فارسی
يكشنبه 17 تير 1403 - الاحد 29 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

گذشت و چشم‏ پوشى از كسى كه ستم ورزيده‏

 

نوشته : حضرت استاد حسین انصاریان

 

از زيبايي هاى بسيار مهم اخلاقى و حسنات باطنى، گذشت و چشم پوشى از ستم قابل گذشتى است كه كسى از روى جهل و تعصّب و كينه و خشم و حسادت و تنگ نظرى به انسان روا داشته است.

بى ترديد هر انسانى در معرض كينه و خشم و حسد و تنگ نظرى خويشان و اطرافيان و آشنايان و ديگر مردمان است، اگر بخواهد در مقام انتقام از آنان برآيد، كه زيان و ضررش از ستمى كه ديده بيشتر است يا بايد گناهى چون گناه ستم كنندگان مرتكب شود تا زخم ستم ديدگى اش بهبود نسبى يابد. ولى اگر برابر با خواسته ى حق كه انسان را در قرآن مجيد به عفو و گذشت فرمان داده گذشت كند، هم خشنودى خداى مهربان را جلب كرده و هم به پاداش عظيم حق دست يافته و هم از ضرر و زيان انتقام- كه محصول تلخ كينه و خشم است- در امان مانده است.

خداى عزيز در قرآن مجيد فرمان داده است:

«... فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ...» «1».

گذشت كنيد و انتقام گرفتن را وا گذاريد تا خدا عقوبتش را براى خطاكار بياورد.

«... فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» «2».

از ايشان گذشت كن و انتقام گرفتن را وا گذار، زيرا خدا نيكوكاران را دوست دارد.

«وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «3».

و بايد گذشت كنيد و انتقام گرفتن را وا گذاريد، آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد و خدا بسيار آمرزنده ى مهربان است.

«... وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ...» «4»*.

خردمندان بدى را به وسيله ى خوبى دفع مى كنند.

«... وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «5».

و اگر گذشت كنيد و از انتقام درگذريد و ببخشاييد (مورد آمرزش قرار مى گيريد) زيرا خدا بسيار آمرزنده ى مهربان است.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

ألا أدُلُّكُمْ عَلَى خَيرِ أخلاقِ الدُّنْيَا وَالآخرةِ؟ تَصِل مَن قَطَعَك وَتُعْطِى مَن حَرَمَك وَتَعْفُو عَمَّن ظَلَمَك «6»

. آيا شما را بر بهترين اخلاق دنيا و آخرت راهنمايى كنم؟ صله ى رحم با كسى كه از تو بريده و عطا كردن به كسى كه تو را از عطايش محروم كرده و گذشت از كسى كه به تو ستم ورزيده است.

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

ينادى منادٍ يَومَ القِيامَةِ مِن بُطنانِ العَرْشِ: ألا فَليقُم كُلُّ مَن أجرهُ عَلىَّ. فَلَا يَقومُ إلّا من عُفِىَ عَن أخيه... «7»

روز قيامت ندا دهنده اى از باطن عرش ندا مى دهد: آگاه باشيد كسى كه پاداشش بر عهده ى من است برخيزد. پس برنمى خيزد مگر كسى كه از برادرش گذشت كرده است.

و نيز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

إنّ العَفوَ يَزيدُ صَاحِبَهُ عِزّاً فَاعْفُوا يُعِزَّكُمُ اللَّهِ «8»

 بى ترديد عفو و گذشت عزت دارنده اش را مى افزايد، پس گذشت كنيد تا خدا شما را عزّت دهد.

 

روزى هفتاد بار گذشت كن

مردى به پيامبر اسلام عرضه داشت: خدمتكارى دارم كه گاهى اشتباه مى كند و زمانى كه كارى را به او واگذار مى كنم با نقص انجام مى دهد و چه بسا كارى را از او مى خواهم ولى انجام نمى دهد، حدّ و مرز گذشت به چنين خدمتكارى چه اندازه است؟ رسول اسلام فرمود: از طلوع آفتاب تا هنگام غروب، حدّ و مرز گذشت از خدمتكارى كه اشتباه كرده يا سستى ورزيده، هفتاد بار است!!

 

گذشت قيس بن عاصم

به احنف بن حيس گفتند: تو با اين كه عرب هستى چرا اين اندازه بردبار و آسان گير و باگذشتى؟ در حالى كه بايد تندخو و خشن و تلخ باشى! گفت: من درس گذشت و عفو را از قيس بن عاصم آموختم، يك بار ميهمانش بودم به خدمتكارش گفت: غذا بياور. او غذا را در ظرفى سنگين وزن حمل كرد، در راه ظرف غذا كه در حال جوشيدن بود از دستش رها شد و بر سر فرزند قيس افتاد و او را كشت. خدمتكار لرزه بر اندامش افتاد ولى قيس زير لب گفت: هيچ راهى براى حلّ مشكل اين خدمتكار نمى يابم جز اين كه او را آزاد نمايم؛ به او گفت:

تو در راه خدا آزادى، مى توانى هرجا كه خواستى بروى. سپس گفت: اگر او را نزد خود نگاه مى داشتم تا چشمش در چشم من بود خجالت مى كشيد، بنابراين او را آزاد كردم تا هم در اضطراب نباشد و هم در حال شرمندگى به سر نبرد!

 

من هم مانند تو اشتباه مى كنم

عوف بن عبداللَّه خدمتكارى داشت كه هرگاه اشتباه مى كرد به او مى گفت:

دقيقاً تو هم مانند آقا و مولايت عوف بن عبداللَّه هستى، به همان صورت كه تو نسبت به مولايت كه من هستم اشتباه مى كنى من هم شبانه روز چند بار نسبت به مولايم اشتباه مى كنم. دو نفرى ما در اين زمينه يكى هستيم.

روزى خدمتكار مرتكب كارى شد كه عوف بن عبداللَّه به شدت خشمگين شد، وى را صدا زد و گفت: امروز چنان مرا به خشم آوردى كه مى خواستم تو را به عقوبت سختى دچار كنم، ولى به تو مى گويم در راه خدا آزادى كه حق زدن از من سلب شود، برو كه خدا تو را به من سفارش كرده كه از تو گذشت كنم.

 

گذشت حضرت يوسف از برادران

برادران يوسف به خاطر حسدورزى به يوسف، او را با حيله و تزوير از دامن پرمهر پدر و آغوش محبت وى جدا كردند و در بيابان كنعان پس از اين كه او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند، پيراهن از بدنش درآوردند و او را به چاه انداختند، ولى هنگامى كه در سفر سوم مصر او را شناختند و وى را در اوج قدرت و عظمت ديدند در برابر آن همه ستم جز اين جواب را- كه قرآن مجيد بيان داشته- نشنيدند:

«... لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» «9».

امروز بر شما ملامت و سرزنشى نيست، خدا شما را مورد مغفرت قرار مى دهد و او مهربان ترين مهربانان است.

 

گذشت امام سجّاد از كنيز خطاكار

امام از كنيزش خواست آب به روى دستش بريزد تا براى نماز آماده شود، ناگاه آفتابه ى پرآب از دست كنيز رها شد و با سر حضرت سجاد عليه السلام برخورد كرد و سر آن حضرت را شكست. امام به جانب او سر برداشت. كنيز گفت: خدا مى گويد خشم خود را فرو خوريد. امام فرمود: خشم را فرو خوردم. كنيز گفت:

و از مردم گذشت كنيد. حضرت فرمود: خدا از تو بگذرد. كنيز گفت: خدا نيكوكاران را دوست دارد. حضرت فرمود: برو كه براى رضاى خدا آزادى «10».

 

گذشت شگفت انگيز پيامبر

امام باقر عليه السلام فرمود: زن يهوديّه اى را كه گوشت گوسفندى به زهر آميخته و به عنوان هديه خدمت رسول خدا آورده و آن جناب از آن تناول فرموده بود، دستگير كردند و به محضر رسول خدا آوردند. حضرت به او فرمود: چه چيزى تو را به انجام اين كار واداشت؟ گفت: نزد خود فكر كردم اگر پيامبر است اين گوشت زهرآلود به او زيان نمى رساند و اگر پادشاه است مردم از او راحت مى شوند. پيامبر او را بخشيد!! «11»

 

برخورد كريمانه با خدمتكار

امام صادق عليه السلام خدمتكارش را دنبال كارى فرستاد، خدمتكار در بازگشت تأخير كرد، امام به دنبال او رفت، وى را در حال خواب يافت، بالاى سرش نشست و به باد زدن او مشغول شد تا خدمتكار از خواب برخاست. حضرت فرمود: فلانى به خدا سوگند حق تو نيست كه هم شب بخوابى و هم روز، شب براى خوابيدن حق تو است و روز براى انجام كار حق ماست «12».

 

نصيحت امام سجاد عليه السلام به دلقكى بيكار

امام صادق عليه السلام روايت مى كند: دلقكى بيكار در مدينه بود كه اهل مدينه از دلقك بازى و سخنانش به خنده مى آمدند. روزى به مردم گفت: اين مرد مرا خسته و درمانده كرد (منظورش حضرت على بن الحسين عليه السلام بود).

آن گاه به مردم خطاب كرد كه هيچ كارى از كارهاى من او را به خنده نياورده و به ناچار بايد ترفندى به كار گيرم تا او را بخندانم!

امام ششم عليه السلام مى فرمايد: روزى على بن الحسين عليهما السلام در حالى كه دو نفر از غلامانش او را همراهى مى كردند از منطقه اى عبور مى كردند، آن دلقك به سوى حضرت آمد و رداى مباركش را از پشت سرش ربود، دو خدمتكار حضرت او را دنبال كردند و ردا را از دستش گرفته به جانب حضرت آوردند و به دوش مباركش انداختند. حضرت در حالى كه خود را از چشم انداز آن دلقك پنهان مى داشتند و ديده از زمين برنمى گرفتند به دو خدمتكارش فرمودند: اين چه اتفاقى بود كه رخ داد؟ گفتند: مردى دلقك است كه مردم مدينه را مى خنداند و از اين راه نان مى خورد! امام فرمود: به او بگوييد واى بر تو! براى خدا روزى است كه در آن روز، بيكاران و بيعاران زيان مى كنند «13».

 

 عطا و بخشش به كسى كه تو را محروم نموده

اين برنامه ى بسيار زيباى اخلاقى از حقايق باارزشى است كه خداى مهربان به پيامبر بزرگوارش سفارش كرده است و ريشه در لطف و رحمت و كرامت حضرت حق دارد. چه بسا انسان به حوادثى تلخ مبتلا مى شود و روزگار از او روى بر مى تابد و بسيارى از درها به روى او بسته مى شود و مشكلات وى را در تنگنا قرار مى دهد و به نظر مى آورد كه اگر به فلان شخص كه از اقوام يا دوستان است مراجعه كند و آبرو مايه بگذارد و از او درخواست كمك نمايد او با روى باز از انسان استقبال مى كند و با چهره اى گشاده انسان را مى پذيرد و با بزرگوارى و كرم، مالى را در جهت حل مشكل در اختيار قرار مى دهد. ولى وقتى به او مراجعه مى شود در حالى كه قدرت بر حلّ مشكل انسان دارد بر طبل مأيوس كردن انسان مى كوبد و آدمى را از خود مى راند و به عرصه ى محروميت از عطايش مى نشاند.

با چشيدن چنين زهر تلخى از دست او، خداى مهربان فرمان مى دهد كه اگر چنين شخصى چون تو دچار مشكل شود و در تنگنا قرار گيرد و در حالى كه تو در گشايش و وسعت مالى قرار گرفته اى براى حلّ مشكلش به تو مراجعه كند، تو آن روزى را كه در سختى و تنگدستى به او مراجعه كردى و او تو را از عطايش محروم ساخت مانع عطاى خود به او قرار مده، بلكه با بى توجهى كامل در رابطه با حالت بخيلانه ى او، دست عطايت را به سويش بگشا واو را به عرصه ى محروميت از لطف و احسانت منشان و با گشاده رويى و خوش خلقى از عطايت بهره مندش ساز.

چنين كارى كه بايد گفت تلافى كردن بدى به خوبى است از زيباترين حالات اخلاقى و از نقاط قوّت روحى و از بهترين كارهاى انسان است.

بياييد ياران به هم دوست باشيم

همه مغز ايمان بى پوست باشيم

نداريم پنهان ز هم عيب هم را

كه تا صاف و بى غش به هم دوست باشيم

بود غيب ما و شهادت برابر

قفا هم به طورى كه در روست باشيم

بود دوستى مغز و اظهار آن پوست

چه حيف است ما حامل پوست باشيم

چو ما را به حق دوستى مى رساند

بياييد با دوستى دوست باشيم

مكافات بد را نكويى بياريم

اگر بد كنيم آن چنان كوست باشيم

بكوشيم تا دوستى خوى گردد

به هر كو كند دشمنى دوست باشيم

نداريم كارى به پنهانى هم

همين ناظر آنچه در روست باشيم

ز اخلاق مذمومه دل پاك سازيم

بر اطوار يارى كه خوشخوست باشيم

بود سينه ها صاف و دل ها منور

چو آيينه كان مظهر روست باشيم «14»

 

احسان پيامبر به اهل مكه

پيامبر بزرگوار اسلام سيزده سالى كه در شهر مكه مردم را به هدايت الهى فرا خواند از ناحيه ى مردم دچار آسيب ها و رنج ها و بلاهاى گوناگونى شد.

برخى از يارانش را با شكنجه هاى گوناگون كشتند، عده اى را از ديار و وطن آواره كردند، گروهى را به شدت مورد آزار قرار دادند و از هر جهت به خود آن حضرت سخت گرفتند و او را به آزارهاى بدنى و روحى دچار ساختند، تهمت جنون و سحر و دروغگويى به او زدند و بارها با سنگ و چوب به وى حمله كردند، پس از مهاجرت به مدينه جنگ هاى سختى به او تحميل نمودند.

زمانى كه اسلام و اهلش در سايه ى قرآن به اوج قدرت رسيدند به فرمان پيامبر بى آن كه اهل مكه خبردار شوند مكه را محاصره كردند و با پيروزى- بدون خون ريزى- به مسجد الحرام درآمدند و همان سخنى را كه يوسف با برادرانش گفت، به اهل مكه گفتند كه امروز هيچ ملامت و سرزنشى بر شما نيست برويد و راحت باشيد كه همه ى شما را آزاد نمودم، سپس به اهل مكه با رويى گشاده احسان و نيكى كرد و بهترين درس اخلاق را به مردم جهان و بويژه به قدرتمندان آموخت!

 

 صله ى رحم با كسى كه با تو قطع پيوند نموده

مسأله ى صله ى رحم از مسائل بسيار مهمى است كه قرآن مجيد و روايات بر آن تأكيد فراوان دارند.

قرآن و روايات به انسان سفارش دارند كه اگر يكى از افراد خانواده ات با تو قطع پيوند كرد تو با او قطع رابطه مكن بلكه مسأله ى صله ى رحم را نسبت به او به كار بگير و از اين راه به تلطيف روح او كمك كن و وى را در بند لطف و محبت خود انداز.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- بقره (2): 109.

(2)- مائده (5): 13.

(3)- نور (24): 22.

(4)- رعد (13): 23.

(5)- تغابن (64): 14.

(6)- كافى: 2/ 107، باب العفو، حديث 2؛ بحار الانوار: 68/ 399، باب 93، حديث 2.

(7)- عدد القويه: 156؛ بحار الانوار: 68/ 403، باب 93، حديث 11.

(8)- كافى: 2/ 121، باب التواضع، حديث 1؛ بحار الانوار: 68/ 419، باب 93، حديث 49.

(9)- يوسف (12): 92.

(10)- بحار الانوار: 68/ 398، باب 93. كنيز اين آيه ى قرآن را خواند «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»، آل عمران (3): 134.

(11)- اصول كافى: 2/ 108، باب العفو، حديث 9؛ بحار الانوار: 68/ 402، باب 93، حديث 9.

(12)- كافى: 2/ 112، باب الحلم، حديث 7؛ بحار الانوار: 68/ 405، باب 93، حديث 17.

(13)- امالى صدوق: 220، المجلس التاسع و الثلاثون، حديث 6؛ بحار الانوار: 68/ 424، باب 93، حديث 66.

(14)- فيض كاشانى، ديوان اشعار، غزل 611.

 

 

 مطالب فوق برگرفته شده از

کتاب : زيبائى هاى اخلاق 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

رعایت حقوق همسایه از نظر قرآن
زیارت ناحیه مقدسه
روایت مسيو ماربين آلماني از امام حسین(ع)
گريه دگر دوستى
تاريخچه پيدايش نماز
تحقیق و بررسی سند و متن زیارت عاشورا
مقام شكر از منظر امام حسین(ع)
منزلت امام حسین(ع)         
لزوم هزینة جانی و مالی براي مجالس عزاداری سرور ...
جهانی بودن اسلام و قرآن

بیشترین بازدید این مجموعه

اصلاح واقعی
تاريخچه پيدايش نماز
غدیر، کامل‌ترین مظهر وحدت
داستان دعای مشلول
تحلیلی پیرامون زکات, زکات یا مالیات, کدامیک؟
لزوم هزینة جانی و مالی براي مجالس عزاداری سرور ...
آیا براى اداره جهان، تقوا كافى است ؟
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
قطع امید از خلائق
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^