نبوده، بلكه سلول زنده ى بسيار كوچكى كه با چشم ديده نمى شود از ميان هزاران سلول كه در آن قطره ى آب شناور بودند با سلول زنده ى بسيار كوچكى كه در رحم زن قرار داشت با هم تركيب شدند، و انسان از آن موجود ذره بينى پا به عرصه ى هستى گذاشت.

مراحل تكامل را يكى بعد از ديگرى پيمود كه شش مرحله ى آن طبق گفته ى قرآن در اوايل سوره ى مؤمنون در درون رحم مى باشد: نطفه- علقه- مضغه- ظهور استخوانها- پوشيده شدن استخوانها به گوشت و سرانجام پيدايش روح و حركت.

پس از تولد كه نوزادى بسيار ضعيف و ناتوان بود، مراحل تكامل را نيز به سرعت پشت سر گذاشت تا به سر حد بلوغ و رشد جسمانى و عقلانى رسيد.

اين موجود ضعيف و ناتوان چنان قوى و نيرومند شد كه به خود اجازه داد به پرخاشگرى در برابر دعوت «اللّه» برخيزد و گذشته و آينده ى خويش را به دست فراموشى بسپارد و مصداق روشن «خصيم مبين» گردد.

براى بى خبرى او همين بس كه مثلى براى ما زد و به پندار خودش دليل دندان شكنى پيدا كرد، و در حالى كه آفرينش نخسيتن خود را به دست فراموشى سپرده بود، گفت: چه كسى مى تواند اين استخوانها را زنده كند در حالى كه پوسيده است؟!

آرى، آن منكر معاند، و خصيم مبين، و پرخاشگر فراموشكار، قطعه ى استخوان پوسيده اى را در بيابان پيدا مى كند، استخوانى كه معلوم نبود از چه كسى است؟ آيا به مرگ طبيعى مرده يا در يكى از جنگهاى عصر جاهلى به طرز فجيعى كشته شده يا بر اثر گرسنگى جان داده؟ به هر صورت فكر مى كرد دليل دندان شكنى براى نفى معاد پيدا كرده است، با خشم توأم با خوشحالى قطعه ى استخوان را برداشته مى گويد: با همين دليل به خصومت با محمد برمى خيزم! آنچنان كه نتواند جوابى بدهد!

با عجله به سراغ پيامبر اسلام آمد و فرياد زد: بگو ببينم چه كسى قدرت دارد بر اين استخوان پوسيده لباس حيات بپوشاند، و سپس قسمتى از استخوان را نرم كرد و روى زمين پاشيد، و فكر مى كرد رسول الهى هيچ پاسخى در برابر اين منطق نخواهد داشت.

جالب اينكه قرآن مجيد با جمله ى كوتاه «وَ نَسِيَ خَلْقَهُ» تمام پاسخ او را داده است، هر چند پشت سر آن توضيح بيشتر و دلايل افزونتر نيز ذكر كرده.

مى گويد: اگر آفرينش خويش را فراموش نكرده بودى هرگز به چنين استدلال واهى و سستى دست نمى زدى؛ اى انسان فراموشكار! به عقب بازگرد و آفرينش خود را بنگر، چگونه نطفه ى ناچيزى بودى و هر روز لباس تازه اى از حيات بر تن تو پوشانيد، تو هميشه در حال مرگ و معاد هستى، از جمادى مردى نامى شدى و از جهان نباتات نيز مردى از حيوان سر زدى، از عالم حيوان نيز مردى انسان شدى، اما تو اى انسان فراموشكار! همه ى اينها را به طاق نسيان زدى، حال مى پرسى چه كسى اين استخوان پوسيده را زنده مى كند؟! اين استخوان هرگاه كاملًا بپوسد تازه خاك مى شود، مگر روز اول خاك نبودى؟! لذا بلافاصله به پيامبر دستور مى دهد كه به اين خيره سر مغرور و فراموشكار بگو:

«كسى او را زنده مى كند كه در روز نخست او را ايجاد كرد» .

اگر امروز استخوان پوسيده اى از او به يادگار مانده، روزى بود كه حتى اين استخوان پوسيده هم نبود و حتى خاكى هم وجود نداشت، آرى آن كس كه او را از كتم عدم آفريد، تجديد حيات استخوان پوسيده اى برايش آسانتر است.

و اگر فكر مى كنيد اين استخوان پوسيده وقتى كه خاك شد و در همه جا پراكنده گشت چه كسى مى تواند آن اجزا را بشناسد و از نقاط مختلف گردآورى كند؟ پاسخ آن نيز روشن است، او از هر مخلوقى آگاه است و تمام ويژگيهاى آن را مى داند:

«وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ».

كسى كه داراى چنين علم و چنان قدرتى است مسأله ى معاد و احيا مردگان مشكلى برايش ايجاد نخواهد كرد.

يك قطعه آهنربا را اگر در ميان خروارها خاك كه ذرات كوچكى آهن در آن پراكنده است بگردانيم سريع تمام اين ذرات را جمع آورى مى كند، در حالى كه يك موجود بى جان بيش نيست، خداوند به آسانى مى تواند تمام ذرات بدن هر انسانى را در هر گوشه اى از كره ى زمين با يك فرمان جمع آورى نمايد.

او نه تنها به اصل آفرينش انسان آگاه است كه از نيات و اعمال آنها نيز آگاه مى باشد و حساب و كتاب آن نزد او روشن است.

بنابراين محاسبه ى اعمال و نيات و اعتقادات نيز مشكلى براى او ايجاد نمى كند:

«... وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ...» .

«قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ».

اگر آنچه را در دل داريد پنهان كنيد يا آشكار سازيد خدا مى داند، و شما را به آن محاسبه خواهد كرد.

به همين دليل موسى مأمور مى شود در جواب فرعون كه در مسأله ى معاد ترديد مى كرد، و از زنده شدن قرون پيشين و حساب و كتابشان اظهار تعجب مى نمود بگويد:

«... عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى » .

علم و آگاهى آن در پيشگاه پروردگار من در كتابى ثبت است، و پروردگار من نه اشتباه مى نمايد و نه فراموش مى كند .

در هر صورت مسأله ى قيامت و محشر و روزى كه اولين و آخرين براى محاسبه ى اعمال و نياتشان در آن جمع مى شوند، از مصاديق غيب است و اعتقاد و ايمان به آن با كمك گيرى از آيات قرآن و روايات، از زيباييهاى معنوى و عامل تربيت و رشد و كمال، و داراى آثار و نتايج بسيار مفيدى در حيات انسان است.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

خودشناسی، عامل دستیابی به خداشناسی
نفس - جلسه هیجدهم
حكايت دستور العمل شيخ بهايى‏
3- اداى حق‏الناس‏
نظام خانواده در اسلام - جلسه هجدهم – (متن کامل + ...
محدوده فعاليت مثبت دنيايى
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هشتم
معنا و مصداق سعادت در کلام پیامبر اکرم(ص)
دوران سخت تحصيل‏
حق زنان بر مردان از زبان امام سجاد عليه‏السلام

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هشتم
به میدان رفتن آینه ی تمام نمای پیامبر اسلام(ص)، ...
حق زنان بر مردان از زبان امام سجاد عليه‏السلام
ارزش و اهميت پسر دار شدن
بررسى شأن نزول سوره و الليل
محدوده فعاليت مثبت دنيايى
برنامه‏ هاى پيامبر صلّى الله عليه وآله و سلّم ...
ایمان و آثار آن - جلسه بیست و ششم (1) - (متن کامل + ...
اخلاقیات، بدنه‌ای مهم در دین
خشنود کردن اهل‌ خدا و دوری از اهل گناه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^