فارسی
چهارشنبه 28 آذر 1403 - الاربعاء 15 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مرگ و عالم آخرت - جلسه نوزدهم (2) - (متن کامل + عناوین)

 

 توصيه استاد به زوجهاى جوان

 

 1 - با گذشت بودن

 من به خانواده هايى كه عقد پسر و دختر را خوانده اند و به هر دو زوج جوان مى گويم : اگر مى خواهيد زندگى شما آسيب ناپذير شود ، چند برنامه خدا را گوش دهيد :

 نخست اين كه نسبت به يكديگر پرگذشت باشيد ؛ چون ما معصوم نيستيم . كسى معصوم است كه تا آخر عمر ذره اى از حق انحراف ندارد . ممكن است در طول زندگى گاهى زن نسبت به مرد و گاهى مرد نسبت به زن كم بگذارد ، يا در پخت غذا اشتباهى به وجود بيايد ، در امر اخلاقى برخوردى پيدا شود ، شما دو نفر بايد پر گذشت باشيد ؛ يعنى نبايد زود برنجيد ، داد و فرياد و ناسزا بگوييد .(458)

 خدا ما را نيافريده است كه تلخى بسازيم . ما بايد براى هم خوشى و خوبى بسازيم . براى پدر و مادر خبرساز شيرين باشيم . در مردان و زنان تلخ حالتى هست ، شعله اى از آتش در آنهاست كه اگر پرده كنار برود ، آنها را به جايى كه دوزخ است مى رساند .

 

 2 - كم توقعى

 دومين سفارش : از يكديگر كم توقع باشيد . اگر درب را باز كرديد و ديديد همسر شما در فكر است ، يا حواسش نيست ، نگوييد : پس سلامت كجاست ؟ توقع سلام كردن نداشته باش . تو سلام كن . اگر بنا باشد فقط او سلام كند ، اگر يادش بود كه سلام مى كرد ، گاهى از اوقات احتمال بدهيد كه سلام نكردن او عمدى نيست .

 امروز غذايى را هوس مى كنى ، وقتى به خانه آمدى و ديدى آن غذا را درست نكرده است ، مى گويد : وقت نداشتم . بگو : چيز ديگرى مى خوريم . فردا غذايى را كه من مى خواهم ، درست كن .(459)

 

 3 - احترام به خانواده

 سفارش سوم : به پدر ، مادر ، خواهر و برادر يكديگر احترام بگذاريد و محبت كنيد .(460) اگر يكى از اين دو طرف كم ظرفيت بودند ، به قول قديمى ها : خداوند دو گوش داده است كه يكى در و ديگرى دروازه باشد . هزله گوها را مى توان زود ساكت كرد . تا شروع به هزليات گفتن كرد ، سر خود را پايين بيانداز ، آنقدر بگويد كه خسته شود .

 بعد بگو : زبان ، نعمت پروردگار است . براى جاى ديگرى است ، آنجا مى گويند : پس تو عمر خود را ضايع كردى . چند صفحه از پرونده ات را سياه كردى كه چه شود ؟ با اين اخلاق تند ، دو روز ديگر به خاطر به هم خوردن ضربان قلب و فشار خون بايد نزد دكتر بروى .

 اگر اين چند مورد را رعايت كنيد ، نزاعى پديد نمى آيد . وقتى مسائل قرآن رعايت شود ، ديگر زندگى ها به هم نمى خورد . به هم خوردن براى شرور و رعايت نكردن ها است .

 

 » انزل كتاباً بيّن فيه الخير و الشرّ «

 

 گوشه اى از خير ، قرآن بود . گذشت ، كم توقعى و احترام به بزرگترها حرف قرآن است . اين ها بنيان خانواده را استحكام مى دهد . قهر و نزاع پديد نمى آيد . خداوند خير و شر ، تمام خوبى ها و بدى ها را بيان كرده است ، كه اگر گرفتار اين امور شويد ، ضرر مى كنيد .

 

 مسئوليت همگانى نسبت به يكديگر

 يكى از ضررهاى دنياى اخلاقى ، مالى ، اجتماعى و اقتصادى همين بى تفاوتى ها است كه نسبت به هم بى تفاوت شده ايم . دچار بيمارى به من چه ربطى دارد ، شده ايم . رسول خدا صلى الله عليه وآله مى فرمايد :

 

 » كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته «(461)

 

 همه شما مسئول ملاحظه كردن امور يكديگر هستيد . نسبت به هم مسئول هستيد ؛ يعنى در قيامت از هر كدام از شما سؤال مى كنند كه رفتار شما با ديگران چگونه بوده است ؟ در روز قيامت هيچ كس را از اين دادگاه - مسئوليت نسبت به يكديگر - استثنا نمى كنند .

 شيخ اجل ، سعدى شيرازى با شعر در زمينه اين روايت پيامبر صلى الله عليه وآله چقدر آن را زيبا معنى كرده است :

 

 وگر بينم كه نابينا و چاه است

اگر خاموش بنشينم گناه است(462)

 

 در پى كار خير گشتن

 بايد دائم ، تا زنده اى در حركت مثبت باشى . اگر موقعيت كار خير كردن براى تو فراهم نشد ، مانند على بن ابى طالب عليه السلام به دنبال كار خير برو . مى دانيد كه در كوفه تابستان هوا بسيار گرم است . مردم روزها وقتى نماز ظهر را مى خواندند ، به خانه مى رفتند و مى خوابيدند ، اما امام عليه السلام در اين گرما از خانه بيرون مى آمدند و در كوچه ها قدم مى زدند .

 شخصى به اميرالمومنين عليه السلام عرض كرد : چرا بعد از ظهر نمى خوابيد ؟ حضرت فرمودند : چون مسئول مملكت هستم . مى گردم ، مبادا كسى در اين ساعات مشكلى داشته باشد و بگويد : من مشكل دارم ، آن وقت اميرالمؤمنين در خواب باشد . من اين چند ساعت مشكل او را در قيامت بايد جواب دهم .

 حالِ ايشان را با بى تفاوت ها مقايسه كنيد . گاهى در بعضى ادارات امضا نياز دارند ، مى گويد : برو فردا بيا . وقتى مى گويى : يك روز كارم عقب مى افتد ، مى گويد : زياد حرف بزنى مأمور تو را بيرون مى اندازد . اين بيمارى بى تفاوتى و منحصر كردن ديگران در كار دولتى است .

 

 مشكل گشايى از خانم جوان

 خانم جوانى در آن هواى گرم حضرت عليه السلام را ديد و گريه كرد ، عرض كرد : شوهرم مرا از خانه بيرون كرده و گفته است : اگر به خانه برگردى ، تو را آتش مى زنم . حضرت عليه السلام فرمودند : پشت سر من بيا تا به خانه شما برويم .

 رفتند . حضرت عليه السلام آرام در زدند . جوان قوى هيكلى درب را باز كرد . حضرت عليه السلام فرمودند : هوا گرم است و شهر خلوت . اين زن جوان است ، نبايد او را بيرون مى كردى ، بگذار به داخل خانه بيايد . يقه حضرت را گرفت و گفت : اول ببين خودت از دست من نجات پيدا مى كنى ، بعد واسطه گرى كن . به تو چه ربطى دارد ؟

 سر و صدا شد . همسايه ها درب را باز كردند . حضرت عليه السلام ديد او هيچ حرفى را قبول نمى كند . لذا مقدارى جلو آمد و پيراهن مرد را به حالت گره در مشت خود گرفت و او را از زمين بلند كرد و محكم روى زمين كوچه خواباند و زانوى خود را روى سينه آن مرد گذاشت .

 مردم گفتند : »السلام عليك يا اميرالمؤمنين« ! جوان فهميد اين شخص اميرالمؤمنين عليه السلام است . عرض كرد : آقا ! لطفاً پاى خود را برداريد ، من كنيز همسرم هستم . حضرت لبخند زدند و فرمودند : با هم خوب زندگى كنيد .(463)

 اين گرفتارى ها براى شرّ است .

 » ان الله تعالى انزل كتاباً هادياً بيّن فيه الخير و الشرّ فخذوا نهج الخير تهتدوا و اصدفوا عن سمت الشرّ تقصدوا «

  رومى نشد از سر على كس آگاه

زيرا كه نشد كس آگه از سر اله

 يك ممكن و اين همه صفات واجب

لا حول و لا قوه الا بالله(464)

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

پی نوشت ها:

 

458) بحار الأنوار: 243/72، باب 66؛ »قَالَ اللَّهُ تَعَالَى خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يَا جَبْرَئِيلُ مَا هَذَا الْعَفْوُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِيَ مَنْ حَرَمَك.«

 الكافى: 117/2، باب المداراة، حديث 4؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِض.«

 الكافى: 117/2، باب المداراة، حديث 5؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِيمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَيْشِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام خَالِطُوا الْأَبْرَارَ سِرّاً وَ خَالِطُوا الْفُجَّارَ جِهَاراً وَ لَا تَمِيلُوا عَلَيْهِمْ فَيَظْلِمُوكُمْ فَإِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ لَا يَنْجُو فِيهِ مِنْ ذَوِي الدِّينِ إِلَّا مَنْ ظَنُّوا أَنَّهُ أَبْلَهُ وَ صَبَّرَ نَفْسَهُ عَلَى أَنْ يُقَالَ  ]لَهُ  [إِنَّهُ أَبْلَهُ لَا عَقْلَ لَهُ.«

459) تحف العقول: 9، وصيته لأمير المؤمنين عليه السلام؛ ». . . يَا عَلِيُّ قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوَائِجِ مِنَ النَّاسِ هُوَ الْغِنَى الْحَاضِرُ وَ كَثْرَةالْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ مَذَلَّةٌ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِر.«

460) الكافى: 158/2، باب البر بالوالدين، حديث 2؛ »قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه وآله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ إِنْ حُرِّقْتَ بِالنَّارِ وَ عُذِّبْتَ إِلَّا وَ قَلْبُكَ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَ وَالِدَيْكَ فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَيَّيْنِ كَانَا أَوْ مَيِّتَيْنِ وَ إِنْ أَمَرَاكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِكَ وَ مَالِكَ فَافْعَلْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الْإِيمَانِ.«

 الكافى: 158/2، باب البر بالوالدين، حديث 4؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قُلْتُ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ قَالَ الصَّلَاةُ لِوَقْتِهَا وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ U

461) بحار الأنوار: 38/72، باب 35؛ جامع الأخبار: 119، الفصل الخامس و السبعون؛ »رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه.«

462) سعدى شيرازى )گلستان(.

463) بحارالأنوار: 57/41، باب 105، تواضعه صلوات الله عليه؛ الاختصاص: 157؛ »عَنِ الْبَاقِرِ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ رَجَعَ عَلِيٌّ عليه السلام إِلَى دَارِهِ فِي وَقْتِ الْقَيْظِ فَإِذَا امْرَأَةٌ قَائِمَةٌ تَقُولُ إِنَّ زَوْجِي ظَلَمَنِي وَ أَخَافَنِي وَ تَعَدَّى عَلَيَّ وَ حَلَفَ لِيَضْرِبَنِي فَقَالَ يَا أَمَةَ اللَّهِ اصْبِرِي حَتَّى يَبْرُدَ النَّهَارُ ثُمَّ أَذْهَبُ مَعَكِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَتْ يَشْتَدُّ غَضَبُهُ وَ حَرَدُهُ عَلَيَّ فَطَأْطَأَ رَأْسَهُ ثُمَّ رَفَعَهُ وَ هُوَ يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ أَوْ يُؤْخَذَ لِلْمَظْلُومِ حَقُّهُ غَيْرَ مُتَعْتَعٍ أَيْنَ مَنْزِلُكِ فَمَضَى إِلَى بَابِهِ فَوَقَفَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَخَرَجَ شَابٌّ فَقَالَ عَلِيٌّ عليه السلام يَا عَبْدَ اللَّهِ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّكَ قَدْ أَخَفْتَهَا وَ أَخْرَجْتَهَا فَقَالَ الْفَتَى وَمَا أَنْتَ وَ ذَاكِ وَ اللَّهِ لَأُحْرِقَنَّهَا لِكَلَامِكَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام آمُرُكَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَاكَ عَنِ الْمُنْكَرِ تَسْتَقْبِلُنِي بِالْمُنْكَرِ وَ تُنْكِرُ الْمَعْرُوفَ قَالَ فَأَقْبَلَ النَّاسُ مِنَ الطُّرُقِ وَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَسَقَطَ الرَّجُلُ فِي يَدَيْهِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَقِلْنِي عَثْرَتِي فَوَ اللَّهِ لَأَكُونُ لَهَا أَرْضاً تَطَؤُنِي فَأَغْمَدَ عَلِيٌّ عليه السلام سَيْفَهُ وَ قَالَ يَا أَمَةَ اللَّهِ ادْخُلِي مَنْزِلَكِ وَ لَا تُلْجِئِي زَوْجَكِ إِلَى مِثْلِ هَذَا وَ شِبْهِه.«

464) مولوى.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عرفان در سوره یوسف (ع) - جلسه اول
نور و نار در قرآن
ديدن باطن افراد با نور الهى
تصمیم به توبه
شنیدم که وقتی سحرگاه عید...
موضوعات اخلاقی - جلسه نهم - نماز الهي و شيطاني
وصيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به ابوذر در ...
لزوم اتباع از اوامر الهى
اجازه گرفتن حضرت قاسم(ع) برای رفتن به میدان و ...
همه عالم در يد قدرت او

بیشترین بازدید این مجموعه

عرفان در سوره حضرت یوسف (ع) - جلسه چهاردهم
ديدار ناصرالدين شاه از مرحوم ميرزا ابوالحسن ...
وصيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به ابوذر در ...
رسيدن به لقاء الله با روزه‏
مرگ و عالم آخرت
انعكاس زودگذرى عمر
مال و قدرت، دو بت بزرگ
ثمره هدايت در زندگى
نعمت گوش و زبان
دلسوزی پیامبر رحمت برای امت

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^