فارسی
يكشنبه 08 مهر 1403 - الاحد 24 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

قلب، قبله زبان‏

 

منابع مقاله:

کتاب : عرفان اسلامى جلد سه        

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

در مسئله ياد خدا و ذكر حضرت او، قلب را قبله زبان كن؛ يعنى قبل از اين كه ذكر را به زبان بياورى، قلب را متوجّه حضرت دوست كن و آگاه باش كه قلبى كه به تاريكى غل و دغل و حسد و كينه، ريا و عجب و نفاق و شرك و بخل و ساير رذايل آلوده است، نمى تواند روى خود به جانب محبوب عالم كند، اگر انسان با چنين قلبى ذكر بگويد، در حقيقت ذكر به تاريكى است؛ يعنى زبان در حركت است، اما قلب پشت به حق دارد، چنين ذكرى مايه حركت و علت روشنايى نيست، اگر بخواهى قلب به فرموده امام صادق عليه السلام قبله زبان شود، بايد همه آلودگى ها را با متوجّه كردن او به حق از آن پاك كنى، تا قلب بتواند قبله زبان شود و ذكرت به حقيقت ذكر گردد، ذكرى كه نورش همه وجودت را روشن كند و براى حركتت به سوى دوست به منزله قدرت و موتور وجودت شود.

و مواظب باش كه هر ذكرى ذكر نيست، ذكر بايد به دستور انبيا و امامان عليهم السلام و قرآن مجيد باشد، پس اوّل با عقل به سوى درك معارف بشتاب، سپس با قلب بفهم؛ چون عقل و قلب را به كار اندازى به حقيقت مؤمن شوى، آن گاه ذكر را به اشاره چنين قلب روشنى و با موافقت عقل، عقل هماهنگ با معارف الهى و از روى رغبت ايمانى شروع كن.

 

اذكار باطل از دامن فرق باطل

اگر چنين مسيرى را حركت نكنى و ذكر بر اين اساس نباشد، در ذكر تو بهره اى كه نيست هيچ، بلكه ذكرت باعث ايجاد فتنه و فساد است، همانند ذكرى كه فرقه هاى صوفيه اين فرق باطل و دور از حقايق دينى و فقه اهل بيت عليهم السلام دارند؛ ولى اثرى مثبت از ذكر گويى آنان در زندگى و حياتشان نمى بينى، من خود برخى از اين فرقه ها را بعد از انقلاب به وسيله مدارك به دست آمده شناختم كه با دولت ظالم و خائن قاجار و پهلوى و با سفارتخانه هاى خارجى كه لانه جاسوسى استعمارگران بود همكارى داشتند و گاهى منشأ كثيف ترين كارها بودند كه ملّت مظلوم شيعه چه ضربه ها از آنان ديدند.

مرد خبيث و كثيفى چون سپهبد نعمت اللّه نصيرى، رئيس سازمان امنيّت زمان محمدرضا شاه پهلوى كه پانزده سال بر ملّت مسلمان ايران و مال و نواميسشان مسلّط بود و جنايات او را فقط خدا مى داند و بس، جنايات ناموسى و مالى و آلوده بودن دستش به خون هزاران انسان مظلوم به خاطر شهوت رانى خاندان پهلوى و آمريكاييان از يك خانواده صوفى و درويش مسلك بود «1» و خود او هم ادّعاى صوفيگرى و درويشى داشت و در سلك اين فرقه هاى ضالّه بود.

صوفيان ديگرى را مى شناسم كه مصدر كار دولتى نبودند و نيستند؛ اما دچار انواع منكرات و از همه بدتر دچار بى حجابى زنان و دختران خود بودند و هستند، حجابى كه به بيان صريح چند آيه قرآن از ضروريات دين خداست، اين گمراهان از خدا بى خبر كه يك خط پليدشان عقيده ننگين جدايى دين از سياست است «2»؛ يعنى بازگذاشتن دست شاهان و استعمارگران در همه شؤون مسلمانان و به انواع معاصى، عدّه بسيارى از آنان آلوده بودند و هستند كه اهل ذكرند، دور هم حلقه زده و حلقه ذكر تشكيل مى دهند.

رئيس طايفه نوربخشيه در زمان ما برابر با اسناد از همكاران حكومت پهلوى بوده و ادّعاى قطبيّت داشت و دارد و مقاله هايى درباره ذكر نوشته كه اين ذكرها گرچه زيباست، اما به فرموده ائمه طاهرين عليهم السلام ذكر شيطانى است و نظير داستانى است كه در كتب روايى نوشته اند:

شيطان به موسى گفت: بگو: «لا إله إلّا اللّه» گفت: نمى گويم؛ زيرا ذكرى كه به دستور تو است زير كاسه اش نيم كاسه اى وجود دارد و جز گمراهى و ضلالت و فتنه و فساد در زير آن چيزى نيست!

 

ذكر حقيقى، ذاكران الهى

ذكر را بايد صاحبِ قلبِ سليم و عقلِ هماهنگ با معارف انبيا و صاحبِ ايمان به خدا بگويد تا از آثارش در دنيا و آخرت بهره مند گردد.

هشيار باش كه خداوند بزرگ به باطن و ظاهر تو داناست كه مى داند قلب و زبان تو در چه حال و در چه كار است، آنچه را پنهان داشته اى به آن آگاه است؛ چه رسد به آنچه كه از تو آشكار مى باشد.

ذكر را خالص بگو و در ذكرگويى، مخلص باش تا مخلص شوى، با ذكر، اعلان جنگ با شيطان هاى درون و برون بده و به راستى از مسئله ذكر هم چون سلاحى برّنده در برابر تمام برنامه هاى غير خدا ايستادگى كن.

در احوالات اوليا و عاشقان دقت كن، ببين شاه مردان، اميرمؤمنان عليه السلام نزديك به هفتاد بار در جبهه هاى جنگ شركت مى كند، ولى شركت آن بزرگوار در تمام جنگ ها عين ذكر خدا بود و در بقيّه اعمالش انديشه كن كه تمام اعمال او عين ذكر بود و با قوّت و قدرت اين ذكر و اذكار بود كه بر دنيا و ما فيها پشت پا زد و از ما سوى اللّه بريد و در تمام شؤونش جز حضرت معبود چيزى وجهه همّت او نبود. ذكر بايد با تمام وجود گفته شود نه با زبان تنها، اگر منظور از ذكر با زبان تنها باشد، چه فرقى است بين ذكر انسان و ذكرى كه به طوطى تعليم داده شود تا پس از تعليم تكرار كند.

به همين خاطر، حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:

زبان را جز به اشاره قلب و موافقت عقل و رغبت و خشنودى ايمانى حركت مده كه خدا به باطن و ظاهر تو آگاه است.

قرآن را براى فهميدن بخوانيد، روايات اصيل اسلامى را براى آگاهى بخوانيد، دست به دامن حكيم الهى بزنيد تا قلب شما به نور معرفت روشن شود، قلب با معرفت، به حسنات آراسته و از سيّئات پيراسته است، قلب با معرفت، جز به مولا انديشه ندارد و دنيا و عقبى را براى مولا مى خواهد، قلب با معرفت، به نبوّت انبيا و ولايت ائمه عليهم السلام متّصل است، قلب با معرفت، روز و شب صاحبش به نور عبادت روشن است، قلب با معرفت، غرق در رضاى خداست، قلب با معرفت با دو بال خوف و رجا به سوى مولا در حركت است، قلب با معرفت هرگز از اوامر دوست روى گردان نيست و به نواهى آلوده نمى شود، قلب با معرفت، لحظه به لحظه عمر را غنيمت شمرده و نمى گذارد اين لحظات پرقيمت جز در راه الهى صرف شود، قلب با معرفت آيينه انعكاس حقايق و واقعيت ها است و بنا به روايات، حرم خدا و عرش الهى است.

قلب با معرفت، داراى چشمه هاى جوشان حكمت است.

مَنْ أَخْلَصَ لِلّهِ أَرْبَعينَ صَباحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ «3».

چون بنده اى چهل روز تمام امورش را براى حق خالص كند، چشمه هاى حكمت از دلش بر زبانش ظاهر مى گردد.

قلب با معرفت، در مسائل الهى پا برجا و غوّاص درياهاى معانى و حقايق است، قلب با معرفت، چراغ روشن الهى در ميدان هستى انسان است و رهنمون عبد به ماوراى عالم و مستعد ميهمانى بارگاه قدس الهى است.

قلب با معرفت از ارزشى برخوردار است كه در تمام آفرينش چيزى به مانند آن از ارزش برخوردار نيست.

قلب با معرفت، صاحبش را از پستى خاك نجات داده و به اوج عالم پاك مى رساند.

صاحبِ قلب با معرفت بنا به روايات از ملائكة اللّه بالاتر و بلكه از ملائكه مقرّب حق، افضل و برتر است.

چنين قلبى را به دستور حضرت صادق عليه السلام قبله زبان قرار بده تا نور معرفت در ذكر تجلّى كرده و بفهمى چه مى گويى و از كه مى گويى و براى كه مى گويى، آن وقت است كه نور ذكر در تمام وجودت تجلّى مى كند و در آن نور به درك معانى ذكر نايل آمده و در حقيقت به حقيقت صفات دوست آشنا شده و براى آراسته شدن به آن صفات تا مرز جان دادن، حركت خواهى كرد!!

در اين وقت است كه ثواب هايى كه در روايات براى ذكر گفته شده، نصيب تو مى گردد و وجودت عين معانى ذكر در حدّ قدرت و امكانت مى شود.

جاهل به معارف، كوردل بى باطن، بى معرفت بى حاصل، گوينده لاطائل، بى ادب در حضور دوست، اگر هم از گفتن ذكر، ثواب ببرد، ثواب او در حدّى نيست كه قابل ذكر باشد.

در اسلام، قرآن و فهم آن، روايات و رسيدن به حقايق آن، تحصيل علم و آراسته شدن به آن، زيارت مردم مؤمن و هر نوع كمك به آنان، تربيت اولاد و اشخاص به آداب الهى و كليّه امورى كه الهى است، ياد گرفتن و عمل كردن به آن ذكر است، شما را به خدا خيال نكنيد ذكر عبارت از ورد زبان است، تا خود را عمرى به حركت زبان مشغول بداريد، بدون اين كه جان و قلب و عقل و نفس و هستى شما با آن ذكر حركت كند، اگر تصوّر كنيد اسلام و حقايقش اين است، مرتكب گناه بزرگ شده و حق گران و پرارزش اسلام را ادا نكرده ايد.

حافظ در يكى از غزل هايش در مقام شكايت از بى خبرى و بى خردى و نفهميدن حقيقت دين مى گويد:

دل كه آيينه شاهى است غبارى دارد

 

از خدا مى طلبم صحبت روشن رايى

گر مسلمانى از اين است كه حافظ دارد

 

واى اگر از پس امروز بود فردايى

     

حضرت سيّد الشهدا عليه السلام در يكى از سخنرانى هايش كه در طول راه بين مكّه و كربلا داشتند، از مردم زمانش به سختى شكايت كرد، به اين كه اهل دين به معناى واقعى بسيار كم اند و اكثريّتى كه ادعاى ديندارى مى كنند، دين بازيچه زبان آنهاست.

وَالدّينُ لَعِقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ «4».

اين همه ثوابى كه براى مجالس ذكر نوشته اند، اين همه اجر و مزدى كه براى گوينده ذكر گفته اند، اين همه آيات و رواياتى كه مردم را ترغيب به معرفت مى كند براى چيست؟ براى اين كه انسان ذكر را با معرفت بگويد و نيّت و قصدش واقعاً اين باشد كه به مفهوم و حقيقت ذكر آراسته گردد، در اين جا لازم است به ثواب ذكر و معناى ذكر اشاره شود تا گوشه اى از اين بحر بيكران براى ما معلوم گردد.

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- به كتاب نابغه علم و عرفان بخش صوفيان سمنان مراجعه كنيد.

(2)- به مقدمه صالحيه و مكاتيب صالح عليشاه و رفع شبهات مراجعه كنيد.

(3)- جامع الأخبار: 94، فصل 52 فى اللسان.

(4)- تحف العقول: 245؛ بحار الأنوار: 75/ 116، باب 20، حديث 2.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه (س)
گزارش كشته شدن حسين به مدينه منوره
پیامبر رحمت و رأفت
يورش قهرمانى محاصره شده
يادآورى وقت نماز ظهر
اخلاق و عرفان  
چهره امام حسين(ع)
ابلیس یا شیطان؟ کدام واژه صحیح است؟
دعا در حق بندگان‏
غديرتا کربلا ازمحمد حسين بهجتي (شفق)

بیشترین بازدید این مجموعه

موانع و مشكلات تاریخ نگاری شیعه
علماء و توسل به امام حسین علیه‏السلام
سیمای حضرت مهدی در پرتو قرآن و روایات
افراط در شهوت‏
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
   حضرت رضا (ع) و زيد النار   
وظیفه شیعیان در دوران غیبت
پیامبر رحمت و رأفت
دعایی برای نجات از بلا و گرفتاری ها
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^