فارسی
شنبه 09 تير 1403 - السبت 21 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

دوستان حقيقی (1)

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد نهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

انسان بدون شك نيازمند به رفاقت و رفيق و دوست و دوستى است، چيزى كه هست بايد اين غريزه الهى دگر دوستى را در راه صحيح به كار برد و اين نيروى عالى انسانى را صرف اشخاصى كند كه از آن طريق خير دنيا و آخرت نصيب انسان شود و درخت وجود آدمى به شكوفه ها و ميوه هاى الهى بنشيند.

دوست حقيقى و دوستان واقعى، كسانى هستند كه به رشد و تكامل و شرف و منزلت انسان بيفزايند و جز خير آدمى هدفى نداشته باشند.

ملاك دوستى در آيين محمدى و شريعت اسلامى اين است كه عقل و وجدان، فطرت و ادب و تربيت آدمى در جنب رفيق و دوست و يار و همنشين با تمام حيثيت رو به كمال برود و انسان را تا جايى سير دهد كه نقطه جلب رضايت خداست.

با توجه به اين ملاك و با تتّبع در معارف بلند آسمانى و ملكوتى اسلام كه منعكس در قرآن و روايات است، به اين نتيجه مى رسيم كه دوستان حقيقى انسان عبارتند از:

1- خداوند جهان آفرين

2- انبيا

3- امامان عليهم السلام

4- عارفان واقعى

5- حكيمان الهى

6- مؤمنان حقيقى

اين شش طايفه در تمام امور و مراحل زندگى، انسان را دعوت به رشد و كمال و حركت به سوى يك زندگى آراسته به تمام فضايل و پيراسته از همه رذايل مى كنند.

 

1- خداوند متعال

خداوند جهان آفرين مى فرمايد:

[يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ ] «1».

اى اهل ايمان! هنگامى كه خدا و پيامبرش شما را به حقايقى كه به شما [حيات معنوى و] زندگى [واقعى ] مى بخشد، دعوت مى كنند اجابت كنيد.

صاحب تفسير پر ارزش «الميزان» در ذيل اين آيه مى گويد «2»:

زندگى، گرانبهاترين متاعى است كه يك موجود زنده براى خود سراغ دارد و چگونه چنين نباشد و حال آن كه در ماوراى زندگى غير از عدم و بطلان چيزى ديگرى نيست و معلوم است كه اين ارزش را براى زندگى به خاطر اثر آن قائل است كه عبارت باشد از شعور و اراده كه نشاط و سعادت زندگى انسانى به آن است و براى همين جهت است كه همواره از جهل و نداشتن حرّيت اراده و اختيار مى گريزد.

انسان كه يكى از موجودات زنده است مانند همه موجودات مجهز به سلاحى كه زندگى معنوى او را كه حقيقت وجود اوست تأمين مى كند مى باشد، همان طورى كه تمامى انواع موجودات مسلّح به سلاحى كه حافظ بقايشان باشد هستند.

سلاح انسانى همين اراده و اختيار اوست كه خيرات و منافع او را از شرور و مضارش مشخص نموده و او را به آن يكى سوق و از اين يكى زنهار مى دهد.

و از آنجايى كه اين هدايت الهيه كه نوع انسانى را به سوى سعادت و خير و به سوى منافع وجودش دلالت مى كند هدايتى است تكوينى و از مشخصات نحوه خلقت اوست و محال است كه نظام آفرينش در يك مورد دچار خطا و اشتباه شود لاجرم بايد به طور قطع گفت كه انسان سعادت وجود خود را به طور قطع درك مى كند و در اين دركش دچار ترديد نمى شود، هم چنان كه ساير انواع مخلوقات بدون اين كه دچار سهو و اشتباه شوند به جبلّت و فطرت خود راهى را كه منتهى به سعادت و منفعت و خيرشان مى شود مى پيمايند و اگر در جايى دچار خبط مى شوند به خاطر تأثير عوامل و اسباب نامناسب ديگرى است كه موجودى را از مسير خيرات و منافعش منحرف ساخته به سوى ضرر و شرش سوقش مى دهد، مانند جسم ثقيل زمينى كه به حسب طبع زمينيش بايد در روى زمين قرار بگيرد، ولكن فشار نيرويى او را مجبور به دور شدن از زمين نموده و به رفتن به سمت بالا وادارش مى سازد و آن جسم تا آنجا كه مجبور است بر خلاف طبع خود بالا مى رود، وقتى آن فشار تمام شد دوباره به سوى زمين باز مى گردد و اين بازگشتن هم اگر فشار ديگرى نباشد به طور طبيعى يعنى به خط مستقيم انجام مى گيرد، مگر اين كه در بازگشتن هم محكوم به يك نيروى مخالفى باشد كه در آن صورت به طور مخفى صورت مى گيرد.

اين معنا همان معنايى است كه در قرآن كريم روى آن پافشارى نموده و مى فرمايد:

راه سعادت و علم و عملى كه منتهى به آن مى شود بر هيچ انسانى پوشيده و مخفى نيست. هر انسانى به فطرت خود مى فهمد كه چه معارفى را بايد معتقد باشد و چه كارهايى را بايد انجام دهد.

آرى، گاه مى شود كه انسانى در اعتقاد و يا عملش از طريق حق منحرف شده و دچار اشتباه گردد، لكن اين خطا و اشتباه مستند به فطرت انسانيه او و هدايت الهيّه نيست، بلكه به خاطر اين است كه او خودش عقل خود را ديده و در اثر پيروى هواى نفس و تسويلات جنود شيطان، راه رشد خود را گم كرده است.

پس اين امور و علم و عملى كه فطرت انسانى، انسان را به سوى آن دعوت مى كند لوازم زندگى سعيد انسانى و آن زندگى است كه جا دارد نامش را زندگى گذاشت و چنين زندگى به چنين علم و عملى نيازمند است، هم چنان كه چنين علم و عمل مستلزم چنان زندگى است و زندگى را از اين كه دچار منافيات شده و در نتيجه اثرش خنثى گردد حفظ نموده و دوباره به مسير اولش باز مى گرداند.

از اينجا نتيجه مى گيريم كه اگر انسان از راه راستى كه فطرتش او را بدان دعوت نموده و هدايت الهيه به سوى آتش سوق مى دهد منحرف شود، قطعاً لوازم سعادت زندگى را از دست داده است، يعنى در علم نافع و عمل صالح كوتاهى كرده و با گراييدن به سوى جهل و فساد، خود را به مردگان ملحق كرده و ديگر زنده به آن زندگى نمى شود، مگر اين كه علم حق و عمل حق را دوباره كسب كند و اين آن معنايى است كه آيه مورد بحث به آن اشاره نموده و مى فرمايد:

اى كسانى كه ايمان آورده ايد اجابت كنيد دعوت خدا و رسول را وقتى شما را دعوت مى كنند به چيزى كه شما را زنده مى كند «3».

آرى، اين عالى ترين و پر منفعت ترين نوع دوستى است كه به طور دايم خدا و رسولش مى خواهند در حق انسان، آن هم در تمام جوانب حياتش اعمال كنند.

[وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ ] «4».

و بى ترديد آياتى روشن و سرگذشتى از آنان كه پيش از شما درگذشتند و پندى براى پرهيزكاران به سوى شما نازل كرديم.

آرى، در قرآن كه حضرت حق براى هدايت عباد فرستاد، آنچه در دنيا و آخرت به نفع آنان و يا به ضرر ايشان است بيان فرموده و در حقيقت براى علاج مردم از تمام عيوب و نواقص نسخه اى كامل و جامع فرستاده است.

نسخه اى كه در آن شفا و رحمت براى اهل ايمان است و زيان و خسران براى متجاوزان، بدين معنى كه هر كس با اعتقاد به حق آراسته به معرفت كتاب و عمل به برنامه هاى آن شد به شفا و رحمت مى رسد و هر كس در جهل به آن باقى بماند و اعمالش هماهنگ با آن نباشد در دنيا و آخرت دچار زيان و خسران خواهد شد.

[يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ] «5».

اى اهل ايمان! ركوع به جا آوريد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.

[إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ] «6».

قطعاً كسانى [مانند على بن ابى طالب عليه السلام ] كه همواره كتاب خدا را مى خوانند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه روزى آنان كرده ايم در نهان و آشكار انفاق مى كنند، تجارتى را اميد دارند كه هرگز كساد و نابود نمى شود.

آرى، هر كس با دقت و توجه و از روى قلب و فهم قرآن بخواند با معرفت به خدا و خود و دنيا و آخرت همراه مى شود، آن گاه بر اساس آن معرفت به برپا كردن نمازى واجد تمام شرايط برمى خيزد، سپس از آنچه به او عنايت شده از مال و علم و مقام در راه خدا انفاق مى كند و بدين برنامه ها به كسب تجارتى كه تا ابد در آن زيان و خسران نيست موفق مى گردد.

 

محبت هاى الهى به بندگان

شما براى پى بردن به محبّت و دوستى حضرت حق نسبت به انسان لازم است يك بار تمام قرآن مجيد را با دقت و حوصله قرائت كنيد، تا از طريق قرآن به اين حقيقت واقف شويد و بر شما معلوم گردد كه حضرت دوست فقط و فقط خير دنيا و آخرت شما را در تمام زمينه هاى زندگى مى خواهد و راضى نيست كه شما دچار كم ترين زيان و ضررى، چه در امور مادى و چه در امور معنوى بشويد.

در زمينه عنايت و محبت حضرت حق نسبت به عباد، معارفى در معتبرترين كتب رسيده كه لازم است به قسمتى از آن ها اشاره رود:

أهْلُ طاعَتى فى ضِيافَتى، وَاهْلُ شُكْرى فى زِيارَتى، وَاهْلُ ذِكْرى فى نِعْمَتى، وَاهْلُ مَعْصيَتى أُؤْيِسُهُمْ مِنْ رَحْمَتى، إنْ تابُوا فَانَا حَبيبُهُمْ، وَانْ مَرِضُوا فَانَا طَبيبُهُمْ اداويهِمْ بِالْمِحَنِ وَالْمَصائِبِ لِاطَهِّرَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَالْمَعائِبِ .

آنان كه اهل طاعت از من هستند در ضيافت و مهمانيم قرار دارند و آنان كه نعمت هايم را شكرگزارند در زيارت من هستند و آنان كه به ياد منند در نعمتم آرميده اند و آنان كه اهل معصيتند از رحمتم تا در معصيتند بى نصيبند، چون توبه كنند من دوست آنانم و وقتى بيمار شوند من طبيب آن هايم، با رنج ها و مصايب آنان را مداوا كنم تا از ذنوب و معايب پاكشان كنم.

هر كه جان در باخت با ديدار او

 

صد هزاران جان شود ايثار او

تا توانى در فناى خويش كوش

 

تا شوى از خويش بر خوردار او

چشم مشتاقان روى دوست را

 

نسيه نبود پرتو رخسار او

نقد باشد اهل دل را روز و شب

 

در مقام معرفت ديدار او

دوست يك دم نيست خاموش از سخن

 

گوش كو تا بشنود گفتار او

پنبه را از گوش بر بايد كشيد

 

بو كه يك دم بشنوى اسرار او

نور و نار او بهشت و دوزخست

 

پاى برتر نه زنور و نار او

زاد عطار اندرين ره هيچ نيست

 

جز اميد رحمت بسيار او

     

 

تَعَلَّمِ الْخَيْرَ وَعَلِّمْهُ مَنْ لايَعْلَمُهُ، فَانّى مُنَوِّرٌ لِمُعَلِّمى الْخَيْرِ وَمُتَعَلِّميهِ قُبُورَهُمْ حَتّى لا يَسْتَوْحِشُوا بِمَكانِهِمْ «7».

خداوند به موسى فرمود: آنچه خير است بياموز و به آن كه نمى داند ياد بده، من قبور معلمان و دانش آموزان خير را روشن مى كنم تا از جاى برزخى خود وحشت نكنند.

به موسى عليه السلام وحى كرد:

شش چيز را در شش چيز قرار داده ام ولى مردم در شش چيز ديگر مى طلبند ولى نمى يابند، راحتى را در بهشت قرار داده ام مردم در دنيا مى طلبند، دانش علم را در گرسنگى قرار داده ام مردم در سيرى و پرى شكم مى خواهند، عزّت را در قيام به عبادت در شب قرار داده ام مردم در پيشگاه سلاطين مى خواهند، بلندى مرتبه و مقام را در تواضع و فروتنى گذاشته ام مردم در تكبّر مى طلبند، اجابت دعا را در لقمه حلال گذاشته ام مردم در قيل و قال جستجو مى كنند، غنا و ثروت را در قناعت نهاده ام مردم در زيادى اجناس مى خواهند در حالى كه تا ابد به آن دسترسى پيدا نمى كنند «8».

قالَ اللّهُ تَعالى : يا عِبادى سِتَّةٌ مِنّى وَمنْكُمْ: الْمَغْفِرَةُ مِنّى وَالتَّوْبَةُ مِنْكُمْ وَالْجَنَّةُ مِنّى وَالطّاعَةُ مِنْكُمْ، وَالرِّزْقُ مِنّى وَالشُّكْرُ مِنْكُمْ، وَالْقَضاءُ مِنّى وَالرِّضا مِنْكُمْ، وَالْبَلاءُ مِنّى وَالصَّبْر مِنْكُم، وَالاجابَةُ مِنّى وَالدُّعاءُ مِنْكُمْ «9».

اى بندگان من! شش چيز از من است، شش چيز هم از شماست، مغفرت و آمرزش از من است در برابر آن بايد شما توبه از گناه بياوريد، بهشت از من است، طاعت و بندگى از شما، روزى از من است و شكر و سپاس هم از شما، حكم و قضا از من است و رضايت به آن از شما، بلا و آزمايش از من است و صبر و استقامت از شما، اجابت از من است و دعا از شما.

 

اهل خير در حديث معراج

شب معراج به رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

اى احمد! اهل خير و اهل آخرت صورتشان رقيق و آزرم و شرمشان زياد است، نادانى آنان كم و نفعشان نسبت به مردم بسيار زياد است. مكرشان كم و مردم در كنار آنان راحتند در حالى كه خودشان از كثرت عمل خير در رنج و زحمتند، كلامشان هماهنگ با حق و نسبت به تمام برنامه هايشان حسابگرند و به نفس خود عتاب دارند.

چشمشان مى خوابد ولى دلشان بيدار است، ديدگانشان گريان و دلشان غرق در ياد خداست، چون مردم جزء گروه غافلان قرار گيرند، اينان از ذاكرانند، در ابتداى نعمت سپاس گزار و در پايان آن شاكرند.

دعايشان مستجاب و كلامشان قابل شنيدن است، ملائكه از آنان شادند، دعايشان زير پرده هاى ملكوت مى چرخد كه خدا همانند پدرى كه فرزندش را دوست دارد، شنيدن صداى آنان را دوست دارد.

يك چشم به هم زدن از خدا غافل نيستند، دنبال زيادى طعام و سخن نمى باشند، با كثرت و فراوانى لباس كارى ندارند.

دنيا و آخرت نزدشان يكى است، مردم يك بار مى ميرند، ولى آنان بر اثر مجاهده با نفس روزى هفتاد بار مى ميرند.

چون به عبادت قيام كنند همانند بنيان مرصوصند، در دل آنان نسبت به مخلوق چيزى نمى بينم، پس به عزّت و جلالم به آنان حيات طيبه عنايت مى كنم، چون روحشان بخواهد از جسد برود، ملك الموت را براى قبض روح آنان نمى فرستم، بلكه خودم روح پاك آنان را قبض مى كنم و در برابر روح آنان تمام درهاى رحمت را باز كرده و هر حجابى را از پيش روى روحشان برمى دارم، بهشت را امر مى كنم براى آنان زينت شود و حور العين جهت آنان آماده گردد و ملائكه برايشان نماز بگذارند و درختان جهت آنان ثمر و ميوه دهند «10».

در هر صورت خداوند مهربان براى انسان بهترين دوست و عالى ترين يار و پرمنفعت ترين رفيق است، خوشا بحال كسى كه با حضرتش دست دوستى دهد و راهنمايى هاى او را در تمام جوانب حيات به كار گيرد كه از اين طريق تمام ابواب سعادت را به روى خود باز كرده و با خير دنيا و آخرت همراه شود كه:

انَّهُ خَيْرُ رَفيقٍ وخَيْرُ ناصِرٍ وَمُعينٍ.

به درستى كه خداوند بهترين دوست و بهترين يار و كمك كار انسان است.

 

عاشق وارسته داعى شيرازى گويد:

 

آن كس كه سرشت نازگل كرد

 

گِل را به چهل صباح دل كرد

دل آينه ظهور خود ساخت

 

دل مظهر پاك نور خود ساخت

اى سالك ره چه خفته اى خيز

 

گر مرد رهى به ره در آويز

آن را كه خيال خورد و خواب است

 

زين ره به خيال در حجاب است

گر راه خداى مى نوردى

 

بگذار طريق هرزه گردى

عزلت چه بود گذشتن از غير

 

كردن به درون خويشتن سير

     

معنى فنا بگويمت من

 

از هستى و نيستى گذشتن

من گفتن و من نبودى آنجا

 

جز نقش بدن نبودن آنجا

بى ذات و صفات و فعل و آثار

 

بى وهم و خيال و فكر و پندار

     

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- انفال (8): 24.

(2)- ترجمه تفسير الميزان: 9/ 52.

(3)- «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ». انفال (8): 24.

(4)- نور (24): 34.

(5)- حج (22): 77.

(6)- فاطر (35): 29.

(7)- ارشاد القلوب: 1/ 13؛ كلمة: اللّه 157.

(8)- مواعظ العدديه: 309، الباب السادس، فصل 10.

(9)- مواعظ العدديه: 292، الباب السادس، فصل 3.

 

(01)- ارشاد القلوب: 1/ 200؛ بحار الأنوار: 74/ 24، باب 2، حديث 6.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چه کسانی در جهنم ابدی هستند؟!
بر ساحل قرآن
مأخذ شناسی زیارت عاشورا
استاد حسین سبزعلی
زينب(س) پيامبر عاشورا
مناجات امام سجاد علیه السلام در كنار كعبه
خدا مى خواهد تو را كشته ببيند
یاران شهید امام حسین علیه السلام
توكّل
حبّ و بغض به امام حسین(ع) معیار سعادت و شقاوت ...

بیشترین بازدید این مجموعه

امام حسين و مظلوميت
ملاک های قرآنی تشخیص دوست از دشمن
تأسف و حسرت بزرگ‏
گریه ملائکه و اهل آسمان بر امام حسین (ع)
غمنامه حضرت رقیه (س)
کفاره شکستن دل!
شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد
آیه ای کمر شکن درباره قطع رحم
گام‌های چهار‌گانه رستگاری
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^