يكى پرسيد از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه رستگارى چيست؟ گفت: اندر آن كه طاعت خداى تعالى كنى و رياى مردمان نكنى و گفت: روز قيامت يكى را بياورند و گويند: چه طاعت دارى؟ گويد: جان خود اندر راه حق تعالى فدا كردهام تا اندر غزا مرا بكشتند، گويند:دروغ ...
در روايتى آمده:
چون روز قيامت شود، عبد را به جايگاه حساب درآورند، و نامه عمل او را كه پر از گناه است به دست چپ وى دهند. عبد، وقتِ گرفتن نامه به خاطر عادتى كه در دنيا داشته «بسم اللَّه» به زبان جارى كند و با خواندن خدا به رحمت، نامه را بستاند، چون ...
رسول خدا صلى الله عليه و آله سه بار على عليه السلام را در يك مجلس سفارش به نماز شب كردند و فرمودند:آيا به آنان كه نماز شب مىگزارند نمىنگريد؟ اينان زيباترين مردم هستند؛ زيرا كه آنها در شب براى پروردگار نمازگزاردند و خداوند هم از نور خود بر ...
حق تعالى به موسى بن عمران عليهالسلام فرمود:
فردا بيا پشت فلان تپه حادثهاى اتفاق مىافتد ببين و برو.
موسى مىگويد: پشت آن تپه نشسته بودم ديدم يك مادر هفتاد سالهاى با پسر بيست و چند سالهاش سر ازدواج با هم بحث مىكنند، مىخواهد روستاى پشت ...
حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مىكند:
از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى ...
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: تعجّب است از كسى كه به كاركرد خود عجب دارد و عمل خود را با شوق و ذوق پسنديده و آن را بسيار مهم به حساب آورده، در حالى كه نمىداند خاتمه كار او چيست، سعادت است يا شقاوت!
آرى، كسى كه در پى حقيقت باشد آن را پيدا مىكند. جناب حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ صادق فجر الاسلام پيش از مسلمان شدن روحانى كليسايى در اروميه بود. ايشان مىگويد: يك بار به ذهنم رسيد كه از استادم كه حدود 100 سال سن داشت سوالى بپرسم. اين بود كه يك روز ...
درباره موريانه نوشتهاند كه : چون كمبود نفرات در يكى از قسمتها ( سرباز ، انباردار ، نظافتچى ) مشاهده كند با دادن غذاى مخصوص همان عده به وجود مىآيند و امروز اين فرضيه مطرح است كه آيا بشر مىتواند با غذا به دلخواه خود فرزندانى هوشيارتر ، شجاعتر ...
عارفى وارسته گفت:
جوان عربى را در طواف كعبه با تنى نزار و زرد و ضعيف ديدم كه گويى استخوانهايش را گداخته بود. نزديك رفتم و به او گفتم: گمانم اين است كه تو محبّى و از محبّت بدينسان سوختهاى. گفت: آرى. گفتم: محبوب به تو نزديك است يا دور؟ گفت: نزديك، ...
اى حارث! خداوند مهربان طبق رطبى براى ما فرستاد، خضر هر چه از خرماها مىخورد هستههاى آن را به دور مىافكند، ولى من هستههاى آن را در كف خود جمع نمودم. حارث عرض كرد: به من عنايت كنيد. حضرت هستهها را به من داد و من آنها را كاشتم پس از اندك مدتى تبديل ...
امام محمد باقر عليه السلام مىفرمايد: پرستش خداوند بزرگ و اخلاص به پيشگاه او و بى همتا دانستن حضرت حق كه خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده، اصول آيين نوح را تشكيل مىداد و پروردگار مهربان از نوح و همه انبيا پيمان گرفت كه او را فرمان ببرند و از ...
مىگويند: گروهى به عيادت مريضى رفتند، در ميان آنان جوان لاغر اندامى بود، مريض به او گفت: اين لاغرى تو از چيست؟ پاسخ داد: علّتش امراض و اسقام است.
گفت: تو را به خدا قسم حقيقت حالت را به من بگو. جوان گفت: شيرينى دنيا را چشيدم تلخ بود، زر و زيورش نزدم ...
داوود پيامبر از خدا پرسيد: اى مولاى من! اگر بخواهم شكر تو را در آن حدّى كه خشنودى تو در آن است انجام دهم چه كنم؟جواب آمد: آنچه نعمت به تو عنايت كردم در همان راهى خرج كن كه به آن دستور دادهام كه خرج نعمت در جايى كه براى آن معيّن شده عين شكر من ...
در آيات نود و هفت و نود و هشت سوره يوسف، امام صادق عليه السلام مىفرمايند:تأخير استغفار براى رسيدن سحر شب جمعه بود. [قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ* قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ ...
«قاضى برنى حكايت كرد كه: زنى را ديدم در باديه كه سرما آمده بود و زراعت وى را به آسيب سخت دچار كرده بود، زراعتى كه سبب معاش و مايه ارتزاق او بود.
مردمان او را در آن مصيبت تعزيت مىدادند و به صبر امر مىكردند كه او در آن ميان دست به دعا برداشت و روى به ...
يكى از تربيتشدگان اين مكتب مىگويد:در بعضى از سفرها به بزرگى برخوردم كه سيمايش به سيماى عارفان مىماند. با او همراه شده در عرض طريق بدو گفتم: «كَيْفَ الطّريقُ إِلى اللّه»؟ راه به سوى خدا چگونه است؟گفت: «لَوْ عَرَفْتَ اللّهَ ...
هارون در كمال قدرت وسطوت و در عين كبر و نخوت با جمعى به حج آمده بود. در طواف بيت ملخى را لگد مال كرد در حالى كه حكمش را نمىدانست.
شنيد فضيل عياض در مسجدالحرام است. جهت يافتن حكم مسأله مأمون را نزد وى فرستاد تا او را به حضورش بياورد. مأمون نزد فضيل ...
زيباترين و رساترين كلامى كه به اين حقيقت بسيار عالى دلالت دارد، كلام وجود مقدّس حضرت حق است.
[فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى* إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا ...
گروهى راهزن در بيابان دنبال مسافر مىگشتند تا او را غارت كنند، ناگهان مسافرى ديدند، به جانب او تاختند و گفتند: هرچه دارى به ما بده، گفت: تمام دارايى من هشتاد دينار است كه چهل دينار آن را بدهكارم، با بقيهى آن هم بايد تأمين معيشت كنم تا به وطن ...
درباره اين مرد الهى گفته اند: زمانى كه خانههاى تهران قديمى بود، گاهى منزل پر از ساس مىشد و دواى ضد ساس و ضد حيوانات موذى نيز در دسترس نبود. يكى از ارادتمندان شيخ، يك شب بعد از نماز مغرب، از اين وضع گلايه مىكند و به ايشان مىگويد: آقا، زن و بچه ...