دعا به هنگام دفع ناگوارى ها و اجابت خواسته ها
نظر ولى خدا به ويژه امام معصوم عليه السلام معطوف به خدا است و خدا يگانه مطلوب او است . از اين رو ، هر گاه چيز ناگوارى از او دفع مى شود و يا به خواسته ى خود مى رسد ، هرگز خدا را فراموش نمى كند . مصداق بزرگ اين نكته در جاى جاى اين دعاى كوتاه نفته است كه تمام وجود امام سجاد عليه السلام به حضرت حق و آخرت معطوف است .
اللهم لك الحمد على حسن قضائك ، و بما صرفت عنى من بلائك ، فلا تجعل حظى من رحمتك ما عجلت لى من عافيتك، فأكون قد شقيت بما أحببت و سعد غيرى بما كرهت .
خدايا ! تو را بر نظام نكويى كه در خلقت مقرر داشتى ، سپاس مى گويم و حمد بى پايان تو را كه بلا و گرفتارى را از من دور فرمودى ؛ پس بهره ى مرا از رحمت خود در عافيت اين جهان محدود مكن ، تا مبادا با رسيدن به آرزوهاى دنيايى ام به شوربختى گرفتار شوم و اولياى تو با صبر در برابر ناملايماتى كه من از آنها دورى مى گزيدم ، به سعادت نايل شوند .
زندگى دنيوى ، پيش درآمد حيات حقيقى
زندگى انسان در اين جهان پيش درآمدى است كه آدمى را براى حيات حقيقى حتمى و لازم آماده مى سازد ؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد :
(ان الدار الآخرة لهى الحيوان)؛
به درستى كه جهان آخرت كانون زندگى است .
زيرا خانه ى آخرت داراى حيات محض است ، ولى اين جهان بر پايه ى حركت و لحظات پى در پى است كه هر لحظه غير از لحظه ى ديگر است . «ملاصدرا» پس از آن كه حركت را در نهاد طبيعت حاكم مى داند و مجموعه ى جهان ماده را در امتداد ناآرام واحد معرفى مى كند ، مى گويد : «مرگ و حيات اين عالم به هم پيوسته است.» ؛ يعنى نشئه ى دنيا لحظه به لحظه موجود و معدوم مى شود و حيات ما بدين صورت ادامه مى يابد كه حيات لحظه ى قبل از بين مى رود و در پى آن و با سرعت غيرقابل تصور ، حيات جديدى پديد مى آيد . صنع حضرت ربوبى بشر را به سوى چنين عالمى روان نمود تا در سايه ى حركت حاكم بر اين جهان ، انسان نيز در گردونه ى اين ناآرامى قرار گيرد و پيوسته از لحظه اى به لحظه ى ديگر پرتاب شود ، تا استعدادهاى او در اين شتاب حيرت انگيز به فعليت درآيد . ما به ناچار بايد در چنين عالمى زندگى كنيم و طبعا به لوازم حيات معقول دنيوى نيز ملتزم باشيم و اين نكته را فراموش نكنيم كه اين جا ابدى نيست و بدانيم كه به سوى ابديت رهسپاريم و از اين رو ، بايد هر يك از دنيا و آخرت را به اندازه اى كه ارزش دارد ، مورد اهتمام قرار داده و سرمايه ى وجودى خود را مقتصدانه هزينه كنيم ، مبادا تمام وجود خود را به افسون سرايى زوال پذير بفروشيم كه در اين معامله سخت زيان كار خواهيم شد . قرآن كريم اين مضمون را چنين بيان مى فرمايد :
(و يوم يعرض الذين كفروا على النار أذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدنيا و استمتعتم بها فاليوم تجزون و عذاب الهون بما كنتم تستكبرون فى الأرض بغير الحق و بما كنتم تفسقون)؛
در قيامت كه كافران را در آتش وارد مى كنند ، به ايشان گفته مى شود : در زندگى دنيا به نعمت هاى دنيوى رسيديد و تمام همت خود را صرف آن نموديد و سرمايه ى خود را خرج تمتعات دنيا كرديد ، پس امروز به عذاب خواركننده اى گرفتار مى شويد ؛ چرا كه در دنيا ظالمانه استكبار ورزيديد و به فسق و پليدى پرداختيد .
آثار تحمل گرفتارى ها
زندگى دنيوى پر از انواع گرفتارى ها و مصيبت ها – كه البته همه حكيمانه و بر پايه ى مصلحت است – مى باشد و اخبار فراوانى در اين باب وارد شده است ؛
از جمله پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود :
ان عظيم البلآء يكافأ به عظيم الجزاء ؛
بلاهاى بزرگى كه بر اهل دنيا وارد شود ، با نعمت هاى عظيم پاداش داده مى شود.
نيز حضرت صادق عليه السلام فرمود :
أشد الناس بلاء الأنبياء ثم الأوصياء ثم الأماثل فالأماثل ؛
گرفتارترين مردم در اين دنيا انبيا و پس از آنان اوصياى خدا و سپس به ترتيب صالحان از مردم هستند .
از اين بيان معلوم مى شود گرفتارى هاى دنيوى ، نوعى كرامت الهى است كه به برخى از نيكان عطا مى شود و آدمى بايد در برابر مصيبت ها و ناگوارى ها تسليم و سپاس گذار باشد ، زيرا اگر انسان در مقابل اين حوادث پايدارى ورزد و از آنها به شكل صحيحى استفاده نمايد ، روح او آن چنان تعالى مى يابد كه شايد از صدها سال عبادت و رياضت و قيام ليل و صيام نهار ساخته نباشد .
بدين لحاظ امام عليه السلام فرمود : خدايا ! تمام حظ و بهره ى مرا در دنيا قرار مده ، زيرا چه بسيار از مقام هاى اخروى كه تحصيلشان در گرو شكيبايى در سختى ها و تحمل مصائب است . كسانى كه در دنيا قرين عافيت بوده اند ، در آخرت به شدت متأثر مى شوند و حسرت عظيمى بر آنان مستولى مى گردد كه چرا از درجات اولياى خدا – كه متحمل مصائب و رنج ها شدند – محروم اند .
اين فراز پيام مهم ديگرى نيز براى مصيبت ديدگان دارد . امام عليه السلام به ايشان توصيه مى كند كه مبادا در برابر شدت فشار ناملايمات خود را ببازند و شخصيت الهى خود را از دست بدهند كه تمامى اين شدايد و گرفتارى ها نزد خداوند متعال مورد نظر و عنايت و داراى ارج و اجر عظيم است .
راستى ، ائمه ى هدى عليهم السلام چه حق عظيمى بر امت دارند كه با يك جمله ى كوتاه ، صدها نكته ى حياتى و ارزشمند به ايشان آموخته اند . اللهم صل عليهم ما لا غاية لعددها و لا نفاد لأمدها .
و ان يكن ما ظللت فيه أو بت فيه من هذه العافية بين يدى بلاء لا ينقطع و وزر لا يرتفع ، فقدم لى ما أخرت ، و أخر عنى ما قدمت ؛
خداوندا ! اگر شب و روزهايى كه در عافيت گذرانده ام ، بلاى غيرقابل زوال و بار سنگين دايمى (حاصل از گناه) در پيش دارند ، آن بلاها را مقدم بساز و اين عافيت را ذخيره ى روزگار باقى عمرم قرار ده .
شناخت خدا و جهان ، راهى به نيك بختى
براى فهم پيام اين فراز ، توجه به چهار مقدمه ضرورى است :
1. بايد جهان بينى دقيق و همه جانبه اى داشته باشيم .
2. نبايد جهان را – كه موضوع شناخت است – با دنيا اشتباه كنيم .
3. جنگيدن با واقعيت ، يك خيال بافى خنده دار و پوچ بيش نيست ، زيرا رد و انكار ما ، از حقيقت نمى كاهد و انكار و الحاد ، تنها ميهمان ذهن خيال پردازان است .
4. زندگى اين دنيا بيش از آن چه مى پنداريم زودگذر است ، ولى جهان آخرت پايدار و ابدى و جاودان است و روشن است كه عمر محدود شصت يا صد ساله ى ما هرگز با بى نهايت قابل مقايسه نيست .
با در نظر گرفتن اين چهار مقدمه ، مى توان به خوبى دريافت كه آن چه را حضرت سجاد عليه السلام از خداوند متعال درخواست نموده است ، نداى باطنى و ناخودآگاه همه ى ما است و اگر مى پنداريم كه ما چنين تقاضايى نداريم ، قطعا به دليل جهل ما به اين مقدمات است .
آن چه مى خواهيم و آن چه نمى خواهيم از انديشه ى ما نشأت مى گيرد و بديهى است كه ذهن ناآگاه ، جاهلانه مى انديشد و لاجرم جاهلانه مى خواهد . حقيقت اين است كه اگر خداوند متعال و دنيا و آخرت را نشناسيم ، سخت فريب خورده ايم و عاقبت با اين جهل توأم با غرور نامعقول ، متحمل زيان هنگفت و خردكننده اى خواهيم شد .
ره آورد بسيار ارزشمند ديگرى كه جهان بينى صحيح توحيدى به دنبال دارد ، توجيه خردپسند و آرامش بخش حوادث عالم است كه بر اساس حكمت عادلانه ى حضرت ربوبى رخ مى دهد .
بدبينى فيلسوف ملحدى كه همه چيز را به ديد كوتاه خود ، نامعقول و ناعادلانه مى پندارد ، در واقع غفلتى است كه از ذهن محدود و سطحى او تراوش كرده است ، چه او هر يك از حوادث عالم را از رخدادهاى پس و پيش آن جدا مى كند و روابط بين حوادث را در نقشه ى جامع هندسه ى عالم ناديده مى گيرد و تنها همان حادثه ى جزيى را با آثار بسيار نزديكش در نظر مى آورد و به نفى تدبير و عدالت در نظام عالم حكم مى راند .
در جهان بينى امام سجاد عليه السلام زاويه ى ديد به اندازه اى گسترده است كه آغاز و انجام هستى و توالى منطقى پديده ها و نتايج دوردست آنها ، همگى مورد لحاظ قرار گرفته است و با چنين وسعت ديد است كه مى فرمايد : اگر سعادت ابدى من با رسيدن به عافيت اين دنيا خدشه دار مى شود ، از تو مى خواهم كه سعادت ابدى مرا با لذات زودگذر مبادله نفرمايى و اگر سعادت هميشگى به ناكامى هاى اين جهان گره خورده است ، من سعادت هميشگى را مى خواهم و ناكامى ها را به جان مى خرم .
براى فهم منطق حضرت شايسته است كه به يك مثل توجه كنيم : اگر زيباترين موجود جهان را در نظر بگيريم ، هر گاه آن را به اجزاى زيادى تقسيم كنيم و هر يك را جداگانه و با قطع نظر از نسبتى كه با كل دارد ، بسنجيم ، اصلا زيبا جلوه نمى كند ؛ چنان كه اگر گل بسيار زيبا و چشم نوازى را تجزيه كنيم و آن را با قطع نظر از گل برگ و كاسبرگ را بدون گل برگ ها بنگريم يا دنباله و پرچم را به تنهايى و با حذف ساير نسبت ها ملاحظه كنيم ، همان گل خوش منظر و هوش ربا به هيچ وجه زيبا نخواهد بود ؛ همين گونه است اگر بينى را بدون گونه و چشم و لب ، يا لب را بدون بينى و گونه و چانه و نيز چانه را بدون مجموع چهره به تنهايى بنگريم ، آن گاه هيچ رخسار قشنگ و مليحى در دنيا نخواهيم يافت .
اگر آخرت را با دنيا سنجيديم و هر يك از حوادث را با طول مدت خاص خود و هر كدام را جداگانه ملاحظه نموديم ، نتيجه همان خواهد بود كه حضرت سجادالائمه عليه السلام از خداوند متعال درخواست فرموده است . قوم هود و عاد و ثمود گاهى به استهزاى انبياى خود مى پرداختند و چنان كه قرآن مى فرمايد گاهى اين گونه تعبير مى كردند : (ربنا عجل لنا قطنا قبل يوم الحساب) قط به معناى نصيب است ؛يعنى خدايا ! عذاب آخرت ما را قبلا برسان . اين استهزا در واقع ريشه در عقايد فاسد و دروغين آنها داشت و درست بر عكس آن چه امام سجاد عليه السلام در اين فراز بيان داشته است ، به زبان مى آورده اند و نمى دانستند كه اگر آن چه گفته اند عملى شود در يك آن نابود خواهند گشت . در هر حال ، وضعيت روحى و اخلاقى آدمى به كيفيت انديشه و ذهنيت بر مى گردد . شناخت صحيح از خدا و جهان ، زير بناى دستيابى به نيك بختى است .
فغير كثير ما عاقبته الفناء ، و غير قليل ما عاقبته البقاء ، و صل على محمد و آله.
زيرا آن چه به نيستى انجامد ، بسيار نيست و آن چه به بقا و پايدارى انجامد ، اندك نيست و بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست .
قيامت ، برتر از تصور و پندار
اين جمله تأكيد مضمون كلام پيشين است و امام عليه السلام طى آن ، علت درخواست قبل خود را بيان مى فرمايد . حضرت در فراز پيشين به خداوند سبحان عرضه داشت كه اگر عافيت فعلى من عاقبت بد و بلا و گرفتارى آخرت را در پى دارد ، گرفتارى آخرت را – اگر قابل عفو نيست – در دنيا مقرر فرما و عافيت دنيا را به آخرت موكول نما ، زيرا اگر عذاب آخرت به گرفتارى دنيا تبديل شود ، يك نابسامانى موقت است ، اما اگر عافيت را در آخرت عطا كند ، امن و امان دايمى خواهد بود .
در اين فراز كنايه اى روشن تر از تصريح وجود دارد كه اگر كسى به خاطر عافيت دنيا ، عذاب آخرت را به جان بخرد ، زيانى غيرقابل جبران و خسرانى بى پايان انتخاب كرده است كه افسوس بر آن ، چيزى را عوض نمى كند . در عالم ماده ، نظام حركت و ناآرامى حاكم است و هيچ چيز ثابت نيست ، ولى در آخرت نظام حركت در كار نيست ، بلكه نشئه ى آخرت لنگرگاه كشتى عظيم دنياى مادى است و سرانجام همه چيز به ثبات مى رسد و از دسترس محاسبه هاى فيزيكى خارج مى گردد ؛ آن جا مسافتى در كار نيست ، حتى الكترون ها نيز از حركت مى ايستند و جذب و انجذاب ويژه اى ، نظام جرمى را فرا مى گيرد و ناگهان همه چيز متوقف مى شود و اين خود ، تحقق مفاد آيه ى شريفه ى : (أن الى ربك المنتهى) است . «منتها» به معناى رسيدن همه چيز به مقصد و غايت خود مى باشد .
قيامت ، در تصور نمى گنجد و چون ما در عالمى هستيم كه با نسبت ها زندگى مى كنيم و تصور صحيحى از نظام تهى از نسبت ها نداريم و تمام حواس و مشاعر ما با مقادير كمى و محاسبات معطوف به نسبت ها انس دارد . از اين رو ، معصومين عليهم السلام با ما به گونه اى سخن مى گويند كه براى ما ملموس باشد . با اين حال ، نكته اى ضمنى هم بيان مى كنند كه در آن جا عمل نيست ، حركت نيست و ابدى مى باشد .
چگونه مى توان ابديت را تصور كرد ، در حالى كه امتداد و حركت نيست ؟ اين به بن بست رسيدن نظام علمى و ذهن معتاد به محاسبه هاى فيزيكى است . آن جا كه قاعده ى فيزيك كارايى نداشته باشد ، قاعده و نظام علمى ، ديگر قابل تطبيق نخواهد بود . آب و هوا نيست ، اما حيات هست . نور نيست ، ولى ديدن هست . امتداد زمانى نيست ، ولى ابديت لازمه ى لا ينفك آن عالم است . عاقبتى كه نه قابل فهم و نه داراى مثل و نظير است . به ذات پاك حضرت احدى پناه مى بريم از لحظه اى كه هيچ فريادرسى جز خداوند متعال نيست .