فارسی
يكشنبه 16 ارديبهشت 1403 - الاحد 25 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

وسائل هدايت - جلسه پنجم (1) - (متن کامل + عناوین)

 

 

هدايت ها در سوره عصرسوره اى كوتاه و پرمعنا در خودسازى

 

تهران، حسينيه هدايت رمضان 1383

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

قسمت عمده اى از آيات قرآن كريم، بخصوص آياتى كه در مكه معظمه نازل شد، براى تزكيه نفس و تقويت عقل مردم، و براى ارائه قواعد خودسازى نازل شد.

گاهى تمام اين برنامه ها را خداوند در يك سوره جمع كرده است. يك سوره كوتاه با آيات محدود، ولى با مفاهيم بسيار گسترده.

يكى از اين سوره ها كه عقيده بعضى از اهل دل اين است كه براى يك خودسازى كامل و جامع كافى است، سوره مباركه «و العصر» است. ما مى توانيم اين سوره مباركه را از دو جهت نظر كنيم؛ يكى از ديدگاه روايات، و يكى هم از ديدگاه عالم طبيعت.

در ابتداى اين سوره مباركه، بعد از آيه شريفه «بسم الله»، كلمه عصر قرار داده شده است. لغت عصر به طور عام به معناى روزگار و زمان است.

ديدگاه روايات به آيه اول سوره عصر اين است كه منظور از اين روزگار، روزگارِ هدايت است؛ قسم به روزگارِ هدايت، كه اين روزگار، چه روزگارى است؟ روزگارِ رسول خدا صلى الله عليه و آله ، كه پروردگار بزرگ عالم وجود اين يك نفر را تجلى گاه شخصيت صد و بيست و چهار هزار نفر انبياى قبل قرار داد و آن چراغ نهايى هدايت را در دست مبارك ايشان گذاشت كه مردم در كنار اين مرد ملكوتى، به نهايت هدايت برسند.

 

بهره بردن از نور وجودى حضرت رسول صلى الله عليه و آله

چون كلاس هدايت قبل از رسول خدا صلى الله عليه و آله كامل و جامع نبود؛

« الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الاْءِسْلَـمَ دِينًا »(1)

در كنار وجود مقدس او نازل شد. همچنين آيات:

« إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ »(2)

« إِنَّـآ أَرْسَلْنَـكَ شَـهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * وَ دَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِه وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا »(3)

« وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى »(4)

« سُبْحَـنَ الَّذِىآ أَسْرَى بِعَبْدِه لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاْءَقْصَا الَّذِى بَـرَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايَـتِنَآ »(5)

 


1 ـ مائده (5) : 3؛ «امروز [ با نصبِ على بن ابى طالب به ولايت ، امامت ، حكومت و فرمانروايى بر امت [ دينتان را براى شما كامل ، و نعمتم را بر شما تمام كردم ، و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم .»

2 ـ رعد (13) : 7؛ «و براى هر قومى هدايت كننده اى است .»

3 ـ احزاب (33) : 45؛ «اى پيامبر ! به راستى ما تو را شاهد [ بر امت [و مژده رسان و بيم دهنده فرستاديم . * و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى فروزان [ براى هدايت جهانيان ] قرار داديم.»

4 ـ ضحى (93) : 5؛ «و به زودى پروردگارت بخششى به تو خواهد كرد تا خشنود شوى .»

5 ـ اسراء (17) : 1؛ «منزّه و پاك است آن [ خدايى ] كه شبى بنده اش [ محمّد صلى الله عليه و آله ] را از مسجدالحرام به مسجد الاقصى كه پيرامونش را بركت داديم ، سير [ و حركت ] داد ، تا [ بخشى ] از نشانه هاىِ [ عظمت و قدرت ] خود را به او نشان دهيم ؛ يقيناً او شنوا و داناست .»

 

براى ايشان نازل شد.

« إِنَّ الاْءِنسَـنَ لَفِى خُسْرٍ »(1)

يعنى اگر كسى با نور هدايت او خودش را منور نكند، و از بركات وجود او بهره نگيرد، يا كنار او خدا، قيامت، خودش و عالم را نشناسد، ضرر كرده است، و كل سرمايه خداداده به خودش را با استفاده نكردن از نور هدايت پيغمبر صلى الله عليه و آله به غارت داده است.

 

هدف بعثت انبيا از ديدگاه نهج البلاغه

ببينيد اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه، درباره بعثت و هدايت پيغمبر صلى الله عليه و آله چه مى فرمايد:

« فجاءهم بتصديق الذى بين يديه و النّور المقتدى به ذلك القرآن فاستنطقوه »(2)

اين نور، مشعل و چراغ هدايت، قرآن است كه جامع تمام واقعيات هستى، اعم از ملكى و ملكوتى است.

« وَ الْعَصْرِ »(3)

يك مصداقش روزگار هدايت است.


1 ـ عصر (103) : 2؛ «[ كه ] بى ترديد انسان در زيان كارى بزرگى است.»

2 ـ نهج البلاغه: خطبؤ 157؛ «. . . أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الاْءُمَمِ وَ انْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ النُّورِ الْمُقْتَدَى بِهِ ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلاَ إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم . . . .»

3 ـ عصر (103) : 1؛ «سوگند به عصر [ ظهور پيامبر اسلام ].»

 

« إِنَّ الاْءِنسَـنَ لَفِى خُسْرٍ »

يعنى كسى كه تا آخر عمرش تاريك بماند، و خانه وجود و قلب و عقل و نفسش را با اين نور روشن نكند، در خسران است. آنهايى هم كه با اين نور خودشان را منور بكنند، خيالشان در دنيا و آخرت راحت باشد.

در سوره مباركه حديد، در همين زمينه، آيه خطاب به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله است، در رابطه با نور گرفته ها است كه در محشر:

« يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَـتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَـنِهِم »(1)

چه مردانى كه از اين مشعل، وجودشان را روشن كردند، و چه زنانى كه تاريكى باطن را با نور هدايت پيغمبر صلى الله عليه و آله كه معرفت به خدا و قيامت و واقعيات است، روشن كردند.

 

وضعيت هدايت شدگان با نور پيامبر صلى الله عليه و آله

تو يا رسول الله! روز قيامت با اين چشم سرت آنها را مى بينى كه اين روشنايى شديدِ هدايت، جلوى آنها و طرف راستشان را تا ابديت روشن كرده است.

اين مطلب تأويل دارد؛

« بُشْرَيكُمُ الْيَوْمَ »

تمام ملائكه من، به اين افراد نورانى بشارت مى دهند. مى گويند: همين الان كه از قبر بيرون آمديد، خيالتان را راحت كنيم، نگران هيچ برنامه اى در محشر نباشيد،


1 ـ حديد (57) : 12؛ «[ اين پاداش نيكو و باارزش در ] روزى [ است ] كه مردان و زنان باايمان را مى بينى كه نورشان پيش رو و از جانب راستشان شتابان حركت مى كند.»

 

دادگاه ها و رفت و آمدها، گريه و زارى ها، فريادها، وحشت ها، غصه ها، همين الان ما خيال شما را از اين ها راحت كنيم.

« بُشْرَيكُمُ الْيَوْمَ جَنَّـتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاْءَنْهَـرُ خَــلِدِينَ فِيهَا ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ »(1)

شما به «فوز عظيم» رسيديد.

 

داشتن امنيت خاطر در قيامت

حالا ديگر در محشر هر خبرى مى خواهد باشد، هر كس را كه مى خواهند به هر دادگاهى بكشند، اين هايى كه به آنها بشارت داده شده، در كمال امنيت خاطر ايستاده و اوضاع محشر را مى بينند.

قرآن مجيد مى فرمايد: خنده از لبشان دور نمى شود. آنجايى كه خيلى از زانوها مى لرزد، خيلى از كمرها خم مى شود، آنجايى كه قرآن مجيد مى گويد:

« يَجْعَلُ الْوِلْدَ نَ شِيبًا »(2)

اگر بچه هاى يكى دو ساله وارد محشر شوند، با ديدن اوضاع محشر، بدنشان فورا حالت پيرى پيدا مى كنند.

محشرى كه كمر بچه دو سه ساله را خم، موى سر و ابروانش را سفيد مى كند؛ ولى اين نور، امنيت خاطر به آنها مى دهد، كه هيچ نگران خودشان نيستند. نگرانى نداشتن در روز قيامت هم خيلى مهم است.


1 ـ حديد (57) : 12؛ «[ به آنان مى گويند : [امروز شما را مژده باد به بهشت هايى كه از زيرِ [ درختانِ ] آن نهرها جارى است ، در آنها جاودانه ايد ، اين است آن كاميابى بزرگ .»

2 ـ مزمل (73) : 17؛ «روزى كه كودكان را پير مى كند ، حفظ مى نماييد ؟ !»

 

ارزش انسانِ منهاى نور هدايت

كسى كه دنبال اين نور نرود و فقط قانع به اين بدن بشود، يعنى به خودش بقبولاند كه انسان مساوى با بدن است، بدن هم هيچ چيزى ندارد، يك كيسه خالى دارد كه اسمش معده است، كه نهايت كارش كودسازى است، و يك كيسه خالى ديگر دارد، كه محل پر شدن شهوت است كه آن هم اگر به اندازه يك سر سوزن از بدن خارج شود، خدا گفته است كه كل بدن را نجس مى كند و غسل به تو واجب مى شود.

كسى كه به خودش قبولانده است كه انسان مساوى با بدن است، معنى اش اين است كه انسان مساوى با اين دو كيسه خالى است، كه براى پر كردن و خالى كردن آن، آمده تا وقتى كه بميرد.

ديگر فحشى بدتر از اين به عالم هستى نيست. توهينى بالاتر از اين به پروردگار نيست كه من بگويم: هدف تو از ولادت من تا مرگ، اين بوده كه من زحمت بكشم و هشتاد سال دو تا كيسه را پر كنم، بعد از چهار پنج ساعت تبديل به دو نجاست بشود، بعد خالى كنم، دوباره بروم و پر كنم، چون با يك دفعه پر شدن كه كارش درست نمى شود.

همان بار اولى كه متولد مى شود، شير مادر را كه مى خورد، دكترها مى گويند: اول كار دو ساعت به دو ساعت شير به بچه بدهيد، بعد از دو ساعت كه خالى شد، با گريه اعلام مى كند كه شكمم خالى است، و وقتى كه بزرگ مى شود، با ربا، غصب، دزدى، رشوه، ظلم و با عربده اعلام مى كند.

اين را كسى به خودش بقبولاند كه من مساوى با دو كيسه خالى هستم، هدف خدا اين بوده كه من بيايم و اين دو كيسه را پر از نجاست كرده سپس هر دو را خالى كنم، توهينى بالاتر از اين به خدا نيست.

 

شناخت مقام واقعى انسان

چرا كه وجود مقدس او در قرآن فرمود:

« وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ »(1)(2)

من تو را خلق كردم كه با عبادت همرنگ خودم بشوى، در آن روايت فرمود:

« الإنسانُ سِرّى و أنا سرُّهُ »(3)

اين را درباره جبرئيل، ميكائيل و ملائكه عرش نگفت، به همه اعلام كرد كه من سرّ انسان هستم، انسان هم سرّ من است.

در قرآن مجيد اعلام كرد:

« إِنِّى جَاعِلٌ فِى الاْءَرْضِ خَلِيفَةً »(4)

 


1 ـ ذاريات (51) : 56؛ «و جن و انس را جز براى اينكه مرا بپرستند نيافريديم.»

2 ـ مشكاة الأنوار: 325؛ بحار الأنوار: 1/224، باب 7، حديث 17؛ «. . . فَقَالَ قُلْ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ قَالَ ثَلاَثَةُ أَشْيَاءَ أَنْ لاَ يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْكاً لاِءَنَّ الْعَبِيدَ لاَ يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لاَ يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الاْءِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لاَ يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلاَثَةِ هَانَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ لاَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لاَ يَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لاَ يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلاً فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تِلْكَ الدَّارُ الآْخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الاْءَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين . . . .»

3 ـ تفسير روح البيان: 3/9 [سورة الأنعام (6) : آيه 3] الحديث القدسي؛ «سر الإنسان سرى و سرى سره.»

4 ـ بقره (2) : 30؛ «به يقين جانشينى در زمين قرار مى دهم.»

 

آسمان، كهكشان و جبرئيل خليفه من نيستند، آنها هيچ كدام استعداد اين كه خليفه من باشند را ندارند، و فقط انسان خليفه من است.

انسان همه اين ها را كنار بگذارد و عملاً بگويد: خلقت من محض خاطر همين پر كردن دو كيسه و خالى كردن آنها بوده است؟

 

عارف و هدايت فكرى شاگردانش

يك عارف الهى با شاگردانش در نيشابور از يك محلى رد مى شدند، رسيدند به جايى كه چند كشاورز طاق چاله در كوچه را برداشته بودند و خاك ريخته بودند و با بيل خاك و كود ـ كود انسانى ـ را مخلوط كرده بودند، بيرون ريخته بودند كه بار بكنند، و براى زمين هاى كشاورزى ببرند.

شاگردها دماغ ها را گرفتند و فرار كردند، اما اين عارف الهى هم دماغش را نگرفت و كنار كودها ايستاد و شروع كرد كودها را نگاه كردن و بلند گريه كردن. نيم ساعتى طول كشيد تا حالش سرجايش آمد و راه افتاد.

شاگردها گفتند: استاد! چه كار كرديد؟ گفت: من هم مثل شما مى خواستم دماغم را بگيرم و فرار كنم، كودها صدايشان در آمد كه استاد! تو كه فهميده اى، تو چرا مى خواهى دماغت را بگيرى؟ ما كه كود نبوديم، ما كه مواد چاله مستراح نبوديم. ما تا ديروز بعد از ظهر در ويترين مغازه ها و تشت هاى مسى و نقره اى بوديم؛ نخود، لوبيا، خيار سبز، هندوانه، گندم، برنج و نان بوديم، چند ساعت با شما انسانها همنشين شديم، حالا به اين روز در آمديم.

آيا انسان براى همين آفريده شده است؟ اگر كسى اين طور فكر كرده باشد، قسم به روزگار پيغمبر « لَفِى خُسْرٍ » خيلى ضرر كرده است.

 

ادامه دارد . . . 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

گناه و سبب آن - جلسه پنجم (1) – (متن کامل + عناوین)
جنب دومى كه بايد عمل را در قبولى بدرقه كند، وجود ...
انسان، امانتدار امانت پروردگار
توحید (1) - جلسه هفتم – (متن کامل + عناوین)
مرگ ؛ نقطه عجز زورمداران
سلام، پاداش صابران در دنيا
درخواست عقل كامل از خدا
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه سوم - (متن ...
توبه حضرت حرّ(ع) و چگونگی شهادت ایشان
عناصر ظهور و رشد استعدادها

بیشترین بازدید این مجموعه

درآمد پاك، خصلت اول مؤمن‏
ناراحتى ائمه عليهم السلام از افراد حرام خوار
گفتار خدا با حضرت داود عليه السلام‏
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه سوم - (متن ...
خطر حبط اعمال
درخواست عقل كامل از خدا
قلب جلوه­گاه حق
فلسفۀ هجرت ابراهيم
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
خداوند، دعوت‌کنندهٔ بندگان به سعادت

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^