جلسه هفتم: مبدأ و منتهای فضل و رحمت
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین
خداوند متعال در آیه 64 سوره مبارکه بقره درباره فضل و رحمت خود بر بندگان میفرماید: ؛ اگر فضل و رحمت خدا متوجه شما نبود شما از گروه زیانکاران بودید. در آیه 83 سوره نساء نیز هشدار میدهد که: «فلولا فضل الله علیکم و رحمته لاتبعتم الشیطان». اگر شما مورد رحمت پروردگار قرار نمیگرفتید از شیطان پیروی میکردید و در این صورت، بر اثر بیارتباط شدن با فضل و رحمت خدا، دچار خسارت شدید میشدید.
برای توضیح این آیه لازم است که به یک روایت بسیار مهم از پیامبر اسلام (ص) توجه کنیم. پیامبر خدا در این روایت، یک حقیقت را که در جهان خارج وجود دارد به ما تذکر دادهاند. آن حضرت میفرماید: «انما هو الله و الشیطان و الحق و الباطل و الهدی و الضلاله والرشد و الغی».[1]
از آیات قرآن و سخنان همه انبیاء و حقایقی که در خارج وجود دارد نیز کاملاً استفاده میشود که در این عالم دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا راه خداست، یا راه شیطان؛ یا راه حق است یا راه باطل؛ یا راه نور است یا راه ظلمت؛ یا راه حسنات است یا راه سیئات؛ و راه سومی هم در میان نیست.
در پایان کار این عالم هم دو جا بیشتر وجود ندارد، یا بهشت است یا جهنم؛ و جای سومی در کار نیست، چون خط سوم یا خط حق است یا خط باطل. آنگاه انسانی که در این دنیا زندگی میکند هیچ چارهای ندارد مگر اینکه یکی از این دو راه را طی کند و او نمیتواند هیچ یک از آنها را نپیماید. انسان از هنگام تولد تا هنگامی که از دنیا میرود در حال حرکت است و این حرکتش یا غلط است یا درست، و امکان اینکه در یکی از این دو راه نباشد وجود ندارد. او اگر در راه نور و حق باشد که آن راه دیگر را نمیرود و اگر در راه غلط برود راه حق را نمیپیماید. منافق هم هردو راه را نمیرود. نمازی که منافق میخواند باطل است، نه اینکه او شخص حقی است که کار باطلی انجام میدهد. او اصلاً بهرهای از کارش نمیبرد. در این عالم کسی از پیامبر اسلام (ص) بالاتر نیست، اما با این حال خداوند به او میفرماید که نماز شما بر جنازه یک منافق هیچ سودی به حال آن منافق ندارد. همچنین به پیامبر اکرم (ص) میفرماید: اگر برای منافق هفتاد بار استغفار کنی برای او سودی ندارد.[2] وقتی عمل با عظمت پیامبر هیچ نفعی به منافق نمیرساند، آیا عمل ناپاک منافق به خودش سود میدهد؟ امیرمؤمنان (ع) درباره لشکر معاویه زمانی که قرآن بر سر نیزه کردند فرمود: «کلمة حق یرادُ به الباطل»[3] یعنی گمان نکنید در این زمان که قرآن بر سر نیزه کردند آدم خوبی شدند و در مسیر الهی قرار گرفتند. همین کارشان هم باطل است. نماز منافق اگر نماز درستی بود که خداوند به این صراحت «فویل للمصلین» نمیفرمود. پس معلوم میشود که نماز آنها خراب است. بنابراین، خط سومی وجود ندارد و ما نمیتوانیم نه اهل حق باشیم و نه اهل باطل. ما یا بر باطل و یا برحقیم. اگر در مسیر باطل باشیم که همه کارهایمان حتی گریه و نماز و روزهمان باطل است و اگر در مسیر حق باشیم همه چیزمان مقبول است و اگر اشتباهی هم در این مسیر مرتکب بشویم و عذر بیاوریم عذرخواهیمان را میپذیرند.
در آیه 83 سوره نساء همین را میفرماید:. اگر فضل و رحمت خدا نبود بیشک شما مرید شیطان بودید، حالا یا شیطان درونی خودتان که هوای نفس است یا شیطان بیرونی که شکلهای مختلفی دارد. رفیق بد، پدر و مادر بد، همسایه بد و دولت بد هرکدام یک نوع شیطان هستند. جلال الدین مولوی این حقیقتی را که در اشیاء است به صورت شعر درآورده است:
ذره ذره کاندر این ارض و سماست |
|
جنس خود را همچو کاه و کهرباست |
ناریان مر ناریان را جاذباند |
|
نوریان مر نوریان را طالباند |
بنابراین، نمیشود که فضل خدا و رحمت خدا نباشد و من مجذوب شیطان نشوم، بلکه در نبود فضل و رحمت خدا من به طور حتم نسبت به جاذبه شیطان محکوم هستم، حالا یا شیطان درون و یا شیطان برون. شیطان هم برای امثال ما نیاز به تلاش فراوان ندارد. به قول شیطان که به خواب یکی از اولیای خدا آمد و گفت: ما با کسانی که با خدا و رحمت و فضل او سروکار ندارند اشارهای بکنیم کافی است و او با همه هویت خودش میآید. فقط برای آن مرد بزرگ تاکنون دوبار قویترین زنجیر را بستهام، اما هنگامی که میخواهم او را به سمت خودم بکشم با یک حرکت آن را پاره میکند[4].
مبدأ و منتهای حقیقت فضل و رحمت
آنچه مهم و دارای اهمیت است فهم و درک حقیقت فضل و رحمت است. این فضل و رحمتی که در آیه 64 سوره بقره و 83 نساء و آیات دیگر مطرح شده یک مبدأیی دارد و یک منتهایی. البته مبدأ و منتهای آن را نیز قرآن مجید بیان کرده است. فضل و رحمت، ابتدا به صورت مقررات وجود مقدس پروردگار و در انتها به صورت اجر الهی تجلی میکند. اینجاست که فریاد همه انبیاء و ائمه (ع) بلند است که ای انسانها عمرتان را بدون کار و عمل صالح به پایان مبرید و بیجا به انتظار رحمت حق نباشید. به صراحت هم گفتهاند کسی که بدون عمل و هماهنگی با دستورات الهی در دنیا زندگی کند و بعد هم بگوید که من امید به رحمت و فضل خدا دارم این از گناهان کبیره است و نام آن نیز «الامن من مکرالله»، یعنی ایمن بودن از مکر و عقاب الهی است. قرآن کریم میفرماید:[5]
مگر میشود که روزهداران همه روزه باشند و سختی روزه را تحمل کنند و این شخص روزه نگیرد، نمازخوانها نماز بخوانند و او نخواند، رزمندگان به جبهه بروند و شهید و زخمی شوند و او نرود. وی همچنین از همه لذتهای شهوانی کنارهگیری نکند، شراب نیز بخورد، دروغ هم بگوید، غیبت هم انجام بدهد و خلاصه همه اعمال زشت را مرتکب شود و بعد هم بگوید که من امیدوار به رحمت خدا هستم؟ این خیلی مسخره است که انبیای الهی و ائمه و اولیاء و عارفان به خاطر آن همه رنج و زحمتشان به بهشت بروند و این شخص با این همه خوشگذرانیهای شیطانی و فقط با امید تنها به رحمت خدا به بهشت برود! مسلماً این امید نیست، بلکه ایمنی از مکر الهی است. اگر خداوند میخواست که اینطور باشد، انبیاء را به رسالت مبعوث نمیکرد و 114 کتاب آسمانی را نمیفرستاد و اینهمه شهید و شهادت و زحمت و رنج و مشقت در کار نبود. اینکه فقط شخصی بدون عمل امید داشته باشد که انشاء الله مرا میبخشند این نظام الهی را بهم میزند و هیچ عاقلی هم چنین امیدی ندارد. ما در سراسر کشور و در تمام دنیا کشاورزی را سراغ نداریم که زمین داشته باشد و برود در خانهاش استراحت کند و بعد بگوید که من امیدوارم که زمینم محصول بدهد. یا یک شخصی کارخانهای را سرپا کند و بعد درب آن را ببندد و برود خانهاش و بگوید این کارخانه چهار پنج ماه دیگر چند هزار متر پارچه تولید میکند. هیچ عاقلی نیز در کارهای دنیایی چنین امید واهی ندارد، چه برسد به عاقلانی که توجه به عالم آخرت دارند. پس این امید نیست، بلکه اشتباه نفس در محاسبه است.
در بحثهای آینده به خواست خداوند و از طریق آیات قرآن برای شما روشن میشود که فضل و رحمت حضرت حق ابتدا در زندگی بشر به صورت حلال و حرام و مقررات و خواستنها و نخواستنهای او تجلی پیدا میکند و وقتی که این نور تجلی کرد، انسان مسئول است که چراغ وجودش را عملاً با این نور که به صورت قانون و مقررات تجلی کرده روشن نگه دارد و بعد هم باید به انتظار تجلی رحمت منتهایی بنشیند و امید حتمی داشته باشد که با قبول این تجلی اول - که به صورت قانون است و به عمل گذاشته است- به تجلی دوم که بهشت و رضایت اوست میرسد. این حقیقت فضل و رحمت است که یک حقیقت است ولی در دو تجلی؛ یک تجلی دنیایی، که قانون و مقررات الهی است و یک تجلی آخرتی، که بهشت و رضوان است. کسی که فضل و رحمت را بپذیرد در دنیا دارای حیات طیبه میشود، یعنی تبدیل به انسانی میشود که اصلاً شر در وجودش نیست و خیری هم از او فوت نمیشود. این انسان هنگامی که از دنیا میرود در آنجا رحمت الهی را به صورت بعدی خود متجلی میبیند، یعنی از هنگام مردنش نشان دادن رحمت حق به او شروع میشود و الی الابد هم ادامه دارد:[6]
در روایت پرقیمتی شخصی از امام صادق (ع) پرسید که شما زندگیتان را برچه اساسی بنا نمودهاید و چگونه در این دنیا زندگی کردهاید؟ آن حضرت فرمود: من تمام زندگیام را در چهار برنامه خلاصه کردهام. اول اینکه: «علمت ان رزقی لا یأکله غیری فأطماننت».[7] خدا را روزیرسان دانستم و به این علمم هم مطمئن بودم و لذا تا الان حرام به زندگیام راه ندادهام. من مطمئنم که خدا از روزی حلال مقدر من کرده است:[8] من با تمام انسانها سر یک سفره هستیم و خدا برای هرکس، روزی خودش را قرارداده و من لقمه دیگری را طرف خودم نکشیدهام. ما هم باید خودمان را سبک بال کنیم، چون اگر ماه رمضان بگذرد توبه کردن مشکل میشود. در روایات دارد که وای بر کسی که رمضان بر او بگذرد و خودش را به آمرزش نرساند. البته دریافت آمرزش خداوند هم حرکت میخواهد و انسان نباید بترسد. اگر خانه یا مغازه یا کسب کسی حرام است باید رهایش کند و بداند که خدا مزد این رها کردن را بهتر از آن چیزی که نزد اوست به او میدهد. آنها که از معامله با خدا میترسند باید از کسانی که با خدا معامله کردهاند و سود بردهاند بپرسند. اگر کسی از اول که کاسب شده است خمس و سهم امام را نداده است باید بدهد، چرا که امام زمان (عج) میفرماید: این حق ماست و پیش شماست و نگه داشتن آن هم حرام است و مال حرام در مال شماست. این فرد اگر بخواهد پول آب منزلش را با همین پولها بدهد وضوها و غسلهایش هم باطل است. خداوند درباره خمس میفرماید:[9]
برنامه دوم امام: «علمت ان عملی لا یعمله غیری فاجتهدت». دانستم که تکلیف من گردن دیگری نیست و لذا همه تکلیفهای خودم را ادا کردم و هرچه را خدا از من خواسته بود ادا نمودم. مرحوم فیض کاشانی روایتی را بدین مضمون نقل میکند که: «حاسبوا قبل ان تحاسبوا و زنوا قبل ان توزنوا»[10] خودتان به حساب خودتان برسید پیش از آنکه به حسابتان برسند. ایشان میفرماید: هرکسی که اهل حساب است لحظه مردنش کار او تمام است؛ یعنی به او اعلام میکنند که با شما هیچ کاری نداریم. بعد فیض ادامه میدهد: و هذا هو الحق عند اولی الالباب. بیداران راه خدا که خوب دقت بکنند میبینند که همین درست است و مؤمن وقت مرگ، کارش به پایان رسیده و حسابهایش تسویه شده و هنگام مردن سرش را در آغوش خدا میگذارد و خواب راحتی میکند تا خستگی دنیا از تنش دربرود و روز قیامت به او بگویند که ای مؤمن بهشت منتظرت است. بنابراین، مؤمن، اول مرگ کارش تمام است، ولی منافق و کافر اول مرگ تازه معرکهاش شروع میشود، چون کاری نکرده است.
حضرت فرمود: سومین برنامه من این بود که «علمت ان الله مطلع علیٍٍّ فاستحییت». دانستم که خدا از حال من آگاه است و لذا هرگناهی پیش آمد از او خجالت کشیدم و انجام ندادم.
برنامه چهارم اینکه دانستم میمیرم پس خودم را برای مرگ آماده کردم. این برنامه، برنامه حیات طیبه است و آدم در حیات طیبه اصلاً شری ندارد و خیری هم از او فوت نمیشود.
اکنون دو آیه قبلی را که درباره موضوع خسارت بود دوباره میخوانم تا خوب در ذهنمان جا بگیرد:[11] -[12] اینجا میخواهم برای شما شرح بدهم که آن کسی که خسارت نمیکند کیست؟ آیات 132 تا 134 سوره مبارکه آلعمران آیات عجیبی است. میفرماید: «و اطیعوا الله و الرسول لعلّکم ترحمون». این «ترحمون» آخر آیه، تجلی دوم فضل و رحمت است و «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» تجلی اول فضل و رحمت است، یعنی از خدا و پیامبرش اطاعت کنید تا به رحمت خدا برسید. ببینید چقدر راه فضل و رحمت روشن است. در جای دیگر، خداوند درباره کسانی که از خدا و پیامبر (ص) اطاعت میکنند میفرماید:[13] در این آیه حضرت حق به کسی که از خدا و پیامبر اطاعت میکند بشارت میدهد که منتظر باشد تا به او انعام کند؛ آن انعامی را که به چهار طایفه انبیاء، صدیقین، شهداء و صالحین نموده است.[14]
پس این آیات فرمود:. از خدا و پیامبر اطاعت کنید تا به رحمت خدا برسید. سپس ادامه میدهد. برخیزید و شتاب کنید به سوی مغفرت از جانب پروردگارتان و خودتان را به آمرزش پروردگارتان برسانید. ببینید حرکت باید در این مسیر باشد، اما اینکه بنشینیم و بگوییم ما را میبخشد درست نیست، بلکه باید راه افتاد و عمل کرد:
اما اینکه متقین چه کسانیاند، خود قرآن آن را توضیح میدهد:[15] همهاش مسئله قانون و مقررات و عمل و حرکت است. این صورت اول تجلی فضل و رحمت است و صورت دوم این تجلی نیز بهشت و رضایت خداست. متقی کسانیاند که از بخل خودداری کردند: «ینفقون فی السراء و الضراء» و از آنچه داشتند، در راه خدا انفاق کردند. «والکاظمین الغیظ»؛ و وقتی ظرف درونشان در برابر رنجها، ناراحتیها، گرفتاریها، جنگها، شهادتها و محاصرهها پر از اضطراب و ناراحتی میشود، مثل مشک پر از آبی که درب آن را میبندند تا آبش نریزد ظرف وجودشان را با ذکر خدا و توجه به او کنترل میکنند. «و العافین عن الناس» و بعد هم از مردم میگذرند. «والله یحب المحسنین».
امام زین العابدین (ع) قصد داشتند که وضو بگیرند، به کنیزشان فرمودند مقداری آب بیاور. کنیز آفتابه گلی را پر از آب کرد و خدمت حضرت آورد. در این اثنا آفتابه از دستش رها شد و پوست صورت حضرت آسیب دید و خون جاری شد. کنیز برگشت و به حضرت گفت: «و الکاظمین الغیظ»، حضرت خشمش را فروخورد. بعد گفت: «والعافین عن الناس»، حضرت فرمود: بخشیدمت. سپس عرض کرد: «والله یحب المحسنین» که در اینجا حضرت فرمود: در راه خدا آزادت کردم.[16] این قبول فضل و رحمت خدا در دنیاست و حالا باید به انتظار تجلی دوم فضل و رحمت نشست که آن منوط به بعد از مردن است و دنیا ظرفیت ندارد که رحمت واسعه حق به خاطر اعمالمان در این دنیا شامل حالمان بشود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[1]. الکافی: 2/ 15؛ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص(: یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ اللَّهُ وَ الشَّیطَانُ وَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ وَ الْهُدَی وَ الضَّلَالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَی وَ الْعَاجِلَةُ وَ الْآجِلَةُ وَ الْعَاقِبَةُ وَ الْحَسَنَاتُ وَ السَّیئَاتُ فَمَا کانَ مِنْ حَسَنَاتٍ فَلِلَّهِ وَ مَا کانَ مِنْ سَیئَاتٍ فَلِلشَّیطَانِ لَعَنَهُ اللَّهُ.
[2]. توبه (9): 80؛ برای آنان [که عیب جویان مسخره کنندهاند] چه آمرزش بخواهی چه نخواهی [یکسان است] اگر برای آنان هفتاد بار هم آمرزش بخواهی، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزید؛ زیرا آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و خدا گروه بدکار نافرمان را هدایت نمیکند.
[3]. نهج البلاغه، خطبه 40.
[4]. ص (38): 82-83.
[5]. اعراف (7): 99.
[6]. نحل (16): 97؛ از مرد و زن، هرکس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزهای زنده میداریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام میدادهاند میدهیم.
[7]. مستدرک الوسائل: 12/172؛ عن الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِی فِی لُبِّ اللُّبَابِ، سُئِلَ الصَّادِقُ(ع(عَلَی أَی شَیءٍ بَنَیتَ عَمَلَک قَالَ عَلَی أَرْبَعَةِ أَشْیاءَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یأْکلُهُ غَیرِی فَوَثِقْتُ بِهِ وَ عَلِمْتُ أَنَّ عَلَی أُمُوراً لَا یقُومُ بِأَدَائِهَا غَیرِی فَاشْتَغَلْتُ بِهَا وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْمَوْتَ یأْخُذُنِی بَغْتَةً فَاسْتَعْدَدْتُ لَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ مُطَّلِعٌ عَلَی فَاسْتَحْییتُ مِنْه.
[8]. اسراء (17): 70؛ به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبهایی که در اختیارشان گذاشتیم] سوار کردیم، و به آنان از نعمتهای پاکیزه روزی بخشیدیم، وآنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری کامل دادیم.
[9]. انفال (8): 41.
[10]. به نقل از وسائل الشیعه: 16/ 99. عَلِی بْنُ مُوسَی بْنِ طَاوُسٍ فِی کتَابِ مُحَاسَبَةِ النَّفْسِ قَالَ رُوِّینَا فِی الْحَدِیثِ النَّبَوِی الْمَشْهُورِ حَاسِبُوا أَنْفُسَکمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَکبَر.
[11]. بقره (2): 64.
[12]. نساء (4): 83.
[13]. همان: 69.
[14] . از ابتدای مرگ نیز افراد مطیع خدا و پیامبر را میبرند و در این چهار طایفه قرار میدهند؛ یعنی تا روز قیامت بشود، این شخص هر شب و هر روز مهمان اینهاست. من خودم از مرحوم حاج میرزا علی آقا فرزند مرحوم شیخ عباس قمی شنیدم که فرمود: پدر را در خواب دیدم و پرسیدم در برزخ چه میکنید؟ گفت: در شبانه روز سه بار میآیند و ما را خدمت وجود مقدس حضرت ابیعبدالله الحسین (ع) میبرند. اینان مصداق «فاولئک الذین انعم الله علیهم مع النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئک رفیقا» هستند. منظور از شهداء در این آیه، ائمه طاهریناند که شهید و گواه بر امتاند.
[15]. آلعمران (3): 132-134. از خدا و پیامبر فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید و به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش [به وسعتِ] آسمانها و زمین است بشتابید؛ بهشتی که برای پرهیزکاران آماده شده است. آنان که در گشایش و تنگدستی انفاق میکنند، و خشم خود را فرو میبرند، و از [خطاهای] مردم درمیگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
[16]. ارشاد: 257؛ البرهان فی تفسیر القرآن: 1/689.
منبع : پایگاه عرفان