دعا به هنگام مظلوم واقع شدن و مشاهده ى كردار ستمگران
دعاى چهاردهم شكايتى است بر درگاه حضرت ايزدى كه حضرت سيدالساجدين عليه السلام طى آن نگرانى نهايى خود را با خداى سبحان در ميان گذارده ، از او طلب يارى مى كند .
نكته اى كه امام سجاد عليه السلام در اين دعا بر آن اصرار دارد ، نه تنها انتقام گرفتن از شخص ظالم و ستمگر است ، بلكه آموزه هاى بسيار بديع و دل نشين توحيدى را به خواننده مى آموزد كه در صورت توجه به آن ، غيظ و خشم او كاملا فرو مى نشيند و تمام توجه خود را به رحمت و تفضل خدا و پاداش اخروى دوخته و اهميت بيشترى به تهذيب خود از رذايل اخلاقى مى دهد .
يا من لا يخفى عليه أنباء المتظلمين ، و يا من لا يحتاج فى قصصهم الى شهادات الشاهدين ؛
اى خدايى كه اخبار ستم كشيدگان بر او پوشيده نيست و در دادرسى به سرگذشت مظلومان ، به گواهى شاهدان نيازمند نيست !
گستره ى صحيفه ى علم الهى
امام سجاد عليه السلام در اين فراز به درگاه خداوند عرضه مى دارد : خدايا ! تو بر مجموعه ى جريان زندگى من آگاهى . پس نه من محتاج بازگو كردن قصه ى خود هستم و نه رسيدگى تو به دادخواهى من نيازمند اقامه ى دعوى و تكشيل جلسه ى دادرسى و حضور شهود است ، بلكه علم ربوبى حضرتت شامل تمام وقايع است ؛ آن چنان كه تو از فاعل مباشر آگاه تر و به زمينه و علت هاى كار او بيناتر هستى ؛ يعنى ممكن است خود فاعل مباشر نداند كه چرا فلان كار از او صادر شد و چه بسا پس از عمل و ارتكاب جرم ، در حيرت است كه چگونه آن عمل اتفاق افتاد ، اما علم مطلق تو به ظاهر و باطن ذره ذره ى هستى قطعى و حتمى است .
از اين رو ، خدا به تمام آن چه در خشكى و دريا رخ دهد و حتى از سقوط يك برگ يا وجود كوچك ترين دانه ى خردل در ظلمات زمين آگاه است و خداوند متعال داراى كتابى است كه هر خرد و كلانى در آن حساب شده و ترتيب يافته است و آن كتاب ، صحيفه ى علم او است كه چيزى جز گستره ى هستى نيست و چون هيچ چيز از پهنه ى وجود خارج نمى باشد ، پس ذره ذره ى كائنات در قلمرو ديد مستقيم حضرت حق است .
بدين جهت امام عليه السلام مى فرمايد : خداوند متعال به آگاه شدن يا شهادت شهود نيازى ندارد و يارى او به مظلومان بس نزديك است ، چه در منظر حق قرار دارند .
راز تشويق به حاجت خواهى
علت اين كه خداوند به عرض حاجت تشويق نموده و فرموده است :
(تدعونه تضرعا و خفية)؛
پيوسته او را با تضرع و به آرامى مى خوانند .
نيز فرموده است :
(ما يعبؤا بكم ربى لولا دعاؤكم)؛
اگر دعاى شما نباشد ، خداوند به شما اعتنايى نخواهد داشت .
براى آن است كه عرض حاجت به منظور جلب عنايت ربوبى شكل مى گيرد ؛ به عبارت ديگر مى توان گفت : اظهار نياز همانا توجه عبد به خالق است و غرض از تمامى عبادت ها هم ، همين توجه و برقرارى چنين ارتباطى مى باشد و از آن جا كه ابزار نياز در قالب دعا از نيازهاى ملموس بندگان ناشى مى شود ، طبعا موجب توجهى عميق تر خواهد بود و دعا با حضور قلب شديدترى توأم مى گردد ، بر خلاف ميزان توجه در نماز و ساير عبادت ها كه مشتمل بر حاجت ملموسى نيستند و از اين رو ، توجه عميق و حضور قلب جدى در آنها تحقق نمى يابد ، مگر در مورد تعداد اندكى از اولياى كامل كه به اسرار عبادت ها و سرانجام آدمى در قيامت آگاهى كامل دارند .
يا من لا يخفى عليه أنباء المتظلمين ، و يا من لا يحتاج فى قصصهم الى شهادات الشاهدين ؛
اى خدايى كه اخبار ستم كشيدگان بر او پوشيده نيست و در دادرسى به سرگذشت مظلومان ، به گواهى شاهدان نيازمند نيست !
گستره ى صحيفه ى علم الهى
امام سجاد عليه السلام در اين فراز به درگاه خداوند عرضه مى دارد : خدايا ! تو بر مجموعه ى جريان زندگى من آگاهى . پس نه من محتاج بازگو كردن قصه ى خود هستم و نه رسيدگى تو به دادخواهى من نيازمند اقامه ى دعوى و تكشيل جلسه ى دادرسى و حضور شهود است ، بلكه علم ربوبى حضرتت شامل تمام وقايع است ؛ آن چنان كه تو از فاعل مباشر آگاه تر و به زمينه و علت هاى كار او بيناتر هستى ؛ يعنى ممكن است خود فاعل مباشر نداند كه چرا فلان كار از او صادر شد و چه بسا پس از عمل و ارتكاب جرم ، در حيرت است كه چگونه آن عمل اتفاق افتاد ، اما علم مطلق تو به ظاهر و باطن ذره ذره ى هستى قطعى و حتمى است .
از اين رو ، خدا به تمام آن چه در خشكى و دريا رخ دهد و حتى از سقوط يك برگ يا وجود كوچك ترين دانه ى خردل در ظلمات زمين آگاه است و خداوند متعال داراى كتابى است كه هر خرد و كلانى در آن حساب شده و ترتيب يافته است و آن كتاب ، صحيفه ى علم او است كه چيزى جز گستره ى هستى نيست و چون هيچ چيز از پهنه ى وجود خارج نمى باشد ، پس ذره ذره ى كائنات در قلمرو ديد مستقيم حضرت حق است .
بدين جهت امام عليه السلام مى فرمايد : خداوند متعال به آگاه شدن يا شهادت شهود نيازى ندارد و يارى او به مظلومان بس نزديك است ، چه در منظر حق قرار دارند .
راز تشويق به حاجت خواهى
علت اين كه خداوند به عرض حاجت تشويق نموده و فرموده است :
(تدعونه تضرعا و خفية)؛
پيوسته او را با تضرع و به آرامى مى خوانند .
نيز فرموده است :
(ما يعبؤا بكم ربى لولا دعاؤكم)؛
اگر دعاى شما نباشد ، خداوند به شما اعتنايى نخواهد داشت .
براى آن است كه عرض حاجت به منظور جلب عنايت ربوبى شكل مى گيرد ؛ به عبارت ديگر مى توان گفت : اظهار نياز همانا توجه عبد به خالق است و غرض از تمامى عبادت ها هم ، همين توجه و برقرارى چنين ارتباطى مى باشد و از آن جا كه ابزار نياز در قالب دعا از نيازهاى ملموس بندگان ناشى مى شود ، طبعا موجب توجهى عميق تر خواهد بود و دعا با حضور قلب شديدترى توأم مى گردد ، بر خلاف ميزان توجه در نماز و ساير عبادت ها كه مشتمل بر حاجت ملموسى نيستند و از اين رو ، توجه عميق و حضور قلب جدى در آنها تحقق نمى يابد ، مگر در مورد تعداد اندكى از اولياى كامل كه به اسرار عبادت ها و سرانجام آدمى در قيامت آگاهى كامل دارند .
و يا من قربت نصرته من المظلومين ، و يا من بعد عونه عن الظالمين ؛
اى كسى كه يارى اش به ستمديگان نزديك است ! و اى كسى كه نصرتش از ظالمان دور است !
مدح ظلم ستيزى و سرزنش ظلم پذيرى
1. براى فهم درست اين فراز بايد توجه داشت كه مظلوم غير از منظلم است ؛ كسى كه به وى ظلم شده است ، غير از كسى است كه ظلم را مى پذيرد ، چرا كه خداوند به پذيرنده ى ستم نظر رحمت نمى افكند ؛ نه ظالم را دوست دارد و نه فرد منظلمى را كه كم ترين حركتى در برابر حق كشى از خود نشان نمى دهد و او به اختيار خود ، ظلم را پذيرفته است . ولى مظلوم كسى است كه ظلم را به اختيار نپذيرفته است و هرگز هم آرام نيست و در صورت فرصت يافتن ، واكنش مناسب نشان خواهد داد و دست كم ظالم را نفرين مى كند . براى چنين فردى البته پيروزى و نصرت خدا نزديك است .
2. نكته ى ديگر در اين فراز ، شهامت بخشيدن و اميدوار ساختن مظلومان است كه اگر بخواهند قدرت نامتناهى و لا يزال خدا با آنها است و به اين ترتيب يأس را از محور خاطر ستم ديدگان مى زدايد .
3. نكته ى سوم پوشالى نشان دادن قدرت ظالمان است ، چرا كه آنان با منشأ قدرت عالم در ارتباط نبوده و فقط به خود متكى اند و بر اين اساس نبايد از آنان واهمه اى به دل راه داد . حضرت سيدالساجدين عليه السلام در اين دعاى شريف به تبيين پوشالى بودن قدرت ظالمان و مورد حمايت بودن مظلومان در نظام تكوين پرداخته است و اين ، بهترين نوع مديريت تربيتى جامعه براى تحكيم پايه هاى عدالت خواهى است و سياست مدبرانه اى است كه به نحو مؤثرى قيام مردم را رهبرى مى كند و امروزه ثابت شده است كه اميد يكى از مهم ترين ركن هاى پيروزى است .
و يا من قربت نصرته من المظلومين ، و يا من بعد عونه عن الظالمين ؛
اى كسى كه يارى اش به ستمديگان نزديك است ! و اى كسى كه نصرتش از ظالمان دور است !
مدح ظلم ستيزى و سرزنش ظلم پذيرى
1. براى فهم درست اين فراز بايد توجه داشت كه مظلوم غير از منظلم است ؛ كسى كه به وى ظلم شده است ، غير از كسى است كه ظلم را مى پذيرد ، چرا كه خداوند به پذيرنده ى ستم نظر رحمت نمى افكند ؛ نه ظالم را دوست دارد و نه فرد منظلمى را كه كم ترين حركتى در برابر حق كشى از خود نشان نمى دهد و او به اختيار خود ، ظلم را پذيرفته است . ولى مظلوم كسى است كه ظلم را به اختيار نپذيرفته است و هرگز هم آرام نيست و در صورت فرصت يافتن ، واكنش مناسب نشان خواهد داد و دست كم ظالم را نفرين مى كند . براى چنين فردى البته پيروزى و نصرت خدا نزديك است .
2. نكته ى ديگر در اين فراز ، شهامت بخشيدن و اميدوار ساختن مظلومان است كه اگر بخواهند قدرت نامتناهى و لا يزال خدا با آنها است و به اين ترتيب يأس را از محور خاطر ستم ديدگان مى زدايد .
3. نكته ى سوم پوشالى نشان دادن قدرت ظالمان است ، چرا كه آنان با منشأ قدرت عالم در ارتباط نبوده و فقط به خود متكى اند و بر اين اساس نبايد از آنان واهمه اى به دل راه داد . حضرت سيدالساجدين عليه السلام در اين دعاى شريف به تبيين پوشالى بودن قدرت ظالمان و مورد حمايت بودن مظلومان در نظام تكوين پرداخته است و اين ، بهترين نوع مديريت تربيتى جامعه براى تحكيم پايه هاى عدالت خواهى است و سياست مدبرانه اى است كه به نحو مؤثرى قيام مردم را رهبرى مى كند و امروزه ثابت شده است كه اميد يكى از مهم ترين ركن هاى پيروزى است .
قد علمت – يا الهى – ما نالنى من فلان بن فلان مما حظرت ، و انتهكه منى مما حجزت عليه ، بطرا فى نعمتك عنده ، و اغترارا بنكيرك عليه ؛
خدايا ! تو مى دانى كه از سوى فلانى چه ستم ها بر من رفته است ، در حالى كه تو آنها را منع كرده بودى ، ولى او با جسارت بدان ها دست يازيد و حدود تو را در مورد من هتك كرد و با استفاده از موهبت هاى حضرتت طغيان نمود و از هشدارهاى تو نهراسيد و فريب نفس سركش خود را خورد .
تحليل رفتارى عمل ستمگر
در اين فراز ، امام معصوم از هتاكى فرد معينى به محضر حق شكايت برده و بيان فرموده است كه اين فرد كارى را انجام داد كه تو بر او حرام كرده اى و خلافى را مرتكب شده است و خود مى داند كه بد مى كند و نعمت حضرت حق را كه بايد موجب شكرگزارى باشد ، مايه ى طغيان خود قرار داده است .
بدين ترتيب ، اين فرد تبه كار به چندين كار بد دست زده است :
1. دست به كارى زده كه خداوند متعال براى او و هيچ كس جايز ندانسته است و با ارتكاب آن ، گرفتار گناه شده است .
2. نعمت خدا را كه مايه ى شكرگزارى است ، صرف طغيان و سركشى كرده است .
3. در حال قدرتمندى ، طغيان نموده است .
4. او فردى متجرى است و از سرانجام شوم اعمال خود ، بى خبر است .
و در اين صورت مسلم است كه اين روش بى باكانه و شرم آور قهرا خشم حضرت حق را به دنبال خواهد داشت .
در واقع ، امام معصوم عليه السلام با ديد تحليلى ، عناصر رفتارى فرد مورد نظر را بررسى نموده و زشتى هاى آن را روشن كرده است . اصولا خليفه ى خدا ، متخصص رفتارشناسى است و يك عمل را از چند زاويه مى بيند و هر يك را ريشه يابى مى كند . امام يادآور مى شود كه بدى رفتار انسان فقط از نظر كمى مورد محاسبه قرار نمى گيرد ، بلكه گاهى با تحليل كيفى عمل ، فرد گناه كار مستحق چندين نوع عقاب مى گردد ؛ يعنى اگر چه در ظاهر يك نافرمانى صورت گرفته است ، ولى با نگاه دقيق مشخص مى شود كه در قالب عمل واحد ، چندين نافرمانى از فرد سر زده است .
مثلا فردى كه مالى را غضب كرده ، مرتكب خلاف هاى زير شده است :
1. در حق الناس تصرف كرده است ؛
2. مرتكب ظلم شده كه حق الله و حرام است ؛
3. اجتماع را ناامن ساخته است ؛
4. به طور علنى دست به مخالفت زده كه تجرى مى باشد و خود در خور عقوبت خاصى مى باشد ؛
5. موجب وهن و سبك شدن گناه در بين مردم گرديده است كه آن نيز جنايتى ديگر و مستوجب عقاب ديگرى است .
اللهم فصل على محمد و آله ، و خذ ظالمى و عدوى عن ظلمى بقوتك ، و افلل حده عنى بقدرتك ، و اجعل له شغلا فيما يليه ، و عجزا عما يناويه ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و با قدرت خود ، دشمن و ظالم را از ستم راندن به من بازدار و به نيروى خود ، تيزى و صلابت غضب او را درهم شكن و به كارى در خور احتياجش مشغول دار تا از اراده ى بى دادگرى ناتوان گردد .
توحيد افعالى در عين استناد ظلم به ظالم
امام زين العابدين عليه السلام در اين فراز اگر چه خداوند متعال را – بر پايه ى توحيد افعالى – حاكم بر جميع ماسوا ديده است ، ولى ظلم را به ظالم و نجات و يارى را به خدا نسبت داده است و بدين ترتيب ادب در حق پروردگار را به شاگردان خود آموخته است كه نمونه هاى فراوان در اين باره در قرآن كريم و نيز كلمات معصومان عليهم السلام براى آن يافت مى شود .
اصولا ادب بندگى اقتضا مى كند كه بنده پيوسته خداوند منان را از هر گونه نقصان و عيبى دور و منزه بداند و در هر كمالى او را عامل مؤثر بشناسد ؛ از اين رو ، حضرت ابراهيم عليه السلام اطعام و اسقا و شفابخشى و مغفرت را به خدا و خوردن و سيراب شدن و بيمار گشتن و خطا كارى را به خود نسبت مى دهد .
رفتار حكيمانه در برابر ستمگر
امام سجاد عليه السلام با آن كه مظلوم واقع شده است ، ظلم ستمگر را ناديده گرفته و براى آن تبه كار نگران است و از خدا خواسته كه او را از ظلم باز دارد . از اين رو ، او را به نفرين بنياد برافكن ياد نفرموده است ، بلكه بر اساس آيه ى كريمه :
(و عباد الرحمن الذين يمشون على الأرض هؤنا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ؛ بندگان راستين خدا (ى بخشاينده) كسانى هستند كه بر زمين با فروتنى گام برمى دارند و با جاهلان برخوردى مسالمت آميز دارند) در برابر رفتار جاهلانه ، حكيمانه عمل نموده است و اين بدان جهت است كه نظام رهبرى كه براى رشد و هدايت رسانيدن مردمان طراحى شده است ، فقط در تبليغ و ابلاغ خلاصه نمى شود ، بلكه گاهى با توسل به دعا ، در پى هدايت امت برمى آيد .
آرى ، پيشوايان دين راضى نمى شوند كه احدى از امت به دركات بيشتر گرفتار شده و بيش از پيش سقوط كند .
اللهم و صل على محمد و آله ، و لا تسوغ له ظلمى ، و أحسن عليه عونى ، و اعصمنى من مثل أفعاله ، و لا تجعلنى فى مثل حاله ، اللهم صل على محمد و آله و أعدنى عليه عدوى حاضرة ، تكون من غيظى به شفاء ، و من حنقى عليه وفاء ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و هرگز راه را براى ستمكارى وى نسبت به من هموار نگردان و در برابر او به من كمك شايسته فرما و هرگز مرا در افعال و احوال همانند او قرار مده و بر پيامبر خود و خاندان او درود فرست و هم اكنون مرا بر او پيروز گردان تا قلب من شفا يابد و از غضبم نسبت به او بكاهد .
ادب عبوديت
اولياى الهى همواره ادب جلالت محضر خداى سبحان را به شدت رعايت مى كنند ؛ تا جايى كه حتى در دعا الفاظ معينى را به كار مى برند و در درخواست ها متين ترين معنا را با جالب ترين جمله ادا مى كنند . در اين فراز نيز امام معصوم عليه السلام با آن كه در مقام شكايت ايستاده و دادخواست خود را به مقام قدس حضرت ربوبى – جل و علا – عرضه مى دارد ، در عين حال ادب بندگى را در نظر داشته و حتى نسبت به دشمن خود از الفاظ ناپسند استفاده نكرده است و با مداراى تمام اى چنين عرض مى كند : خدايا ! مرا همانند آن ظالم قرار مده كه دست به كارى بزنم كه غضب تو را به همراه دارد و از خداوند متعال درخواست مى كند كه نگرانى والتهابى را كه در اثر ستم آن ظالم تبهكار در روح و جانش حاصل شده ، با پيروزى بر او آرامش دهد ، زيرا آرامش باطنى ، يكى از شرايط اصلى براى تحقق تمركز ذهن و انجام هر وظيفه اى به شمار مى رود ؛ به تعبير ديگر ، امنيت روحى از مهم ترين عوامل تكامل روحى و معنوى است .
از اين رو ، خواجه حافظ نيز مى گويد :
به گوش هوش نيوش از من و به عشرت كوش
كه اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد :
ز حكم تفرقه بازآى ، تا شوى مجموع
به حكم آن كه چو شد اهرمن ، سروش آيد
نكته هاى ديگر
در هر حال ، امام معصوم عليه السلام در اين فراز كوتاه ، نكته هاى بسيار مهمى را به امت گوشزد نموده است كه عبارت اند از :
1. ادب عبوديت بايد در همه حال رعايت گردد ؛
2. مقام شكوا – كه معمولا نوعى التهاب به همراه دارد – نبايد موجب شود كه انسان از ادب كلام غفلت نموده و الفاظ ناپسند به كار گيرد ؛
3. بايد عنايت و تسديد مدام الهى را از درگاه خداوندى طلب كرد ، زيرا با قطع نظر از حفاظت حضرت حق ، هر كارى از انسان ساخته است ؛ پس بايد هميشه از او در كارها مدد خواست ؛
4. شفاى نفس مقدمه اى براى آرامش روح و تمركز ذهن است ؛ پس شايسته است كه بنده از پروردگار خود طلب شفاى نفس كند ؛
5. ستم كارى و ظلم پذيرى مردود است ؛ بنابراين ، بايد از خداوند متعال براى دورى جستن از آن دو طلب اعانت و يارى كرد .
اللهم و صل على محمد و آله ، و لا تسوغ له ظلمى ، و أحسن عليه عونى ، و اعصمنى من مثل أفعاله ، و لا تجعلنى فى مثل حاله ، اللهم صل على محمد و آله و أعدنى عليه عدوى حاضرة ، تكون من غيظى به شفاء ، و من حنقى عليه وفاء ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و هرگز راه را براى ستمكارى وى نسبت به من هموار نگردان و در برابر او به من كمك شايسته فرما و هرگز مرا در افعال و احوال همانند او قرار مده و بر پيامبر خود و خاندان او درود فرست و هم اكنون مرا بر او پيروز گردان تا قلب من شفا يابد و از غضبم نسبت به او بكاهد .
ادب عبوديت
اولياى الهى همواره ادب جلالت محضر خداى سبحان را به شدت رعايت مى كنند ؛ تا جايى كه حتى در دعا الفاظ معينى را به كار مى برند و در درخواست ها متين ترين معنا را با جالب ترين جمله ادا مى كنند . در اين فراز نيز امام معصوم عليه السلام با آن كه در مقام شكايت ايستاده و دادخواست خود را به مقام قدس حضرت ربوبى – جل و علا – عرضه مى دارد ، در عين حال ادب بندگى را در نظر داشته و حتى نسبت به دشمن خود از الفاظ ناپسند استفاده نكرده است و با مداراى تمام اى چنين عرض مى كند : خدايا ! مرا همانند آن ظالم قرار مده كه دست به كارى بزنم كه غضب تو را به همراه دارد و از خداوند متعال درخواست مى كند كه نگرانى والتهابى را كه در اثر ستم آن ظالم تبهكار در روح و جانش حاصل شده ، با پيروزى بر او آرامش دهد ، زيرا آرامش باطنى ، يكى از شرايط اصلى براى تحقق تمركز ذهن و انجام هر وظيفه اى به شمار مى رود ؛ به تعبير ديگر ، امنيت روحى از مهم ترين عوامل تكامل روحى و معنوى است .
از اين رو ، خواجه حافظ نيز مى گويد :
به گوش هوش نيوش از من و به عشرت كوش
كه اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد :
ز حكم تفرقه بازآى ، تا شوى مجموع
به حكم آن كه چو شد اهرمن ، سروش آيد
نكته هاى ديگر
در هر حال ، امام معصوم عليه السلام در اين فراز كوتاه ، نكته هاى بسيار مهمى را به امت گوشزد نموده است كه عبارت اند از :
1. ادب عبوديت بايد در همه حال رعايت گردد ؛
2. مقام شكوا – كه معمولا نوعى التهاب به همراه دارد – نبايد موجب شود كه انسان از ادب كلام غفلت نموده و الفاظ ناپسند به كار گيرد ؛
3. بايد عنايت و تسديد مدام الهى را از درگاه خداوندى طلب كرد ، زيرا با قطع نظر از حفاظت حضرت حق ، هر كارى از انسان ساخته است ؛ پس بايد هميشه از او در كارها مدد خواست ؛
4. شفاى نفس مقدمه اى براى آرامش روح و تمركز ذهن است ؛ پس شايسته است كه بنده از پروردگار خود طلب شفاى نفس كند ؛
5. ستم كارى و ظلم پذيرى مردود است ؛ بنابراين ، بايد از خداوند متعال براى دورى جستن از آن دو طلب اعانت و يارى كرد .
اللهم صل على محمد و آله ، و عوضنى من ظلمه لى عفوك ، و أبدلنى بسوء صنيعه بى رحمتك ، فكل مكروه جلل دون سخطك ، و كل مرزئة سواء مع موجدتك ، اللهم فكما كرهت الى أن أظلم فقنى من أن أظلم ، اللهم لا أشكو الى أحد سواك ، و لا أستعين بحاكم غيرك ، حاشاك ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و عفوت را در حق من ، جبران ظلم او قرار ده و رحمت خود را جايگزين بدرفتارى وى نسبت به من بفرما ، زيرا هر مشكلى در برابر خشم حضرتت ناچيز است و هر مصيبتى در مقايسه با غضب تو آسان مى نمايد . بارالها ! پس هم چنان كه راضى نيستى به من ظلم شود ، مرا از ستم كردن بازدار . پروردگارا ! من شكايت خويش را به احدى جز تو عرضه نمى كنم و از هيچ حكمرانى جز حضرتت كمك نمى طلبم ، هرگز .
درسهاى آموزنده ى اين فراز
1. حضرت سجاد عليه السلام در مقام خوف و رجا چنان محو در خداى خويش است كه از همه چيز روى گردانده است ، تا جايى كه ثواب تحمل ستم كارى و حق كشى هاى ديگران در حق خود را ، فقط عفو خدا از تقصيرها و كوتاهى ها قرار داده است و اين در حالى است كه حضرتش معصوم مى باشد و هرگز كوچك ترين ترك اولى از او صادر نمى گردد .
2. امام زين العابدين عليه السلام با وجود برخوردارى از عصمت تمام و عبوديت محض ، باز هم حفظ و صيانت خود را وابسته به مشيت حق و در دست قدرت قاهره ى حضرت ربوبى مى داند و خود را در اين امر مؤثر و دخيل نمى بيند ؛ از اين رو ، در امور بسيار ساده هم از خداى خود استعانت مى كند كه : خدايا ! مرا حفظ كن كه مبادا از من ظلمى سر بزند . در حالى كه اين امر براى شخص معصوم ظاهرا ناممكن است ، ولى امام عليه السلام مى داند كه استحاله ى آن مستند به اراده ى خدا است .
3. امام عليه السلام در همه ى احوال كسى جز خداى سبحان را مؤثر نمى داند و اين بدان معنا است كه اگر مشكل گشايى از كسى غير از خداوند متعال برمى آمد ، حتما از او هم كمك مى خواست ، ولى چون مى داند از هيچ كس هيچ كارى ساخته نيست ، عرض مى كند : خدايا ! من فقط به تو پناه مى برم ، خداوند سبحان در اين باره مى فرمايد :
(ألا ان الله من فى السموات و من فى الأرض و ما يتبع الذين يدعون من دون الله شركاء ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون)؛
هان آن چه در آسمان ها و زمين است ، از آن خدا است و آنان كه غير خدا را شركاى او قرار داده اند ، در واقع جز از ظن خود يارى نجسته اند و به خيال و توهم بى پايه روى آورده اند .
2. نكته ى بسيار مهم ديگرى كه امام عليه السلام به آن توجه داده ، اين است كه تحمل ستم ظالم در مقابل خشم و غضب الهى بسيار آسان تر است . از اين رو ، محفوظ ماندن از نافرمانى خدا خواسته ى اصلى حضرت را تشكيل مى دهد و بدين جهت عرض مى كند : معبودا ، هر پيشامد ناگوارى در كنار غضب تو بسيار كوچك و ناچيز است .
مبناى اين نگرش و تعليم الهى آن است كه در هر برنامه يا مشغله اى فقط خدا و رضاى او است كه براى بندگان از محوريت و اهميت برخوردار است و اصولا ما بيش از همه چيز مبتلا به وظايف بندگى او هستيم ؛ چنان كه در حديث قدسى وارد شده است :
أنا بدك اللازم ؛
من چاره ى غير قابل انفكاك توام و تو در هر حال به من نياز دارى .
بر اين اساس ، امام معصوم عليه السلام در اين دادخواست بر اين نقطه تمركز فرموده است كه خداوند سبحان از راه تفضل ، تحمل جرم ها و ستم هاى ستمگران را كفاره ى گناهان و موجب جلب رحمت بيشتر قرار دهد .
در واقع ، مطلبى كه روح مطهر آن بزرگوار را به خود مشغول داشته ، ظلم و ناامنى از ناحيه ى ظالم نبوده است ، بلكه جلب رأفت و عفو خدا و پناه بردن به حضرت حق از سخط حضرت رب العزه را بايد دل مشغولى اصلى آن حضرت به شمار آورد.
اللهم صل على محمد و آله ، و عوضنى من ظلمه لى عفوك ، و أبدلنى بسوء صنيعه بى رحمتك ، فكل مكروه جلل دون سخطك ، و كل مرزئة سواء مع موجدتك ، اللهم فكما كرهت الى أن أظلم فقنى من أن أظلم ، اللهم لا أشكو الى أحد سواك ، و لا أستعين بحاكم غيرك ، حاشاك ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و عفوت را در حق من ، جبران ظلم او قرار ده و رحمت خود را جايگزين بدرفتارى وى نسبت به من بفرما ، زيرا هر مشكلى در برابر خشم حضرتت ناچيز است و هر مصيبتى در مقايسه با غضب تو آسان مى نمايد . بارالها ! پس هم چنان كه راضى نيستى به من ظلم شود ، مرا از ستم كردن بازدار . پروردگارا ! من شكايت خويش را به احدى جز تو عرضه نمى كنم و از هيچ حكمرانى جز حضرتت كمك نمى طلبم ، هرگز .
درسهاى آموزنده ى اين فراز
1. حضرت سجاد عليه السلام در مقام خوف و رجا چنان محو در خداى خويش است كه از همه چيز روى گردانده است ، تا جايى كه ثواب تحمل ستم كارى و حق كشى هاى ديگران در حق خود را ، فقط عفو خدا از تقصيرها و كوتاهى ها قرار داده است و اين در حالى است كه حضرتش معصوم مى باشد و هرگز كوچك ترين ترك اولى از او صادر نمى گردد .
2. امام زين العابدين عليه السلام با وجود برخوردارى از عصمت تمام و عبوديت محض ، باز هم حفظ و صيانت خود را وابسته به مشيت حق و در دست قدرت قاهره ى حضرت ربوبى مى داند و خود را در اين امر مؤثر و دخيل نمى بيند ؛ از اين رو ، در امور بسيار ساده هم از خداى خود استعانت مى كند كه : خدايا ! مرا حفظ كن كه مبادا از من ظلمى سر بزند . در حالى كه اين امر براى شخص معصوم ظاهرا ناممكن است ، ولى امام عليه السلام مى داند كه استحاله ى آن مستند به اراده ى خدا است .
3. امام عليه السلام در همه ى احوال كسى جز خداى سبحان را مؤثر نمى داند و اين بدان معنا است كه اگر مشكل گشايى از كسى غير از خداوند متعال برمى آمد ، حتما از او هم كمك مى خواست ، ولى چون مى داند از هيچ كس هيچ كارى ساخته نيست ، عرض مى كند : خدايا ! من فقط به تو پناه مى برم ، خداوند سبحان در اين باره مى فرمايد :
(ألا ان الله من فى السموات و من فى الأرض و ما يتبع الذين يدعون من دون الله شركاء ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون)؛
هان آن چه در آسمان ها و زمين است ، از آن خدا است و آنان كه غير خدا را شركاى او قرار داده اند ، در واقع جز از ظن خود يارى نجسته اند و به خيال و توهم بى پايه روى آورده اند .
2. نكته ى بسيار مهم ديگرى كه امام عليه السلام به آن توجه داده ، اين است كه تحمل ستم ظالم در مقابل خشم و غضب الهى بسيار آسان تر است . از اين رو ، محفوظ ماندن از نافرمانى خدا خواسته ى اصلى حضرت را تشكيل مى دهد و بدين جهت عرض مى كند : معبودا ، هر پيشامد ناگوارى در كنار غضب تو بسيار كوچك و ناچيز است .
مبناى اين نگرش و تعليم الهى آن است كه در هر برنامه يا مشغله اى فقط خدا و رضاى او است كه براى بندگان از محوريت و اهميت برخوردار است و اصولا ما بيش از همه چيز مبتلا به وظايف بندگى او هستيم ؛ چنان كه در حديث قدسى وارد شده است :
أنا بدك اللازم ؛
من چاره ى غير قابل انفكاك توام و تو در هر حال به من نياز دارى .
بر اين اساس ، امام معصوم عليه السلام در اين دادخواست بر اين نقطه تمركز فرموده است كه خداوند سبحان از راه تفضل ، تحمل جرم ها و ستم هاى ستمگران را كفاره ى گناهان و موجب جلب رحمت بيشتر قرار دهد .
در واقع ، مطلبى كه روح مطهر آن بزرگوار را به خود مشغول داشته ، ظلم و ناامنى از ناحيه ى ظالم نبوده است ، بلكه جلب رأفت و عفو خدا و پناه بردن به حضرت حق از سخط حضرت رب العزه را بايد دل مشغولى اصلى آن حضرت به شمار آورد.
اللهم صل على محمد و آله ، و عوضنى من ظلمه لى عفوك ، و أبدلنى بسوء صنيعه بى رحمتك ، فكل مكروه جلل دون سخطك ، و كل مرزئة سواء مع موجدتك ، اللهم فكما كرهت الى أن أظلم فقنى من أن أظلم ، اللهم لا أشكو الى أحد سواك ، و لا أستعين بحاكم غيرك ، حاشاك ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و عفوت را در حق من ، جبران ظلم او قرار ده و رحمت خود را جايگزين بدرفتارى وى نسبت به من بفرما ، زيرا هر مشكلى در برابر خشم حضرتت ناچيز است و هر مصيبتى در مقايسه با غضب تو آسان مى نمايد . بارالها ! پس هم چنان كه راضى نيستى به من ظلم شود ، مرا از ستم كردن بازدار . پروردگارا ! من شكايت خويش را به احدى جز تو عرضه نمى كنم و از هيچ حكمرانى جز حضرتت كمك نمى طلبم ، هرگز .
درسهاى آموزنده ى اين فراز
1. حضرت سجاد عليه السلام در مقام خوف و رجا چنان محو در خداى خويش است كه از همه چيز روى گردانده است ، تا جايى كه ثواب تحمل ستم كارى و حق كشى هاى ديگران در حق خود را ، فقط عفو خدا از تقصيرها و كوتاهى ها قرار داده است و اين در حالى است كه حضرتش معصوم مى باشد و هرگز كوچك ترين ترك اولى از او صادر نمى گردد .
2. امام زين العابدين عليه السلام با وجود برخوردارى از عصمت تمام و عبوديت محض ، باز هم حفظ و صيانت خود را وابسته به مشيت حق و در دست قدرت قاهره ى حضرت ربوبى مى داند و خود را در اين امر مؤثر و دخيل نمى بيند ؛ از اين رو ، در امور بسيار ساده هم از خداى خود استعانت مى كند كه : خدايا ! مرا حفظ كن كه مبادا از من ظلمى سر بزند . در حالى كه اين امر براى شخص معصوم ظاهرا ناممكن است ، ولى امام عليه السلام مى داند كه استحاله ى آن مستند به اراده ى خدا است .
3. امام عليه السلام در همه ى احوال كسى جز خداى سبحان را مؤثر نمى داند و اين بدان معنا است كه اگر مشكل گشايى از كسى غير از خداوند متعال برمى آمد ، حتما از او هم كمك مى خواست ، ولى چون مى داند از هيچ كس هيچ كارى ساخته نيست ، عرض مى كند : خدايا ! من فقط به تو پناه مى برم ، خداوند سبحان در اين باره مى فرمايد :
(ألا ان الله من فى السموات و من فى الأرض و ما يتبع الذين يدعون من دون الله شركاء ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون)؛
هان آن چه در آسمان ها و زمين است ، از آن خدا است و آنان كه غير خدا را شركاى او قرار داده اند ، در واقع جز از ظن خود يارى نجسته اند و به خيال و توهم بى پايه روى آورده اند .
2. نكته ى بسيار مهم ديگرى كه امام عليه السلام به آن توجه داده ، اين است كه تحمل ستم ظالم در مقابل خشم و غضب الهى بسيار آسان تر است . از اين رو ، محفوظ ماندن از نافرمانى خدا خواسته ى اصلى حضرت را تشكيل مى دهد و بدين جهت عرض مى كند : معبودا ، هر پيشامد ناگوارى در كنار غضب تو بسيار كوچك و ناچيز است .
مبناى اين نگرش و تعليم الهى آن است كه در هر برنامه يا مشغله اى فقط خدا و رضاى او است كه براى بندگان از محوريت و اهميت برخوردار است و اصولا ما بيش از همه چيز مبتلا به وظايف بندگى او هستيم ؛ چنان كه در حديث قدسى وارد شده است :
أنا بدك اللازم ؛
من چاره ى غير قابل انفكاك توام و تو در هر حال به من نياز دارى .
بر اين اساس ، امام معصوم عليه السلام در اين دادخواست بر اين نقطه تمركز فرموده است كه خداوند سبحان از راه تفضل ، تحمل جرم ها و ستم هاى ستمگران را كفاره ى گناهان و موجب جلب رحمت بيشتر قرار دهد .
در واقع ، مطلبى كه روح مطهر آن بزرگوار را به خود مشغول داشته ، ظلم و ناامنى از ناحيه ى ظالم نبوده است ، بلكه جلب رأفت و عفو خدا و پناه بردن به حضرت حق از سخط حضرت رب العزه را بايد دل مشغولى اصلى آن حضرت به شمار آورد.
فصل على محمد و آله ، و صل دعائى بالاجابة ، و اقرن شكايتى بالتغيير ، اللهم لا تفتنى بالقنوط من انصافك ، و لا تفتنه بالأمن من انكارك ، فيصر على ظلمى ، و يحاضرنى بحقى ، و عرفه عما قليل ما أوعدت الظالمين ، و عرفنى ما وعدت من اجابة المضطرين ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و دعايم را قرين اجابت فرما و شكايتم را با دگرگونى اوضاع و از بين بردن ظلم همراه ساز . كريما ! مرا با نوميدى از عدل خود مورد آزمايش قرا مده و آن ستمكار را با پيدايش امن و امان مغرور مگردان ، تا بر ظلم من اصرار ورزد و مرا از حقم باز دارد و او را از آن چه به ظالمان وعده داده اى به زودى آگاه ساز و مژده ى اجابت درماندگان را به من ابلاغ فرما .
درخواست حفظ ايمان
از صدر و ذيل سخنان امام عليه السلام و مجموع پيكره ى گفتار وى حكمت و كرامت و فضيلت چونان آبشارى خروشان فرو مى ريزد . امام سجاد عليه السلام پس از آن كه از خداوند متعال تقاضاى اجابت دعا فرمود و به ابراز بندگى پرداخت ، به محضر حضرت رب العزه – جل جلاله – عرضه مى دارد : خدايا ! مرا به يأس از عدل و انصاف خود مبتلا نگردان ، چرا كه نوميدى از عدل الهى در حد كفر است . بنابراين ، در واقع حضرت سجاد عليه السلام ايمان خود را در گرو عنايت و تفضل حضرت خداوندى مى داند واز او حفظ اين مرتبه از ايمان خود را درخواست مى كند.
درخواست تنبه ستمكار و نجات ستمديده
نكته ى ديگر آن كه امام عليه السلام به سركشى بيشتر تبه كاران راضى نشده است ، لذا عرض مى كند : خدايا ! ستم كننده ى به من را در گناه فارغ البال قرار مده كه بيش از پيش به بلاى طغيان گرفتار شود . تو گويى امام معصوم عليه السلام درد و گرفتارى ديگران را از خود مى داند و او را چنان در خطر مى بيند ، مثل آن كه خود در مخاطره است . از اين رو ، از خداوند متعال درخواست نموده است كه او را در ايمنى انكار قرار ندهد تا به ظلم بيشتر مبتلا گردد ، بلكه به او آگاهى عطا فرمايد كه عاقبت ظلم و ستم ستمگران را بداند و از سرنوشت آنان آگاه گردد ، باشد كه متنبه شود و از حال غفلت محض باز گردد و بداند كه :
(و سيعلم الذين ظلموا أى منقلب ينقلبون) ؛
به زودى آنان كه ستم كرده اند ، خواهند دانست كه به چه جايگاهى باز مى گردند .بر اين اساس ، درخواست امام عليه السلام از خداوند متعال ، آگاهى ستمكار است ، نه نفرين و آرزوى نابود شدن او و نه گرفتارى او به رنج و مصيبت ، بلكه امام عليه السلام كمك خدا را به حال خود نافع مى داند نه نابودى دشمن را . هم از اين رو عرضه مى دارد : آن چه از سرعت فرج به مضطران وعده داده اى ، به من نيز عطا فرما كه خود در قرآن كريم فرموده اى :
(فان مع العسر يسرا ان مع العسر يسرا) ؛
همانا با هر سختى ، آسانى است ، همانا با هر سختى ، آسانى است .
نيز فرموده اى :
(أمن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء)؛
كيست كه درمانده را به هنگام استمداد پاسخ مى دهد و رنج را از وى دور مى سازد ؟!
آرى ، عقل محض آن است كه از شهوت و غضب به دور باشد و مصداق اتم آن به خوبى در اين واكنش حضرت سيدالساجدين عليه السلام نسبت به خصم پيدا است ، چرا كه امام معصوم راه كار را عافيت خود از بلاى دشمن مى داند ، نه نابودى دشمن ، زيرا نابودى دشمن علت تام عافيت نيست ، چه بسا كه دشمن نابود شود ولى آثار ظلم او بر جاى ماند . از اين رو ، امام عليه السلام از خدا خواسته است كه ظالم در عذاب بيشتر سقوط نكند و خدا او را از ظلم باز دارد و در عين حال عافيت از شر ظالم را تقاضا كرده است .
بدين ترتيب ، امام عليه السلام روش عقلانى دعا كردن را به امت مى آموزد ، مبادا كه تنها براى هلاكت دشمن دست به دعا بردارند و از روش احساسى پيروى كنند .
در واقع ، امام عليه السلام گشايش كار را براى هر دو طرف درخواست كرده است كه هم ستمگر آگاه شود ، كه نبايد به ظلم دست يازد و هم ستمديده به عنايت الهى از زير يوغ جور خارج شود .
فصل على محمد و آله ، و صل دعائى بالاجابة ، و اقرن شكايتى بالتغيير ، اللهم لا تفتنى بالقنوط من انصافك ، و لا تفتنه بالأمن من انكارك ، فيصر على ظلمى ، و يحاضرنى بحقى ، و عرفه عما قليل ما أوعدت الظالمين ، و عرفنى ما وعدت من اجابة المضطرين ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و دعايم را قرين اجابت فرما و شكايتم را با دگرگونى اوضاع و از بين بردن ظلم همراه ساز . كريما ! مرا با نوميدى از عدل خود مورد آزمايش قرا مده و آن ستمكار را با پيدايش امن و امان مغرور مگردان ، تا بر ظلم من اصرار ورزد و مرا از حقم باز دارد و او را از آن چه به ظالمان وعده داده اى به زودى آگاه ساز و مژده ى اجابت درماندگان را به من ابلاغ فرما .
درخواست حفظ ايمان
از صدر و ذيل سخنان امام عليه السلام و مجموع پيكره ى گفتار وى حكمت و كرامت و فضيلت چونان آبشارى خروشان فرو مى ريزد . امام سجاد عليه السلام پس از آن كه از خداوند متعال تقاضاى اجابت دعا فرمود و به ابراز بندگى پرداخت ، به محضر حضرت رب العزه – جل جلاله – عرضه مى دارد : خدايا ! مرا به يأس از عدل و انصاف خود مبتلا نگردان ، چرا كه نوميدى از عدل الهى در حد كفر است . بنابراين ، در واقع حضرت سجاد عليه السلام ايمان خود را در گرو عنايت و تفضل حضرت خداوندى مى داند واز او حفظ اين مرتبه از ايمان خود را درخواست مى كند.
درخواست تنبه ستمكار و نجات ستمديده
نكته ى ديگر آن كه امام عليه السلام به سركشى بيشتر تبه كاران راضى نشده است ، لذا عرض مى كند : خدايا ! ستم كننده ى به من را در گناه فارغ البال قرار مده كه بيش از پيش به بلاى طغيان گرفتار شود . تو گويى امام معصوم عليه السلام درد و گرفتارى ديگران را از خود مى داند و او را چنان در خطر مى بيند ، مثل آن كه خود در مخاطره است . از اين رو ، از خداوند متعال درخواست نموده است كه او را در ايمنى انكار قرار ندهد تا به ظلم بيشتر مبتلا گردد ، بلكه به او آگاهى عطا فرمايد كه عاقبت ظلم و ستم ستمگران را بداند و از سرنوشت آنان آگاه گردد ، باشد كه متنبه شود و از حال غفلت محض باز گردد و بداند كه :
(و سيعلم الذين ظلموا أى منقلب ينقلبون)؛
به زودى آنان كه ستم كرده اند ، خواهند دانست كه به چه جايگاهى باز مى گردند .بر اين اساس ، درخواست امام عليه السلام از خداوند متعال ، آگاهى ستمكار است ، نه نفرين و آرزوى نابود شدن او و نه گرفتارى او به رنج و مصيبت ، بلكه امام عليه السلام كمك خدا را به حال خود نافع مى داند نه نابودى دشمن را . هم از اين رو عرضه مى دارد : آن چه از سرعت فرج به مضطران وعده داده اى ، به من نيز عطا فرما كه خود در قرآن كريم فرموده اى :
(فان مع العسر يسرا ان مع العسر يسرا)؛
همانا با هر سختى ، آسانى است ، همانا با هر سختى ، آسانى است .
نيز فرموده اى :
(أمن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء)؛
كيست كه درمانده را به هنگام استمداد پاسخ مى دهد و رنج را از وى دور مى سازد ؟!
آرى ، عقل محض آن است كه از شهوت و غضب به دور باشد و مصداق اتم آن به خوبى در اين واكنش حضرت سيدالساجدين عليه السلام نسبت به خصم پيدا است ، چرا كه امام معصوم راه كار را عافيت خود از بلاى دشمن مى داند ، نه نابودى دشمن ، زيرا نابودى دشمن علت تام عافيت نيست ، چه بسا كه دشمن نابود شود ولى آثار ظلم او بر جاى ماند . از اين رو ، امام عليه السلام از خدا خواسته است كه ظالم در عذاب بيشتر سقوط نكند و خدا او را از ظلم باز دارد و در عين حال عافيت از شر ظالم را تقاضا كرده است .
بدين ترتيب ، امام عليه السلام روش عقلانى دعا كردن را به امت مى آموزد ، مبادا كه تنها براى هلاكت دشمن دست به دعا بردارند و از روش احساسى پيروى كنند .
در واقع ، امام عليه السلام گشايش كار را براى هر دو طرف درخواست كرده است كه هم ستمگر آگاه شود ، كه نبايد به ظلم دست يازد و هم ستمديده به عنايت الهى از زير يوغ جور خارج شود .
اللهم صل على محمد و آله ، و وفقنى لقبول ما قضيت لى و على و رضنى بما أخذت لى و منى ، و اهدنى للتى هى أقوم ، و استعملنى بما هو أسلم ، اللهم و ان كانت الخيرة لى عندك فى تأخير الأخذ لى و ترك الانتقام ممن ظلمنى الى يوم الفصل و مجمع الخصم ، فصل على محمد و آله ، و أيدنى منك بنية صادقة و صبر دآئم ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و مرا نسبت به آن چه براى من مقرر فرموده اى ، موفق گردان و به آن چه از من گرفتى و يا به من عنايت فرمودى ، راضى بدار و به بهترين طريقم هدايت نما و به سالم ترين كار وادار . پروردگارا ! اگر خير در آن است كه من در برابر جور ستمگران صبر كنم و انتقام از ظالمان را به روز حشر كه در آن بدخواهان را گرد مى آورى و خود حكم مى رانى ، واگذارم ؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا به نيت صادق و صبر دايمى تأييد فرما .
تسليم با تمام وجود در برابر اراده ى خداوند
امام معصوم عليه السلام در اين فراز از دعا تمام وجود خود را تسليم خدا كرده و در جايگاهى ايستاده كه نمى خواهد ديگر از خود تصميمى داشته باشد و براى خود مصلحت انديشى نمايد و يا درخواستى اظهار كند ، بلكه با تمام وجود و از روى بندگى محض ، مصالح و منافع و زيان هايش را به خداى بزرگ واگذار نموده و همه چيز را به او سپرده و فقط الله را به عنوان وكيل تام الاختيار خود برگزيده است ، تا هر چه را كه خدا مى گيرد و يا مى دهد و يا مقدر مى فرمايد ، به جان و دل پذيرا باشد و همان را مى خواهد كه او مى پسندد .
رابعه ى عدويه ، گويد :
ان صح منك الود ، فالكل هين
و كل ما فوق التراب تراب
اگر تو دوستم باشى هه چيز براى من آسان است و هر چه كه بر روى سياره زمين است براى من در حكم خاك است .
و يا ليت تحلو و الحياة مريرة
و يا ليت ترضى و الأنام غضاب
اى كاش تو شيرين باشى و زندگى من تلخ باشد و اى كاش تو خشنود باشى و همه بر من غضبناك .
و ليتك بينى و بينك عامر
و بينى و بين العالمين خراب
اى كاش رابطه ى ميان من و تو برقرار و آباد باشد و ارتباط ميان من و همه ى عالم خراب و منقطع گردد .
آرى ، حقيقت كامل اين است كه همه ى ابواب عالم ملك و ملكوت و جبروت و لاهوت براى انسان گشوده و ميسر گردد ، تا در عوالمى كه هيچ كس از آن نام و نشانى ندارد ، سير كند و آن چه را كه در غير اين طريق حاصل مى شود ، باطل دانسته و به هيچ نخرد و بداند كه آن چه از مصالح جهان آفرينش در نظام لاهوتى حتم است ، بايد پياده شود و مصلحت ها در ارتباط با همه ى عالم تنظيم و تعريف شده است و مصلحت فردى معيار نيست .
و امام معصومى چون پيشواى راستين ، امام الساجدين و سيدالعابدين عليه السلام مى خواهد كه بر اين سر آگاه گردد ، زيرا او كسى است كه در محضر انس الهى وارد شده و هم نشين جوار رحمت حق گشته است ؛ آن چنان كه قدسيان ملكوت و جبروت بر مقام و عظمت وى غبطه مى خورند .
اوج كلام حضرت سيدالساجدين عليه السلام در اين فراز آن جا است كه مى فرمايد :
خدايا ! اگر تعجيل انتقام ظالم خير و به مصلحت نيست ، انتقام از او را به روز حشر واگذار كن . اين خواهش بيانگر دو ويژگى است :
1. مقام بلند رضا و تسليم امام سجاد عليه السلام نسبت به اراده ى حضرت حق را نشان مى دهد ؛
2. گاه تأخير در دعا – هر چند بر شتاب آن اصرار باشد – به خير و مصلحت شخص دعا كننده است .
اللهم صل على محمد و آله ، و وفقنى لقبول ما قضيت لى و على و رضنى بما أخذت لى و منى ، و اهدنى للتى هى أقوم ، و استعملنى بما هو أسلم ، اللهم و ان كانت الخيرة لى عندك فى تأخير الأخذ لى و ترك الانتقام ممن ظلمنى الى يوم الفصل و مجمع الخصم ، فصل على محمد و آله ، و أيدنى منك بنية صادقة و صبر دآئم ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و مرا نسبت به آن چه براى من مقرر فرموده اى ، موفق گردان و به آن چه از من گرفتى و يا به من عنايت فرمودى ، راضى بدار و به بهترين طريقم هدايت نما و به سالم ترين كار وادار . پروردگارا ! اگر خير در آن است كه من در برابر جور ستمگران صبر كنم و انتقام از ظالمان را به روز حشر كه در آن بدخواهان را گرد مى آورى و خود حكم مى رانى ، واگذارم ؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا به نيت صادق و صبر دايمى تأييد فرما .
تسليم با تمام وجود در برابر اراده ى خداوند
امام معصوم عليه السلام در اين فراز از دعا تمام وجود خود را تسليم خدا كرده و در جايگاهى ايستاده كه نمى خواهد ديگر از خود تصميمى داشته باشد و براى خود مصلحت انديشى نمايد و يا درخواستى اظهار كند ، بلكه با تمام وجود و از روى بندگى محض ، مصالح و منافع و زيان هايش را به خداى بزرگ واگذار نموده و همه چيز را به او سپرده و فقط الله را به عنوان وكيل تام الاختيار خود برگزيده است ، تا هر چه را كه خدا مى گيرد و يا مى دهد و يا مقدر مى فرمايد ، به جان و دل پذيرا باشد و همان را مى خواهد كه او مى پسندد .
رابعه ى عدويه ، گويد :
ان صح منك الود ، فالكل هين
و كل ما فوق التراب تراب
اگر تو دوستم باشى هه چيز براى من آسان است و هر چه كه بر روى سياره زمين است براى من در حكم خاك است .
و يا ليت تحلو و الحياة مريرة
و يا ليت ترضى و الأنام غضاب
اى كاش تو شيرين باشى و زندگى من تلخ باشد و اى كاش تو خشنود باشى و همه بر من غضبناك .
و ليتك بينى و بينك عامر
و بينى و بين العالمين خراب
اى كاش رابطه ى ميان من و تو برقرار و آباد باشد و ارتباط ميان من و همه ى عالم خراب و منقطع گردد .
آرى ، حقيقت كامل اين است كه همه ى ابواب عالم ملك و ملكوت و جبروت و لاهوت براى انسان گشوده و ميسر گردد ، تا در عوالمى كه هيچ كس از آن نام و نشانى ندارد ، سير كند و آن چه را كه در غير اين طريق حاصل مى شود ، باطل دانسته و به هيچ نخرد و بداند كه آن چه از مصالح جهان آفرينش در نظام لاهوتى حتم است ، بايد پياده شود و مصلحت ها در ارتباط با همه ى عالم تنظيم و تعريف شده است و مصلحت فردى معيار نيست .
و امام معصومى چون پيشواى راستين ، امام الساجدين و سيدالعابدين عليه السلام مى خواهد كه بر اين سر آگاه گردد ، زيرا او كسى است كه در محضر انس الهى وارد شده و هم نشين جوار رحمت حق گشته است ؛ آن چنان كه قدسيان ملكوت و جبروت بر مقام و عظمت وى غبطه مى خورند .
اوج كلام حضرت سيدالساجدين عليه السلام در اين فراز آن جا است كه مى فرمايد :
خدايا ! اگر تعجيل انتقام ظالم خير و به مصلحت نيست ، انتقام از او را به روز حشر واگذار كن . اين خواهش بيانگر دو ويژگى است :
1. مقام بلند رضا و تسليم امام سجاد عليه السلام نسبت به اراده ى حضرت حق را نشان مى دهد ؛
2. گاه تأخير در دعا – هر چند بر شتاب آن اصرار باشد – به خير و مصلحت شخص دعا كننده است .
و أعذنى من سوء الرغبة و هلع أهل الحرص ، و صور فى قلبى مثال ما ادخرت لى من ثوابك ، و أعددت لخصمى من جزائك و عقابك ، و اجعل ذلك سببا لقناعتى بما قضيت ، و ثقتى بما تخيرت ، آمين رب العالمين ، انك ذو الفضل العظيم ، و أنت على كل شى ء قدير ؛
خدايا ! از رغبت هاى ناپسند و حرص آزمندان مرا در پناه خود بدار و پاداشى را كه براى آخرتم ذخيره نموده اى در قلبم به من بنما و سزا و كيفرى را كه براى دشمنان من آماده كرده اى ، در خاطرم ترسيم نما و اين امر را سبب قناعت و خشنودى من به مقدراتى كه اراده فرموده اى ، قرار ده . اجابت فرما اى پروردگار جهانيان كه تو داراى فضل عظيمى و بر همه چيز توانايى .
سر درخواست دورى از بدى و حرص
گفتن جمله اى مانند «خدايا ! مرا از رغبت به بدى و حرص نگاه دار» ، تعجب برانگيز مى نمايد ، زيرا فرض چنين تمايلى با مقام عصمت سازگار نيست ، ولى بايد دانست كه فرق بين ما و امام معصوم آن است كه امام عليه السلام ربطى بودن وجود اين عالم و نياز آن به عليت و مبدأ لا يزال حضرت حق به شهود و وجدان و حق اليقين را يافته است ، نه آن كه فقط آن را در افق ذهن ترسيم كرده باشد . از اين رو ، امام عليه السلام اطمينان دارد كه عمل به وظايف و پدايش كمال ها و توفيق يافتن به مراتب و مقامات همه و همه ، تنها با عنايت هاى حضرت حق – جل جلاله – ميسر است و دورى از زشتى و ترك معاصى و بدى ها ، در اثر حفظ و مراقبت جناب او است . پس تا توفيق حضرت شامل حال آدمى نباشد ، توان اقدام به كمترين كار خير و پرهيز از كوچك ترين كار زشت را نخواهد داشت ؛ بدين لحاظ ، در مناجات شعبانيه مى خوانيم :
بيدك لا بيد غيرك زيادتى و نقصى و نفعى و ضرى ؛
همه چيز من ، زياد و كم آن ، سود و زيانم به دست تو است و غير تو كس ديگرى در آن دخيل نيست .
درخواست ارائه ى ثواب صالحان
درخواست ديگر امام آن است كه خداوند متعال ثوابى را كه براى صالحان در نظر گرفته ، به وى نشان دهد ؛ چنان كه در قرآن كريم آمده است :
(فلا تعلم نفس ما أخفى لهم من قرة أعين)؛
هيچ كس نمى داند چه چشم روشنى و پاداشى براى ايشان كنار گذارده شده است .
نيز در آيه ديگر مى فرمايد :
(و ننشئكم فى ما لا تعلمون)؛
و شما را در آن چه نمى دانيد ، باز مى آفرينيم .
مقصود از آيه ى شريفه ى اخير آن است كه به زودى صالحان را در ميان ذخيره هاى ناشناخته اى كه روشنى بخش ديدگان شان خواهد بود ، برخواهيم انگيخت .
تقاضاى به تصوير كشيدن عقاب تبه كاران
درخواست ديگر امام عليه السلام از خداوند سبحان ، به تصوير كشيدن عقاب تبه كاران و عصيان گران در قلب مبارك خويش است ، تا بدين وسيله نفس او آرامش يابد . البته اين درخواست براى امام به واقعيت پيوسته است و در واقع آموزش نحوه ى درخواست به امت است .
آرى ، اگر تصوير شفاف و نزديكى از ثواب وعقاب داشته باشيم ، قطعا در بندگى حضرت حق ثابت قدم تر خواهيم بود ؛ به گونه اى كه جز رضاى او را نمى طلبيم . بنابراين ، برخوردارى از اين آگاهى شهودى ، بايد به تأييد خداوند متعال باشد . بر اين اساس ، چه بسا كه درخواست امام در اين دعا ، طلب مقام عين اليقين باشد كه بالاتر از علم اليقين است . هر چند خداوند رؤيت جحيم را بر علم اليقين متوقف دانسته است ، ليكن عين اليقين ادراكى برتر از علم اليقين شمرده مى شود كه در واقع همان ارتباط با عالم ملكوت است و كسى كه صاحب اين مقام باشد ، آگاهى فوق استدلال عقلانى به بهشت و جهنم پيدا مى كند و امام عليه السلام اين سنخ از شناخت را درخواست فرموده است .
بنابراين ، حضرت به مردم مى فهماند كه دريافت حقايق ، جدا از آگاهى هاى نظرى و علمى و فراتر از آنها ، راه ديگرى دارد كه همان طريق قلبى و روحى است كه مى بايست از خدا طلب كرد و بدان راه يافت .
شيخ الرئيس ، ابوعلى سينا ، شهود را براى طالبان نيل به واقعيت جهان ضرورى مى شمارد و مى گويد :
فليتدرج الى أن يصير من أهل المشاهدة ليس المشافهة ؛
پس بر اوست كه از اهل ديدار باشد نه گفتار .
يعنى تنها راه دستيابى به حقيقت عالم ، مشاهده ى عالم ملكوت و جبروت است ؛ با سخن گفتن و استدلال كردن ، چيزى حل نخواهد شد و اگر كسى گام در آن حريم عظيم بگذارد ، مى يابد كه آن جا عالمى فوق عقلانى است و نسبت آن با نظام علم صورى و مفهومى ، نسبت آخرت به دنيا است و دنيا به سان خردلى در فضاى بى نهايت آخرت مى باشد .
و أعذنى من سوء الرغبة و هلع أهل الحرص ، و صور فى قلبى مثال ما ادخرت لى من ثوابك ، و أعددت لخصمى من جزائك و عقابك ، و اجعل ذلك سببا لقناعتى بما قضيت ، و ثقتى بما تخيرت ، آمين رب العالمين ، انك ذو الفضل العظيم ، و أنت على كل شى ء قدير ؛
خدايا ! از رغبت هاى ناپسند و حرص آزمندان مرا در پناه خود بدار و پاداشى را كه براى آخرتم ذخيره نموده اى در قلبم به من بنما و سزا و كيفرى را كه براى دشمنان من آماده كرده اى ، در خاطرم ترسيم نما و اين امر را سبب قناعت و خشنودى من به مقدراتى كه اراده فرموده اى ، قرار ده . اجابت فرما اى پروردگار جهانيان كه تو داراى فضل عظيمى و بر همه چيز توانايى .
سر درخواست دورى از بدى و حرص
گفتن جمله اى مانند «خدايا ! مرا از رغبت به بدى و حرص نگاه دار» ، تعجب برانگيز مى نمايد ، زيرا فرض چنين تمايلى با مقام عصمت سازگار نيست ، ولى بايد دانست كه فرق بين ما و امام معصوم آن است كه امام عليه السلام ربطى بودن وجود اين عالم و نياز آن به عليت و مبدأ لا يزال حضرت حق به شهود و وجدان و حق اليقين را يافته است ، نه آن كه فقط آن را در افق ذهن ترسيم كرده باشد . از اين رو ، امام عليه السلام اطمينان دارد كه عمل به وظايف و پدايش كمال ها و توفيق يافتن به مراتب و مقامات همه و همه ، تنها با عنايت هاى حضرت حق – جل جلاله – ميسر است و دورى از زشتى و ترك معاصى و بدى ها ، در اثر حفظ و مراقبت جناب او است . پس تا توفيق حضرت شامل حال آدمى نباشد ، توان اقدام به كمترين كار خير و پرهيز از كوچك ترين كار زشت را نخواهد داشت ؛ بدين لحاظ ، در مناجات شعبانيه مى خوانيم :
بيدك لا بيد غيرك زيادتى و نقصى و نفعى و ضرى ؛
همه چيز من ، زياد و كم آن ، سود و زيانم به دست تو است و غير تو كس ديگرى در آن دخيل نيست .
درخواست ارائه ى ثواب صالحان
درخواست ديگر امام آن است كه خداوند متعال ثوابى را كه براى صالحان در نظر گرفته ، به وى نشان دهد ؛ چنان كه در قرآن كريم آمده است :
(فلا تعلم نفس ما أخفى لهم من قرة أعين)؛
هيچ كس نمى داند چه چشم روشنى و پاداشى براى ايشان كنار گذارده شده است .
نيز در آيه ديگر مى فرمايد :
(و ننشئكم فى ما لا تعلمون)؛
و شما را در آن چه نمى دانيد ، باز مى آفرينيم .
مقصود از آيه ى شريفه ى اخير آن است كه به زودى صالحان را در ميان ذخيره هاى ناشناخته اى كه روشنى بخش ديدگان شان خواهد بود ، برخواهيم انگيخت .
تقاضاى به تصوير كشيدن عقاب تبه كاران
درخواست ديگر امام عليه السلام از خداوند سبحان ، به تصوير كشيدن عقاب تبه كاران و عصيان گران در قلب مبارك خويش است ، تا بدين وسيله نفس او آرامش يابد . البته اين درخواست براى امام به واقعيت پيوسته است و در واقع آموزش نحوه ى درخواست به امت است .
آرى ، اگر تصوير شفاف و نزديكى از ثواب وعقاب داشته باشيم ، قطعا در بندگى حضرت حق ثابت قدم تر خواهيم بود ؛ به گونه اى كه جز رضاى او را نمى طلبيم . بنابراين ، برخوردارى از اين آگاهى شهودى ، بايد به تأييد خداوند متعال باشد . بر اين اساس ، چه بسا كه درخواست امام در اين دعا ، طلب مقام عين اليقين باشد كه بالاتر از علم اليقين است . هر چند خداوند رؤيت جحيم را بر علم اليقين متوقف دانسته است ، ليكن عين اليقين ادراكى برتر از علم اليقين شمرده مى شود كه در واقع همان ارتباط با عالم ملكوت است و كسى كه صاحب اين مقام باشد ، آگاهى فوق استدلال عقلانى به بهشت و جهنم پيدا مى كند و امام عليه السلام اين سنخ از شناخت را درخواست فرموده است .
بنابراين ، حضرت به مردم مى فهماند كه دريافت حقايق ، جدا از آگاهى هاى نظرى و علمى و فراتر از آنها ، راه ديگرى دارد كه همان طريق قلبى و روحى است كه مى بايست از خدا طلب كرد و بدان راه يافت .
شيخ الرئيس ، ابوعلى سينا ، شهود را براى طالبان نيل به واقعيت جهان ضرورى مى شمارد و مى گويد :
فليتدرج الى أن يصير من أهل المشاهدة ليس المشافهة ؛
پس بر اوست كه از اهل ديدار باشد نه گفتار .
يعنى تنها راه دستيابى به حقيقت عالم ، مشاهده ى عالم ملكوت و جبروت است ؛ با سخن گفتن و استدلال كردن ، چيزى حل نخواهد شد و اگر كسى گام در آن حريم عظيم بگذارد ، مى يابد كه آن جا عالمى فوق عقلانى است و نسبت آن با نظام علم صورى و مفهومى ، نسبت آخرت به دنيا است و دنيا به سان خردلى در فضاى بى نهايت آخرت مى باشد .