دریکی از جنگ های صدر اسلام عدهای ترسو از میدان جنگ فرار کردند، و زمینه را برای پیروزی دشمن آماده کردند. ثابت بن قیس مؤمن واقعی به رفیق خود سالم که غلام ابی حذیفه و آزاد شده بود، گفت: ما در جنگ هایی که با پیامبر بودیم چنین نمیجنگیدیم تا فرارکنیم ، هردو به سرعت دو تا قبرکندند و به استقبال جهاد رفتند، خداوند در قرآن جهادگران را انسانهای برتر قرار میدهد و قیمت جهاد آنان بهشت است. قبرها آماده شد، آن دو گفتند به اندازهای که بتوانیم دشمن را عقب برانیم، حمله می کنیم. هردو شهید شدند، رزمندگان جبهه دو قبرآماده را دیدند و شهید هم که غسل و کفن ندارد، گفتند این دو را دفن کنیم. جنازه ها در وسط میدان بودند و آتش جنگ فرو نشست. ثابت زره قیمتی داشت، مسلمانی از کنار جنازه او رد شد و نشست گرههای زره او را باز کرد و به همراه خود برد، پروردگار شهید را بدون غسل وکفن با همان لباس میخواهد واین غارت کردن است. شب یکی از رزمندگان، ثابت ابن قیس را در خواب دید. ثابت به او گفت: که فلانی دیروز زره من را از جنازه من باز کرد و برد، خیمه او درآخر لشگر است، زره من در خورجین اسب اوست. پوششی هم روی خورجین است. فردا برو به فرمانده لشگر جریان را بگو از خورجین زره را بردارید. من قیمت زره را به مردم مدینه بدهکار هستم. در قیامت بدهکاری شهید را نمی بخشند، باید بدهی من پرداخت شود، زره را بفروش و بدهی من را بده.
برای کسانی که آگاهی از آیات قرآن دارند، جنگیدن، قبرساختن و مرگ ناخوشایند است، اما برای شما خیر است واز راحتی ها خوشنود هستید، ولی شر است.
امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی عمر بن عبدود را از پای درآورد که گران ترین زره وکلاه خود و خنجر و شمشیر را داشت، دارای شجاعت و قبیله بزرگ و متکبری بود. امیرالمومنین علیه السلام به مال و مقام او نگاه نکرد. خواهر عمر بن عبدود وقتی بالای سرجنازه برادر خود رفت ، گریه کرد و گفت: برادر نمیتوانم برای تو گریه کنم، چون قاتل تو مرد بود که در زره و شمشیر تو تصرف نکرد. او فهمید قاتل او امیر المومنین علیه السلام بوده که سه شبانه روز با فاطمه زهرا و حسن و حسین گرسنه خوابیده بودند.
منبع : پایگاه عرفان