فارسی
شنبه 16 تير 1403 - السبت 28 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

سربلندى ابراهيم عليه السلام از امتحان بندگى‏

 

قامت ابراهيم عليه السلام از پيرى خميده شده بود و محاسنش هم سفيد گشته بود؛ آفتاب حياتش بر لب بام مرگ در حال غروب كردن بود كه هاجر كنيز ساره را از او خريد به اميد اين كه شايد از او داراى فرزندى شود، و اين چنين شد كه ابراهيم از رحم پاك هاجر داراى چراغ روشنى به نام اسماعيل شد.

اسماعيل كه جوانى چهارده ساله شد، ابراهيم كنار خانه كعبه، نه در حال بيدارى كه جبرئيل عليه السلام به او بگويد و هاتف عالم اله به گوش او ندا بدهد، نه در ملاقات با فرشته، و نه در حال بيدارى و شنيدن نداى آسمان، بلكه در نيمه شب و در حال خواب، به او گفتند، فردا كه آفتاب طلوع كرد، ما مى خواهيم ببينيم كه توى پدر با دست خود دارى سر فرزندت را كنار بارگاه قدس ما مى برى؛ چون ابراهيم از اين راه به يقين و به حقيقت مى رسيد. صبح كه ابراهيم عليه السلام بيدار شد، هيچ توقف و درنگى نكرد و پيرامون خوابش تأمّلى ننمود تا آن را با قواعد تطبيق بدهد و دريابد اين خواب راست است يا دروغ، بلكه همين كه بيدار شد، كنار رختخواب اسماعيل عليه السلام آمد و گفت: يَا بُنَىَّ إِنِّى أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى. : عزيز دلم! ديشب در خواب به من گفتند كه سرت را از بدنت جدا كنم، رأى و نظر تو درباره اين خواب من چيست؟ اسماعيل عليه السلام چهارده ساله گفت: يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ : پدرم! آنچه را به آن مأمور شده اى، انجام ده، اگر خدا بخواهد، تو مرا از شكيبايان خواهى يافت. حضرت ابراهيم عليه السلام فرزند چهارده ساله اش را به منى آورد، و براى بريدن سر اسماعيل، به حقيقت، خنجرش را كنار گلوى او گذاشت. اين معناى بندگى است؛ انبيا اين گونه عبد و بنده حق تعالى بودند.

ما بررسى كنيم و ببينيم در اين شصت و سه سال عمر، اين انسان چه كرده كه چهارده قرن است فرياد خدا بلند است كه همه جا اسم اين مرد را با من اسم ببريد. البته، اين اسم بردن، نه مستحب است، نه دلبخواه، بلكه بردن اين اسم با اسم خداوند، در هر شبانه و روز، در هنگام نماز صبح، يك مرتبه، و در هنگام نمازهاى ظهر، عصر مغرب و عشا،، هر كدام دو مرتبه، واجب است. معناى اين دستور اين است كه وقتى مى خواهيد ياد من را كه صاحب عالم هستم، بكنيد، معشوق مرا هم كنار من اسم ببريد؛ چون من شما را بدون او تكميل نمى كنم. وقتى كه ركعت دوم تمام مى شود، بايد بگوييم، «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريك له و اشهد ان محمداً رسول الله». اسامى و القاب پيغمبر زياد است: محمد، نبى، رسول، امى، هاشمى، مكى، مدنى، ابطحى «1»، رحمه للعالمين، بشير، نذير، هادى، مهدى، و شايد در حدود دويست لقب براى رهبر عاليقدر اسلام هم اكنون در مدينه، در دو طرف محراب مسجد پيغمبر، نوشته شده است، لكن از مجموع اين اسامى و به ويژه آن اسامى پيغمبر كه در قرآن مجيد آمده، هيچ كدام در تشهد نيامده است، به جز «عبده» كه به معناى اين است كه اين آدم بنده من بود.

پس قرآن دعوت مى كند كه بنده شويد، و اگر مردم بنده شدند، دنيا و آخرتشان آباد مى شود.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سربلندى ابراهيم عليه السلام از امتحان بندگى‏
حق اولاد بر پدر و مادر
عزیمت حضرت مسلم ابن عقیل به شهر کوفه و شهادت ایشان
محبت اهل بيت به شيعيان
مشهد/ حسینیهٔ همدانی‌ها/ تابستان 1396 هـ. ش./ دههٔ ...
گفتار
مرگ و عالم آخرت - جلسه چهاردهم (2) - (متن کامل + ...
منافع تقوا
عرفان در سوره حضرت یوسف (ع)- جلسه نوزدهم (متن کامل ...
رسيدن به منازل بعد از تسليم‏

بیشترین بازدید این مجموعه

مقام حضرت زينب (س)
در خرابه ی شام چه گذشت؟ چگونگی شهادت سه سالۀ حضرت ...
حق اولاد بر پدر و مادر
ارزش مؤمن عالم‏
الف. حضرت مريم (س) و عشق به عبادت‏
مرگ و عالم آخرت - جلسه چهاردهم (2) - (متن کامل + ...
مقام ملكوتى حضرت مريم عليها السلام در قرآن
پناه بردن به خدا براى حفظ پاكى‏ها
گلپایگان/ مسجد آقا‌مسیح/ دههٔ دوم ربیع‌الثانی/ ...
ذاتی‌بودن زیبایی‌ها و زشتی‌های اخلاقی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^