در حادثه كربلا هم چنين معنايى را مى يابيم. در عربى، به نه «لا» مى گويند و حضرت سيد الشهداء در حادثه كربلا اين كلمه را با كلمه اللّه تركيب كرده اند.
نقل است كه عمر سعد، خولى، و سران ديگر لشكر، چندبار با حضرت در چادرى ميان دو لشكر ملاقات كردند و به ايشان گفتند: اگر بخواهيد مقاومت كنيد، جنگ سختى درمى گيرد و خودتان، برادرانتان، فرزندانتان، و خلاصه هركس كه درگير اين جنگ باشد كشته مى شود.
جلوى اين همه داغ و كشته شدن را با بيعت با يزيد بگيريد! لازم هم نيست به شام بياييد، كافى است با ما كه نماينده يزيد هستيم بيعت كنيد و برويد مدينه زندگى كنيد و كارى به كار يزيد نداشته باشيد. هرقدر هم پول خواستيد به مدينه مى فرستيم! اما امام در پاسخ فرمودند:
«لا و اللّه».
براى همين است كه 1500 سال است مردم ديوارها را سياه پوش مى كنند و نسل به نسل براى حضرت اشك مى ريزند و عزادارى مى كنند و پس از اين هم خواهند كرد:
گويند: مگو سعدى چندين سخن از عشقش |
مى گويم و، بعد از من، گويند به دوران ها. |
|
نه گفتن ابى عبد اللّه به قيمت قطعه قطعه شدن خودش، اصحابش، و حتى كشته شدن بچه شيرخوارش تمام شد، اما ما در روزگارى زندگى مى كنيم كه اگر نه بگوييم، كسى كارى به كارمان ندارد و تازه مى گويند:
عجب باتقواست! عجب آدم باعفتى است! عجب آدم باادبى است! عجب بزرگوار است!
منبع : پایگاه عرفان