دلش درياي صدها كهكشان صبر غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گريه همچون ابر خسته ز دست صبر ِزينب، صبر خسته
صدايش رنگ و بويي آشنا داشت طنين ِموج آيات خدا داشت
زبانش ذوالفقاري صيقلي بود صدا، آيينهي صوت علي بود
چه گوشي ميكند باور شنيدن؟ خروشي ...
در غبار غروب غمگینی قافله ؛ پر غرور می آمد خسته جان و اسیرتاریکی از دیار حضور می آمد می شد از بوی زخمشان فهمید کربلا رفته اند و حالا هم ... می شد از چهره های آن ها خواند تا خدا رفته اند و حالا هم هر ستاره که می رسید از راه رنگ غربت زیادتر می شد گونه های ...
سایه ی دستی اگر ،ضامن احوال ماستخاک ره بی کسی ست کز سرِ ما بر نخاستدل به هوی بسته ایم، از هوس ما مپرسبا همه بیگانه است آن که به ما آشناستداغ معاش خودیم، غفلتِ فاش خودیمغیرْ تراش خودیم، آینه از ما جداستآن سوی این انجمن نیست مگر وهْم و ظنچشم نپوشیده ...
بادهی عشق تو همجنس شراب عطش است
جان کوثر نسبت تشنه آب عطش است
زائر تربت خونین حسین بن علی است
عطر شوری که ره آورد گلاب عطش است
حاش الله که دهد دست ارادت به یزید
آن امامی که دلش مست ثواب عطش است
روز آشوب شهامت همه دیدند که ...
با این دو چشم خونین مشک پارهبرادر جان مرا به خیمهها مبر یاد غمت به جانم زد شرارهبرادر جان مرا به خیمهها مبر ************تاب و قرارم بود این مشک تا کودکان گردند سیرابامید من نومید گشته من ماندهام بی آب و بی تاببهر لبان خشک اصغر دیگر نمانده قطرهای ...
زنده نگهدار محرّم که هست
عالمی از نشئهی این باده مست
هست محرّم حرم اهل دل
باعث اندوه و غم اهل دل
سال اگر ماه محرّم نداشت
خلقت حق حضرت آدم نداشت
تعزیه گردان خدای ازل
کرد عزا را به شجاعت بدل
شین شجاعت شجر مصطفی است
جیم، جلال و جبروت خداست ...
1-
چون خونِ خدا، بیا مسلمان باشیم
یا حداقل، شبیه سلمان باشیم
مولا، سگ آستان نمیخواهد مَرد!
او کرده قیام، تا که «انسان» باشیم
2-
من خون خدا، شکوه بسم الله
گویندهی «لا اِلهَ اِلا اللهَم»
در سینه اگر محبت من داری
ارباب مخوان مرا، که ...
روز جانبازی یاران حسین است امروز
کربلا عرصه میدان حسین است امروز
آسمان محو تماشای فداکاری اوست
ما سوا واله و حیران حسین است امروز
صولت حیدری و آیت تسلیم و رضا
روشن از چهره تابان حسین است امروز
روی هفتاد و دو ملّت ز پی عرض نیاز
سوی هفتاد و دو ...
نماز را به جماعت خواند؛ به امامت همان که باید میخواند و پس از نماز، گلنغمههایِ امام عشق را شنید که میفرمود: «سپاس خدای را و سلام بر شما میزبانانِ من. به سرزمینتان آمدم، چون دعوتم نمودید؛ با نامه از پی نامه و نالهی کمک برای مردمان ستمدیدهای که ...
سیاهی شب، محمل خوبی است برای گریز از آنچه در هزار توهای بنبست دلت مخفی کردهای!پای بر مرکب تاریکی بنه و خودت را از مهلکهی رسواییها برهان! فردا صبح، که فجر صادق بدمد مه، در این دشت پر بلا، قیامتی برپا میشود که «یوم تُبْلی السَرائر» خواهد بود ...
...و خورشید رنگ پریده به خونی که از نردبان آمرزش اوج می گرفت حسرت می خورد. ظهر با زردرویی در آسمان شعله گرفته است، ظهری که از شرم، ابری نمی یابد تا برچشمان مات خویش پرده بگذارد .
بگو اذان عاشقی به روایت این آبادی اقامه شود، این جا اول عاشقی است و این ...
صدای دستهی زنجیرزن... غمی در منو شعله شعله کشانِ جهنمی در منشب است و از همه سو خیمه میزند اندرهکه تا بنا شود از نو محرمی در منشبیه تکیه دلم بیقرار میلرزدو شعله میکشد آواز مبهمی در منصدای شعلهورِ تازیانه میپیچدو سایه روشنِ تبدارِ آدمی در ...
6. حضرت زينب (س)
نقش حضرت زينب کبري (س)در قيام سالار شهيدان و انتقال پيام کربلا و استمرار آن نقشي تاريخي و سرنوشت ساز است و اين بانوي قهرمان در کنار حضرت سکينه و ام ليلا عليه السلام بهترين الگويي است که در شعر دفاع مقدس، خواهران و مادران شهدا به درس ...
دلی که سینه زن هر شب محرم شد
صدای هر تپشش ذکر یا حسینَم شد
به یاد غربت یک لحظة تو این گونه
بساط گریة هر روز من فرا هم شد
شبی که در دل من خیمه زد غم از هر سو
دلم حسینیة بغض و آه و ماتم شد
فدای زلف پریشان تو که بر نیزه
برای قافله سالاری تو پرچم شد
فرشته ...
چکيده
با تأمّل و تعمق در مضامين مثنوي اين نکته روشن مي گردد که: «در عمق افکار و عقايد مولوي و گفته هاي او، جنبه اي از هواخواهي علي(ع) و خاندان پيغمبر اکرم(ص) وجود دارد که مي توان آن را با اساس و پايه اصلي تشيع به معني عام کلمه، که مرادف با دوستي و معرفت ...
میان این همه گل جای ارغوان خالی ست بدون ماه بنی هاشم آسمان خالی ست من ازنگاه پرشرم آب می خوانم که دست حضرت عباس همچنان خالی ستچگونه رد دلم را زسینه می گیری ؟که بعد عشق ، حضورش دراین میان خالی ست به جرم آن که شقایق به ظهر بر نی شدبرای تا به ابد مغز ...
ما را که غیر داغ غمت برجبین نبود نگذشت لحظهیی که دل ما غمین نبود هرچند آسمان به صبوری چو ما ندید ما را غمی نبود که اندر کمین نبود راهی اگر نداشت به آزادی و امید رنج اسارت، این همه شورآفرین نبود ای آفتاب محمل زینب کسی چو من از خرمن زیارت تو خوشه چین ...