در قرآن كریم برای برپایی قیامت و وقوع رستاخیز نشانههایی ذكر گردیده است، كه از آنها به «اَشْراطُ السَّاعه» تعبیر میشود. این نشانهها عبارتند از یك سلسله حوادث سهمگین و مهیب كه در جهان طبیعت رخ داده و پایان یافتن عمر دنیا، و فرارسیدن عالم آخرت را اعلان میدارند. در اینجا برخی از این نشانهها را با بهرهگیری از آیات قرآنی مورد بررسی قرار میدهیم:
1. وضع آسمان در پایان عمر جهان
وضعیت آسمان در لحظه پایانی عمر جهان در آیات مختلف قرآن با تعبیرهای گوناگون بیان گردیده است. این تعبیرها عبارتند از:
1. اِنْشِقاق (پاره پاره شدن): «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ».[1]
2. انْفِطار (بریده شدن): «إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ».[2]
3. انْفِتاح (گشوده شدن): «وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً».[3]
4. اِنْفراج (شكافته شدن): «وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ».[4]
5. اَنْطواء (پیچیده شدن): «یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ كَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ».[5]
6. مورٌ (اضطراب، تموج): «یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً».[6]
7. مَهُل (فلز مذاب): «یَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ».[7]
8. دُخان (دود): «یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ».[8]
9. دهان (روغن مذاب): «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَهً كَالدِّهانِ».[9]
10. وَرْدَهً (گل سرخ): «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَهً كَالدِّهانِ...».[10]
11. كشط (كندن، زایل كردن): «وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ».[11]
مفاد آیات یاد شده این است كه به هنگام وقوع رستاخیز، آسمان از جای بركنده شده و دچار نوعی تموج و حركت مضطرب گردیده و پارهپاره و شكافته میشود، و بسان گل سرخ فام و روغن و فلز مذاب نمایان میگردد، و سرانجام به شكل دود گردیده و در هم پیچیده شده و از نظرها محو میگردد.
نكته قابل توجه این است كه قرآن وضع آغازین و پایانی آسمان را یكسان دانسته و از آن به دخان (دود) تعبیر آورده است؛
زیرا درباره وضع آغازین آسمانی میفرماید:
«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ».[12]
ـ آنگاه قصد آفرینش آسمان را نموده كه به شكل دود بود.
و درباره وضع پایانی آسمان میفرماید:
«یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ».[13]
ـ روزی كه آسمان به سان دود نمایان گردد.
2. وضع زمین به هنگام وقوع رستاخیز
قرآن كریم وضعیت زمین را در لحظه پایانی عمر دنیا با استفاده از واژهها و عبارتهای مختلف بیان نموده است:
1. زلزال (لرزش): «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها».[14] و «إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شَیْ ءٌ عَظِیمٌ».[15]
2. تشقق (شكافتگی): «یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسِیرٌ».[16]
3. انداك (فروپاشیدگی، محو شدن): «إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا».[17]
4. رج (حركت شدید، تزلزل و اضطراب): «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا».[18]
5. مد (كشیدن، صاف كردن): «إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ».[19]
وضعیتی را كه آیات یاد شده برای زمین در لحظه برپایی قیامت ترسیم نموده، چنین است: لرزش سختی زمین را فرامیگیرد، و آنچه سطح زمین را فرا گرفته، فروپاشیده و محو میگردند، زمین شكافته میشود و مردگان از آن بیرون میآیند و در سرای آخرت محشور میشوند.
3. وضع خورشید، ماه و ستارگان به هنگام رستاخیز
در آیات قرآن در مورد وضعیت خورشید، ماه و ستارگان در لحظه برپایی قیامت واژهها و تعبیرهای زیر به كار رفته است:
1. تكویر (در هم پیچیدن): «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ»[20] در هم پیچیده شدن خورشید كنایه از محو و زایل شدن روشنایی آن است.
2. خَسُف (محو، تاریكی): «وَ خُسِفَ الْقَمَرُ».[21]
3. جمع (مقارنت مكانی یا زمانی دو چیز): «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ».[22]
در پاسخ این پرسش كه «مقصود از جمع میان خورشید و ماه چیست؟» اختلاف نظر وجود دارد برخی گفتهاند:
مقصود این است كه نور هر دو زایل شده و تاریك میگردند.
بعضی گفتهاند: مراد این است كه هر دو از مغرب طلوع میكنند.[23]
احتمال سوم این است كه منظور این باشد كه هر دو در یك نقطه به یكدیگر برخورد میكنند این احتمال دو مؤید دارد:
یكی اینكه: معنای حقیقی كلمه جمع، مقارنت دو چیز در یك مكان یا در یك زمان است.
دیگر اینكه: وضعیت كنونی آنها در لحظه برپایی قیامت دگرگون خواهد شد: ـ یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ [24]ـ و این حكم شامل كرات آسمانی نیز میشود. و وضعیت كنونی خورشید و ماه این است كه هیچگاه آن دو با یكدیگر برخورد نمیكنند. «لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِی فَلَكٍ یَسْبَحُونَ».[25]
4. طَمُس (محو و زایل شدن): «فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ».[26]
5. انكدار (فرو ریختن، تاریكی): «وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ».[27]
6. انتثار (واژگون شدن): «وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ».[28]
وضع دریاها و كوهها در لحظه پایانی عمر جهان
از میان پدیدههای زمینی آنچه دگرگونی آن به عنوان نشانه برپایی قیامت مورد توجه قرآن واقع شده است، دریاها و كوهها میباشند. ممكن است علت آن عظمت و چشمگیر بودن این دو پدیده، زمینی بوده باشد كه دگرگونی وضعیت آنها بیش از هر پدیده دیگری میتواند نشانه بر فرارسیدن قیامت كبری باشد، لذا از آنجا كه كوهها در این جهت نقش تعیین كنندهتری دارند، بیشترین آیات این قسمت به آنها اختصاص دارد. قرآن كریم وضعیت دریاها را با واژههای: سجْر (انباشته و پر شدن)، و فَجْر (شكافته شدن) بیان نموده و فرموده است:
«وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ».[29]
ـ هنگامی كه دریاها انباشته و پر گردند.
«وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ».[30]
ـ هنگامی كه دریاها شكافته شوند.
واژه «سجر» به معنای پر شدن و انباشته گردیدن چیزی است، و تنور مسجور، یعنی تنور انباشته از آتش.[31] و «تفجیرُ الماء» یعنی جدا شدن قسمتهایی از آب و فرو آمدن بر قسمتهای دیگر، كه نتیجه آن انباشتگی و افزایش آب میباشد. بنابراین، مقصود از تفجیر دریاها در لحظه وقوع قیامت این است كه فاصلههای میان دریاها برداشته میشود، و همگی به صورت یك دریای انباشته و متلاطم نمایان میگردند.[32]
همانگونه كه یادآور شدیم بیشترین آیات این قسمت، مربوط به وضعیت كوهها در لحظه پایانی عمر جهان است: آیات و واژههای مربوط به كوهها عبارتند از:
1. عِهْن منفوش (پشم زده شده): «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ.»[33]؛ كوهها بسان پشم زده شده مبدل خواهند شد.
2. نَسُف (كنده شدن): «وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ».[34]
3 و 4 و 5. رجُف (حركت شدید، اضطراب) كَثیب (تل خاك)، و مهیل (زیر و زبر شدن): «یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِیباً مَهِیلاً.»[35] روزی كه زمین و كوهها به شدت حركت كرده و كوهها بسان تلی از خاكِ زیر و زبر شده، نمایان خواهند شد.
6. سیر (حركت): «وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ.»[36]، «وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبالَ.»[37] و «تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً.»[38]
7. سراب (آب نما، آب پنداری): «وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً».[39]
كلمه سراب به معنای آب خیالی و پنداری است: ولی به گونه مجاز بر هر چیزی كه واقعیت نداشته و توهم شود كه دارای واقعیت است اطلاق میشود، و مقصود از كلمه سراب در آیه فوق همین معنا است.
8 و 9. بس (متلاشی، ریزه ریزه) وهباء منبت (غبار پراكنده): «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا، فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا.[40]»؛ و كوهها به نوعی متلاشی و ذره ذره میگردند و به غبارهای پراكنده مبدل میشوند.
10. دكّ (قطعه قطعه شدن): «وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّهً واحِدَهً.[41]»؛ زمین و كوهها از جای برداشته شده، و یك باره متلاشی و خرد میگردند.
آری، این است سرنوشت كوهها در پایان عمر دنیا، كوههایی كه در صلابت و استواری ضرب المثل هستند، و ستونهای محكم و ثابت زمین به شمار آیند، و بسان میخهایی آهنین تعادل زمین را حفظ میكنند: «وَ الْجِبالَ أَوْتاداً»[42] و «وَ الْجِبالَ أَرْساها»[43]، آنگاه كه عمر دنیا به پایان میرسد به شدت از جای بركنده شده و به صورت مضطرب غیر متعادل به حركت درآمده، و متلاشی و قطعه قطعه شده و به تلی از خاك زیر و زبر شده مبدل گردیده، و سرانجام به صورت ذرات غبار پراكنده میشوند، و جز سرابی از آنها باقی نمیماند.
فرجام این حوادث مهیب كیهانی در آسمان و زمین این است كه همه دستگاههای فعال نظام این جهان از كار باز ایستاده، و جهان در یك لحظه، در تاریكی وحشتناك و غمانگیزی فرو میرود، و به این ترتیب طومار حیات دنیوی در هم پیچیده میشود؛ ولی دیری نمیانجامد كه زمین به نور دیگری جز نور خورشید و ماه و ستارگان روشن میگردد: ـ (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها) ـ و قیامت برپا شده، و نامههای اعمال به دست بندگان داده میشود: (وَ وُضِعَ الْكِتابُ)، و پیامبران و شهیدان در صحنه قیامت حاضر میگردند: (وَ جِیی ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ) و سرانجام، دادگاه عدل الهی برپا میگردد: «وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ».[44]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . انشقاق/ 1. نیز به آیات 37 سوره الرحمن، سوره الحاقه و 25 سوره فرقان رجوع شود.
[2] . انفطار/ 1.
[3] . نبأ/ 19.
[4] . مرسلات/ 9.
[5] . انبیاء/ 104، زمر/ 67.
[6] . طور/ 9.
[7] . معارج/ 8.
[8] . دخان/ 10.
[9] . الرحمن/ 37.
[10] . الرحمن/ 37.
[11] . تكویر/ 11.
[12] . فصلت/ 11.
[13] . دخان/ 10.
[14] . زلزال/ 11.
[15] . حج/ 1.
[16] . ق/ 44.
[17] . فجر/ 21.
[18] . واقعه/ 4.
[19] . انشقاق/ 3.
[20] . تكویر/ 1.
[21] . قیامت/ 8.
[22] . قیامت/ 9.
[23] . مجمع البیان، ج 5، ص 395.
[24] . ابراهیم/ 48.
[25] . یس/ 40؛ منشور جاوید، ج 9، ص 261.
[26] . مرسلات/ 8.
[27] . تكویر/ 2.
[28] . انفطار/ 3.
[29] . تكویر/ 6.
[30] . انفطار/ 3.
[31] . مجمع البیان، ج 5، ص 442.
[32] . همان،ص 449ـ448.
[33] . قارعه/ 5.
[34] . مرسلات/ 10.
[35] . مزمل/ 14.
[36] . تكویر/ 3.
[37] . كهف/ 47.
[38] . طور/ 10.
[39] . نباء/ 20.
[40] . واقعه/ 6ـ5.
[41] . حاقه/ 14.
[42] . نباء/ 7.
[43] . نازعات/ 32.
[44] . زمر/ 69.
منبع : انديشه قم