فارسی
چهارشنبه 23 آبان 1403 - الاربعاء 10 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر تلخ اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام

 

اميرالمؤمنين  عليه السلام در « نهج البلاغه » مى فرمايد:

 « صبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجى »

 بيست و پنج سال صبر كردم، اما مانند كسى كه تيغ تيز در چشمش بود و نمى گذاشتند در بياورد، استخوان تيز در گلويش بود، نه پايين مى رفت و نه در مى آمد. ما مقدارى از آن صبر را بايد داشته باشيم. در تلخى هايى صبر كردند كه

اگر اولياى خدا نبودند، همان مرحله اول آنها را از پا درمى آورد.

بعد از رحلت پيغمبر  صلى الله عليه و آله براى استرداد فدك رفت و سخنرانى كرد، اما بين در و ديوار قرار گرفت، ضربه ديد، وارد خانه شد، براى اولين بار با حزن و چهره درهم كشيده، فقط يك بار در عمرش اين گونه حرف زد، با صداى بلند به اميرالمؤمنين  عليه السلام عرض كرد: يابن ابى طالب !

 « اِشْتَمَلَتْ شَمْلَةَ الجَنينٍ وَ قَعَدَتْ حُجْرَةَ الظنين »

 مانند جنين در شكم، زانو در بغل گرفته اى و مانند افراد تهمت خورده كه آبرو ندارند بيرون بروند، اينجا نشسته اى؟ حق ما را بردند، با غلاف شمشير مرا زدند، چرا نشسته اى؟

برخاست، بقچه لباسش را باز كرد، روى لباس خانه، لباسى كه در جنگ خندق و بدر و حنين و خيبر مى پوشيد، پوشيد. شمشير را از غلاف بيرون كشيد،
گفت: اى دختر پيغمبر ! چشم، من رفتم كه بجنگم. آمد درب چوبى اتاق را باز كند، مؤذن گفت: « أشهد أن لا اله الا الله »؛ گفت: اى دختر پيغمبر ! من دارم مى روم درگير شوم، ولى با درگيرى من، صداى اين اذان و اسم پدر شما تا قيامت خاموش مى شود. دامن على  عليه السلام را گرفت و عرض كرد: پس نرو. اگر اين دين با صبر من مى ماند، صبر مى كنم.

 « أُوْلئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »

« الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَـمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَئِكَة أَلاَّ تَخَافُواْ وَ لاَ تَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ »

 سى سال اين صبر تلخ ادامه داشت. لذا وقتى فرقش را شكافتند، اعلام كرد:

 « فزت و ربّ الكعبة »

 راحت شدم. ما مأموم اين امام هستيم؟ كجا آزمايش و بلاى ما مانند آزمايش و بلاى على  عليه السلاماست؟

حضرت زهرا  عليهاالسلام بر سر قبر پدرش گفت:

 « رَفَعَتْ قُوَّتى . . . وَ شَمَتَ بى عدوّى وَ الكَمَدُ قاتِلى »

تمام نيرويم از بين رفت، هر روز در مدينه به ما زخم زبان مى زنند، غصّه مرا دارد مى كشد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

معنای «کلمه» در قرآن مجید
داستان مرحوم شوشتری
توحيد و انسان‌ شناسي
مومنان: وارثان بهشت‏
تهران مسجد رسول اکرم دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل 1395 ...
حكايت تنبيه نفس آيت الله بروجردى
اتمام حجت خدا توسط بندگان خاص‏
حضرت عيسى عليه السلام و درخواست شيطان براى گفتن ...
تهران_ مسجد امیر رمضان 94 سخنرانی سوم
اخراج از بهشت در قبال حرص

بیشترین بازدید این مجموعه

استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏
ارزش عمر و راه هزینه آن -جلسه دهم(متن کامل +عناوین)
انفاق مال از روى ميل
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
نكاتى در تذكر و بصيرت
حكايت تنبيه نفس آيت الله بروجردى
آفرينش، نمايش پروردگار
داستان مرحوم شوشتری
معنای «کلمه» در قرآن مجید

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^