اراك، مسجد سيـد محرم 1386
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
خدايان ساختگي در برابر توحيد
مبارزات عالمانه و حکيمانة همه انبياي خدا، علیه شرک بوده است. آنان تمام همت خود را به ویژه در آغاز رسالت، هزينة رهايي مردم از معبودهاي باطل و خدايان قلابي کردند.
کلمه اله در شعار توحيد «لا اله الا الله» در آيات قرآن مجيد و روايات به معناي معبود است. يعني موجودي که عبادت و اطاعت ميشود؛ موجودي که انسان با پيوند به او رنگ و شکل گرفته، زندگي برپا ميکند.
انبياي خدا به ملتها ثابت کردند که تمام معبودهاي باطل، ساختگي است. شما در حقيقت از موجودي که ساخت تفكر بشر است، اطاعت ميکنيد.
مال و قدرت، دو بت بزرگ
اين ساختهها هم به دو شکل مرده و زنده است. معبودهاي باطل و مرده مانند بتهاي مردهاي كه بيشتر مورد توجه مردم بوده است؛ يکي بت مال كه در روایات عبارت است از درهم و دينار.[1]
ديگري بت قدرت بوده است. مردم در تاريخ، پول يا فرعون را خالق نميدانستند. يعني روش رفتاري ملتها با پول و فرعونها پيوند با معبود بوده است. مال را عبادت ميکردند. اين پرستش معبودِ باطل که در قرآن کريم مطرح است، اطاعت از معبود باطل است.[2]
پول با خواستههاي غيرمنطقي درون مردم گره ميخورد، کشش بيش از اندازه ايجاد ميکرد، و آنان فدايي پول ميشدند و تمام وجودشان را براي به دست آوردن اين معبود از هر راهي، هزينه ميکردند.[3]
خودشان در برابر معبودهاي دروغين، مريض ميشدند و در راه هزينه شدن، پول سنگيني را به دست ميآوردند، و بعد هم ميمردند و بين آنها و معبودشان جدايي ابدي ميافتاد.
اين معبود، بندهاش را کور و کر، و بيرحم و خوار ميکند؛ يعني مثلاً رباخوار هزاران نفر را به خاک سياه مینشاند؛ پول به آنها قرض میدهد و اضافه میگیرد و اصل پول او هم کم نمیشود. مردم هم نمیتوانند اصل پول را بازگردانند، سند زمين گرو میگذارند. رباخوار خانواده را به خاک مذلت مینشاند و آن انسان بينوا سرمايهاش را از دست میدهد. رباخوار هم هيچ رحمی نميکند و باز به چهار نفر ديگر پول ميدهد. اين معبودِ پول، او را کور و کر ميکند. اميرالمؤمنين ميفرمايد:
«من عشق شيئاً اعشي بصره و امرض قلبه»[4]
اينها کوري دل و مرگ قلب ميآورد.
معبودهاي زنده و باطل
اما معبود ديگر آنان، موجود زنده بود. سمبل اين معبودها فرعون بوده است.
فرعون هم در تاريخ زياد بوده است و مردم نادان از اين فرعونها اطاعت ميکردند. در نتیجه فرعونيان هم مردم را به اسارت ميگرفتند:
(وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشيدٍ)[5]
قرآن مجيد ميفرمايد: فرمانهاي فرعوني، فرمان حق نبود و در صراط مستقيم صادر نميشد. معبود زندة باطل به عمل باطل دعوت ميکند. کسانی خيال ميکردند که کارگردان واقعي در زندگي آنها پول يا فرعون بوده است. انبياي الاهي ثابت كردند که فرعونها و اموال، کارگردان زندگيتان نيستند. اگر پول ميخواهيد، خداوند براي شما در کشاورزي، صنعت، هنر، تجارت، کسب و کار، زکات، خمس، انفاق، مهريه و نفقه مقرر فرموده است. بياييد خودم به شما مال ميدهم؛ من به شما پول حلال و پاک ميدهم.
اما فرعون به شما ميگويد: برو شکم زنان را پاره کن و بچههايشان را قرباني كن. برو کربلا 72 نفر را شهيد كن؛ آنگاه زمين و پول به تو ميدهم.
پروردگار ميفرمايد: اين پول و زمين که پيش خودم فراهم ميآيد. من هم امر دارم:
(إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان)[6]
(أَقيمُوا الصَّلاةَ)[7]
(وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً)[8]
(وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً)[9]
(قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ)[10]
(وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ)[11]
تو ميخواهي امر فرعون را اطاعت کني؛ اما من هم امر دارم که بيایی و از من اطاعت کنی. امر فرعون تو را به جهنم ميبرد، ولي امر من تو را به بهشت ميرساند:
(أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ)[12]
امر بتها، دعوت به دوزخ است؛ اما امر من، دعوت به مغفرت و جهاد است. شما هر چه را نزد معبودهاي باطل ميبينيد، حق آن پيش خود من است. ملك من، بينهايت است.
آنها هم اگر هزينه ميکنند، از دارايي من خرج ميکنند. مبارزة انبيا براي اثبات خدا نبوده است. ما اصلاً در عالم منکر خدا نداريم و کسي در فطرت خود، منکر خدا نيست. ولي مردم در پرستش، در کنار خدا شريک درست میکنند؛ در واقع شريک در عبادت دارند، نه شريک در خالقيت.[13]
امام صادق (علیه السلام) ميفرمايد:
بلايي که بنياميه سر مردم آوردند، اين بوده که نگذاشتند مردم معني شرک را بفهمند و جلوي فهم معناي شرک را گرفتند.[14] يزيد هر چه ميگفتند، آنان ميپذيرفتند. اين شرک است.
حرف انبياي خدا اين بود که معبود، واحد است، «لم يلد و لم يولد». و جامع کل الکمال است؛ به وجود آورندة هستي است و کل خزائن غيب و شهود هم پيش اوست.
پرسشهاي پيامبران از مردم
چند سؤال هم انبيا: از مردم داشتند. يکي از آنها اين بود:
(أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ)[15]
اين همزه «أمّن»، همزة استفهام است و دعا نيست. يعني خدا قبل از «أَمَّنْ يُجيبُ» بتها و معبودهاي باطل را طرح کرده و بعد ميفرمايد: (أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ) آيا پروردگاري که دعاي مضطر را استجابت ميکند (وَ يَكْشِفُ السُّوءَ) و دردها را برطرف ميکند؛ او را بايد پرستيد يا بتها و فرعونهايي که کمترين مشکل شما را حل نميکنند و مشکلساز هستند.
این آية شريف، عقل را تکان ميدهد. این آيه دعایی نيست. اگر همزة «أمّن» همزة منادي بود، معني آن اين ميشد که اي کسي که دعا را مستجاب ميکني، من دعا ميکنم و تو دعايم را مستجاب کن. اما معني آيه اين نيست.
اين آيه بحث و گفتوگو با مشرکان و كفار است.[16] با آنها گفتوگو كرده ميگويد: اگر بت مشکلگشا است، کدام بت، مشکلتان را تاکنون حل کرده است؟ کدام بت بيمارتان را شفا داده است؟
معبود، حق و فرد است. «لا اله»، همة معبودهاي باطل را نفي ميکند الا الله.
كتاب آفاق، كتاب انفس، كتاب حكيم
سه كتاب در قرآن مطرح است:
کتاب آفاق، يعني آفرينش.
کتاب انفس، يعني وجود انسان.
کتاب حکيم، يعني قرآن مجيد. آفرينش غير از اين سه کتاب ندارد؛ يعني کتاب چهارمي وجود ندارد. نويسندة اين سه کتاب هم خود حق است. آيات اين سه کتاب از خود اوست. كه عبارتند از: آيات آفاقي، آيات انفسي، آيات حکيمانه. آيات جمع است و مفرد آن آيه است. آيه يعني نشانه؛ یعنی نفي معبود باطل و اتصال به معبود حق. تابلوهاي زيباي کاشيکاري مسجد، نشانة هنرمند است؛ يعني از نظر قرآن و عقل، اين کاشيکاريهای ساختمان، آيه است و نشانة مهندس و معمار است.
آيه، يعني شما هرچه در اين عالم ميبينيد، نشانه است. حالا اگر آفريده شده، نشانة معبود حق است. اگر جنس و عنصر ترکيب شده است، نشانة تركيبکننده ميباشد؛ مثل هنر کاشيکار. يک قسمت از نشانههاي خدا در کتاب آفرينش است. مثلاً خورشيد و ماه، نشانة خداست.
کتاب انفس يعني وجود انسان. ابرو و پلک نشانة خداست. اگر موي مژه را در چشم قرار نميداد بعد از چند بار که پلکها به هم ميخورد، چشمها زخم ميشد. اگر سراغ نشانهها برويم، و ببينيم کار به وجود آوردن اين نشانهها کار غيرخدا نیست و فقط کار يک موجود است. از همينجا وحدانيت حق را درمييابيم.
بنابراين مييابيم که همة اين نشانهها، نشاندهندة اين است که خالق عالم، رازق، محسن، خبير، عالِم، رحيم، کريم و فرد است. او فرمانرواي هستي است[17] و بقيه موجودات هم ساختهشده و مخلوق اويند. چه معني دارد من از در خانة خزانه و قدرت، به جاي ديگری بروم.
پروردگار ميفرمايد:
(إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)[18]
در خلق سماوات و ارض، اوّل باید به سراغ آسمانها برويم و بعد به سراغ زمين بياييم. حجم زمين و اينکه عمر زمين چهار ميليارد و پانصد ميليون سال است كه در فضاست. نه ستونی در زير آن است و نه با زنجير، بسته شده است.
چهار ميليارد و پانصد ميليون سال است که اين وزن، شبانه روز به دور خود ميگردد؛ سالي يک بار هم به دور خورشيد، در يک مسير طولاني با فاصلهاي در حدود صد و پنجاه ميليون کيلومتر ميچرخد. از اين گردش، بهار، تابستان، پاييز و زمستان پديد میآيد.
اگر خورشيد يک سال گردش نكند، تمام موجودات زمين ميسوزند. تمام درياها هم خشک ميشود، ولي خداوند حكيم اين وزن باعظمت را چهار ميليارد و پانصد ميليون سال است که در اين فاصلة معين نگه داشته تا نظام هستي پابرجا بماند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) الكافي، 2/270، باب الذنوب، حديث 9: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَبَدَ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ.»
الكافي، 2/316، باب حب الدنيا و الحرص عليها، حديث 6: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: إِنَّ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ هُمَا مُهْلِكَاكُمْ.»
بحارالأنوار، 2/107، باب 15، حديث 4: «قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ7 الْفِتَنُ ثَلَاثٌ حُبُّ النِّسَاءِ وَ هُوَ سَيْفُ الشَّيْطَانِ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ هُوَ فَخُّ الشَّيْطَانِ وَ حُبُّ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ هُوَ سَهْمُ الشَّيْطَانِ فَمَنْ أَحَبَّ النِّسَاءَ لَمْ يَنْتَفِعْ بِعَيْشِهِ وَ مَنْ أَحَبَّ الْأَشْرِبَةَ حَرُمَتْ عَلَيْهِ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَحَبَّ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ فَهُوَ عَبْدُ الدُّنْيَا.»
بحارالأنوار، 70/139، باب 123، حديث 9: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ مَا بَلَى اللَّهُ الْعِبَادَ بِشَيْ ءٍ أَشَدَّ عَلَيْهِمْ مِنْ إِخْرَاجِ الدَّرَاهِم.»
بحارالأنوار، 70/140، باب 123، حديث 14: «مُحَمَّدٍ عَنِ الْكُلَيْنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ قَالَ أَتَى يَهُودِيٌّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ7 فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ لِمَ سُمِّيَ الدِّرْهَمُ دِرْهَماً وَ الدِّينَارُ دِينَاراً فَقَالَ7إِنَّمَا سُمِّيَ الدِّرْهَمُ دِرْهَماً لِأَنَّهُ دَارُ هَمٍّ مَنْ جَمَعَهُ وَ لَمْ يُنْفِقْهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أَوْرَثَهُ النَّارَ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الدِّينَارُ دِينَاراً لِأَنَّهُ دَارُ النَّارِ مَنْ جَمَعَهُ وَ لَمْ يُنْفِقْهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أَوْرَثَهُ النَّارَ فَقَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ.»
بحارالأنوار، 89/26، باب 1، حديث 27: «أَبِي سُخَيْلَةَ قَالَ حَجَجْتُ أَنَا وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ مِنَ الْكُوفَةِ فَمَرَرْتُ بِأَبِيذَرٍّ فَقَالَ انْظُرُوا إِذَا كَانَتْ بَعْدِي فِتْنَةٌ وَ هِيَ كَائِنَةٌ فَعَلَيْكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ9 يَقُولُ لِعَلِيٍّ7 هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ وَ هُوَ الْفَارُوقُ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ هُوَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْمُنَافِقِينَ.»
[2]) اشاره به آيات اعراف/ 138؛ توبه/ 31؛ حج/ 62؛ و يونس/ 18.
[3]) غررالحكم، 376، حديث 8463: «إِنَّ إِنْفَاقَ هَذَا الْمَالِ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أَعْظَمُ نِعْمَةٍ وَ إِنَّ إِنْفَاقَهُ فِي مَعَاصِيهِ أَعْظَمُ مِحْنَةٍ.»
بحارالأنوار، 41/108، باب 107، حديث 15: «عَلِيِّ بْنِ حُبَابٍ عَنْ رَبِيعَةَ وَ عُمَارَةَ أَنَّ طَائِفَةً مِنْ أَصْحَابِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ7 مَشَوْا إِلَيْهِ عِنْدَ تَفَرُّقِ النَّاسِ عَنْهُ وَ فِرَارِ كَثِيرٍ مِنْهُمْ إِلَى مُعَاوِيَةَ طَلَباً لِمَا فِي يَدَيْهِ مِنَ الدُّنْيَا فَقَالُوا يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ أَعْطِ هَذِهِ الْأَمْوَالَ وَ فَضِّلْ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَافَ مِنَ الْعَرَبِ وَ قُرَيْشٍ عَلَى الْمَوَالِي وَ الْعَجَمِ وَ مَنْ نَخَافُ عِيَّهُ مِنَ النَّاسِ فِرَارَهُ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُمْ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ لَا وَ اللَّهِ مَا أَفْعَلُ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَ لَاحَ فِي السَّمَاءِ نَجْمٌ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ مَالُهُمْ لِي لَوَاسَيْتُ بَيْنَهُمْ وَ كَيْفَ وَ إِنَّمَا هُوَ أَمْوَالُهُمْ قَالَ ثُمَّ أَتَمَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ7 طَوِيلًا سَاكِتاً ثُمَّ قَالَ مَنْ كَانَ لَهُ مَالٌ وَ مَأْوَاهُ فَسَادٌ فَإِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ إِنْ كَانَ ذِكْراً لِصَاحِبِهِ فِي الدُّنْيَا فَهُوَ تَضْيِيعُهُ عِنْدَ اللَّهِU وَ لَمْ يَضَعْ رَجُلٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَّمَهُ اللَّهُ شُكْرَهُمْ وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ بَقِيَ مَعَهُ مَنْ يَوَدُّهُ وَ يُظْهِرُ لَهُ الشُّكْرَ فَإِنَّمَا هُوَ مَلِقٌ يَكْذِبُ يُرِيدُ التَّقَرُّبَ بِهِ إِلَيْهِ لِيَنَالَ مِنْهُ مِثْلَ الَّذِي كَانَ يَأْتِي إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنْ زَلَّتْ بِصَاحِبِهِ النَّعْلُ فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِ أَوْ مُكَافَاتِهِ فَشَرُّ خَلِيلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِينٍ وَ مَنْ صَنَعَ الْمَعْرُوفَ فِيمَا آتَاهُ فَلْيَصِلْ لَهُ الْقَرَابَةَ وَ لْيُحْسِنْ فِيهِ الضِّيَافَةَ وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْعَانِيَ وَ لْيُعِنْ بِهِ الْغَارِمَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ الْفُقَرَاءَ وَ الْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لْيُصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى النَّوَائِبِ وَ الْحُقُوقِ فَإِنَّ الْفَوْزَ بِهَذِهِ الْخِصَالِ شَرَفُ مَكَارِمِ الدُّنْيَا وَ دَرْكُ فَضَائِلِ الآْخِرَةِ.»
[4]) نهجالبلاغه، خطبه 108.
[5]) هود/ 97: «در حالى كه فرمان فرعون راهنماى به سوى سعادت نبود.»
[6]) نحل/ 90: «به راستى خدا به عدالت و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مى دهد.»
[7]) بقره/ 43: «و نماز را بر پا داريد.»
[8]) بقره/ 83: «و به پدر و مادر نيكى كنيد.»
[9]) بقره/ 83: «و با مردم با خوش زبانى سخن گوييد.»
[10]) بقره/ 136: « [شما مردم مؤمن از روى حقيقت اقرار كنيد و] بگوييد: ما به خدا و آنچه به سوى ما نازل شده، ايمان آورديم.»
[11]) حديد/ 7: «و از اموالى كه خدا شما را در آن جانشين خود قرار داده، انفاق كنيد.»
[12]) بقره/ 221: «اينان [كه مشركند، نه تنها مردم، بلكه بى رحمانه زن و فرزند خود را] به سوى آتش مى خوانند، و خدا به توفيق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مى كند.»
[13]) الكافي، 2/397، بَابُ الشِّرْكِ، حديث 1: «أَبِي جَعْفَرٍ7 قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَدْنَى مَا يَكُونُ الْعَبْدُ بِهِ مُشْرِكاً قَالَ فَقَالَ مَنْ قَالَ لِلنَّوَاةِ إِنَّهَا حَصَاةٌ وَ لِلْحَصَاةِ إِنَّهَا نَوَاةٌ ثُمَّ دَانَ بِهِ.»
الكافي، 2/397، بَابُ الشِّرْكِ، حديث 3: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 فِي قَوْلِ اللَّهِU وَ ما يُؤْمِنُ Û
Ü أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ قَالَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ مِنْ حَيْثُ لَايَعْلَمُ فَيُشْرِكُ.»
الكافي، 2/397، بَابُ الشِّرْكِ، حديث 4: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 فِي قَوْلِ اللَّهِU وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ قَالَ شِرْكُ طَاعَةٍ وَ لَيْسَ شِرْكَ عِبَادَةٍ.»
[14]) الكافي،2/415، حديث 1: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ إِنَّ بَنِيأُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِيمَ الْإِيمَانِ وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ الشِّرْكِ لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ.»
الكافي، 5/106، باب عمل السلطان و جوائزهم، حديث 4: «عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ كَانَ لِي صَدِيقٌ مِنْ كُتَّابِ بَنِيأُمَيَّةَ فَقَالَ لِي اسْتَأْذِنْ لِي عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 فَاسْتَأْذَنْتُ لَهُ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا أَنْ دَخَلَ سَلَّمَ وَ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ فِي دِيوَانِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَأَصَبْتُ مِنْ دُنْيَاهُمْ مَالًا كَثِيراً وَ أَغْمَضْتُ فِي مَطَالِبِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ7 لَوْلَا أَنَّ بَنِيأُمَيَّةَ وَجَدُوا مَنْ يَكْتُبُ لَهُمْ وَ يَجْبِي لَهُمُ الْفَيْ ءَ وَ يُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ يَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا.»
بحارالأنوار، 28/77، باب 2، حديث 36: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ أُرِيَ رَسُولُ اللَّهِ فِي مَنَامِهِ بَنِيأُمَيَّةَ يَصْعَدُونَ عَلَى مِنْبَرِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ يُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَأَصْبَحَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ7 فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِنِّي رَأَيْتُ بَنِيأُمَيَّةَ فِي لَيْلَتِي هَذِهِ يَصْعَدُونَ مِنْبَرِي مِنْ بَعْدِي يُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَقَالَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ هَذَا شَيْ ءٌ مَا اطَّلَعْتُ عَلَيْهِ فَعَرَجَ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ نَزَلَ عَلَيْهِ بِآيٍ مِنَ الْقُرْآنِ يُؤْنِسُهُ بِهَا قَالَ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ جَعَلَ اللَّهُU لَيْلَةَ الْقَدْرِ لِنَبِيِّهِ9 خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرِ مُلْكِ بَنِيأُمَيَّةَ.»Û
Ü الإرشاد، 1/309؛ و بحـارالأنوار، 18/42، باب 116، حـديث 6: «الشَّعْبِيِّ: أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ لَقَـدْ كُنْتُ أَسْمَعُ خُطَبَاءَ بَنِي أُمَيَّةَ يَسُبُّونَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِيطَالِبٍ7 عَلَى مَنَابِرِهِمْ وَ كَأَنَّمَا يُشَالُ بِضَبْعِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ كُنْتُ أَسْمَعُهُمْ يَمْدَحُونَ أَسْلَافَهُمْ عَلَى مَنَابِرِهِمْ وَ كَأَنَّهُمْ يَكْشِفُونَ عَنْ جِيفَةٍ وَ قَالَ الْوَلِيدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ لِبَنِيهِ يَوْماً يَا بَنِيَّ عَلَيْكُمْ بِالدِّينِ فَإِنِّي لَمْ أَرَ الدِّينَ بَنَى شَيْئاً فَهَدَمَتْهُ الدُّنْيَا وَ رَأَيْتُ الدُّنْيَا قَدْ بَنَتْ بُنْيَاناً فَهَدَمَتْهُ الدِّينُ مَا زَالَتْ أَصْحَابُنَا وَ أَهْلُنَا يَسُبُّونَ عَلِيَّ بْنَ أَبِيطَالِبٍ7 وَ يَدْفِنُونَ فَضَائِلَهُ وَ يَحْمِلُونَ النَّاسَ عَلَى شَنَئَانِهِ وَ لَايَزِيدُهُ ذَلِكَ مِنَ الْقُلُوبِ إِلَّا قُرْباً وَ يَجْهَدُونَ فِي تَقْرِيبِهِمْ مِنْ نُفُوسِ الْخَلْقِ وَ لَايَزِيدُهُمْ ذَلِكَ إِلَّا بُعْداً وَ فِيمَا انْتَهَى إِلَيْهِ الْأَمْرُ مِنْ دَفْنِ فَضَائِلِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَيْلُولَةِ بَيْنَ الْعُلَمَاءِ وَ نَشْرِهَا مَا لَا شُبْهَةَ فِيهِ عَلَى عَاقِلٍ حَتَّى كَانَ الرَّجُلُ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَرْوِيَ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ7 رِوَايَةً لَنْ يَسْتَطِيعَ أَنْ يَصِفَهَا بِذِكْرِ اسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ يَدْعُوهُ الضَّرُورَةُ إِلَى أَنْ يَقُولَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ وَ يَقُولُ حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ حَدَّثَنِي أَبُو زَيْنَبَ.»
[15]) نمل/ 62: « [آيا آن شريكان انتخابى شما بهترند] يا آنكه وقتى درمانده اى او را بخواند اجابت مى كند و آسيب و گرفتارى اش را دفع مى نمايد.»
[16]) تفسير نور، 8/443، ذيل آيه 62، سوره نمل (نكتهها: در روايات و تفاسير نديدم كه درباره تلاوت آيه 62 براى استجابت دعا نقشى باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواى آيه تبركا آن را مىخوانند و مانعى ندارد.)
مستدرك الوسائل، 5/247، حديث 41، باب استحباب الدعاء للمؤمنين، حديث 5796: «الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ: رُوِيَ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ قَالَ لِإِسْمَاعِيلَ7 فِي حَالِ الذَّبْحِ ادْعُ أَنْتَ بِالْفَرَجِ لِأَنَّكَ أَنْتَ الْمُضْطَرُّ أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ فَلَمَّا رَأَى الْكَبْشَ خَرَجَ لِيَأْخُذَهُ فَلَمَّا رَجَعَ رَأَى يَدَيْ إِسْمَاعِيلَ مُطْلَقَتَيْنِ قَالَ وَ مَنْ أَطْلَقَكَ قَالَ رَجُلٌ مِنْ صِفَتِهِ كَذَا قَالَ هُوَ جَبْرَئِيلُ وَ هَلْ قَالَ لَكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ لِي ادْعُ اللَّهَ فَدَعْوَتُكَ الآْنَ مُسْتَجَابَةٌ قَالَ إِبْرَاهِيمُ وَ أَيَّ شَيْ ءٍ دَعَوْتَ قَالَ قُلْتُ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّكَ لَمُوَفَّقٌ.»
بحارالأنوار، 51/48، باب 5، حديث 11: «تفسير القمي: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ7 هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ إِذَا صَلَّى فِي الْمَقَامِ رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَا اللَّهَ فَأَجَابَهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُهُ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ.»
[17]) الكافي، 1/112، باب حدوث الأسماء، حديث 1: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اسْماً بِالْحُرُوفِ غَيْرَ مُتَصَوَّتٍ وَ بِاللَّفْظِ غَيْرَ مُنْطَقٍ وَ بِالشَّخْصِ غَيْرَ مُجَسَّدٍ وَ بِالتَّشْبِيهِ غَيْرَ مَوْصُوفٍ وَ بِاللَّوْنِ غَيْرَ مَصْبُوغٍ مَنْفِيٌّ عَنْهُ الْأَقْطَارُ مُبَعَّدٌ عَنْهُ الْحُدُودُ مَحْجُوبٌ عَنْهُ حِسُّ كُلِّ مُتَوَهِّمٍ مُسْتَتِرٌ غَيْرُ مَسْتُورٍ فَجَعَلَهُ كَلِمَةً تَامَّةً عَلَى أَرْبَعَةِ أَجْزَاءٍ مَعاً لَيْسَ مِنْهَا وَاحِدٌ قَبْلَ الآْخَرِ فَأَظْهَرَ مِنْهَا ثَلَاثَةَ أَسْمَاءٍ لِفَاقَةِ الْخَلْقِ إِلَيْهَا وَ حَجَبَ مِنْهَا وَاحِداً وَ هُوَ الِاسْمُ الْمَكْنُونُ الْمَخْزُونُ فَهَذِهِ الْأَسْمَاءُ الَّتِي ظَهَرَتْ فَالظَّاهِرُ هُوَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ سَخَّرَ سُبْحَانَهُ لِكُلِّ اسْمٍ مِنْ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ أَرْبَعَةَ أَرْكَانٍ فَذَلِكَ اثْنَاعَشَرَ رُكْناً ثُمَّ خَلَقَ لِكُلِّ رُكْنٍ مِنْهَا ثَلَاثِينَ اسْماً فِعْلًا مَنْسُوباً إِلَيْهَا فَهُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَاتَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ الْحَكِيمُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ الْمُقْتَدِرُ الْقَادِرُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْبَارِئُ الْمُنْشِىُ الْبَدِيعُ الرَّفِيعُ الْجَلِيلُ الْكَرِيمُ الرَّازِقُ الْمُحْيِي الْمُمِيتُ الْبَاعِثُ الْوَارِثُ فَهَذِهِ الْأَسْمَاءُ وَ مَا كَانَ مِنَ الْأَسْمَاءِ الْحُسْنَى حَتَّى تَتِمَّ ثَلَاثَ مِائَةٍ وَ سِتِّينَ اسْماً فَهِيَ نِسْبَةٌ لِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ الثَّلَاثَةِ وَ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ الثَّلَاثَةُ أَرْكَانٌ وَ حَجَبَ الِاسْمَ الْوَاحِدَ الْمَكْنُونَ الْمَخْزُونَ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ الثَّلَاثَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى.»
[18]) بقره/ 164: «بى ترديد در آفرينش آسمان ها و زمين.»
منبع : پایگاه عرفان