فارسی
چهارشنبه 07 آذر 1403 - الاربعاء 24 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

آنرا که جبرییل نهد پا به خیمه اش از محسن نیکنام

آنرا که جبرییل نهد پا به خیمه اش از محسن نیکنام
آنرا که جبرییل نهد پا به خیمه اش آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش"خورشید سربرهنه برآمد به کوهسار"باریده بود عشق به صحرا به خیمه اشپشت زمین خمیده و پشت زمان دوتاستکی آورد زمین و زمان تاب خیمه اشدسته گل محمّدی آورده روی دستیارب مدد که بازبرد تا به خیمه ...

با زبان گفت‏ از صابر همدانی

با زبان گفت‏ از صابر همدانی
با زبان گفت: ای سخن گستر زبان  من چو افتادم حسینم را بخوان‏   تا دم آخر مگر بینم رخش  توشه بردارم ز روی فرخش‏   باش اندر نزد آن شاه زمن  ترجمان حال و احساسات من‏   گر نبودم طاقت برخاستن  خواه از او عذر جسارتهای من‏  تا نگردد خاطرش آشفته ...

دریا نزدیک دریا از قادر طراوت پور

 دریا نزدیک دریا از قادر طراوت پور
جاری شد از خویش و سرازیر از حرم شد دل را به دریا داد و سلطان کرم شد   از تشنگی زخمِ عمیقی بر جگر داشت آهسته آهسته قدم از خیمه برداشت   آمد ولی با چشم خون، نزدیک دریا دریا ندیدم تا کنون نزدیک دریا   آب از سرِ جایِ خودش ناگاه برخاست تعظیم کرد و گریه ...

ای خدا ببین بُریدم، دیگه از هر چی گناهه از شایا تجلی

ای خدا ببین بُریدم، دیگه از هر چی گناهه از شایا تجلی
ای خدا ببین بُریدم، دیگه از هر چی گناهه ای خدا منم همون که ، عمریه که روسیاهه   این روزا دارم می فهمم ، عمری با خودم چه کردم حالا اما از ته دل، پُر ِ اندوهه یه مَردَم   مردی که نگاهِ سبزش ، یه نشونه از خدا بود سومین امام معصوم ، خامس آل عبا بود   اون ...

" ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة" از مریم حقیقت

یک نفر داشت از ابلیس حمایت می کرد وَلَدِ کفر ِ بشر ،غصب ولایت می کرد سایه ی شب زده اش را به جهان می پاشید زندگی داشت به این فاجعه عادت می کرد شهر در سلطه ی تاریکی و وحشت می سوخت ماه،در هیئت خورشید،وصیت می کرد به خداوند قسم ،معجزه بر شانه ی ما ست ذهن ِ ...

هنگام استجابت یک انتخاب بود...!

هنگام استجابت یک انتخاب بود...!
هنگام استجابت یک انتخاب بود گویی جهان مشوّش و در التهاب بود نوبت به سر کشیدن قالو بلی رسید یکسر بلی بلی قدحش پر شراب بود از آسمان ندا که رها این پیاله را امّا دوباره پاسخ قبلش جواب بود یک یا لطیف گفتُ نمازش اقامه بست نیّت شفاعتی که به یوم الحساب ...

هوا گرفت . زمین و زمان مکدّر شد از مطهره عباسیان

هوا گرفت . زمین و زمان مکدّر شد از مطهره عباسیان
هوا گرفت . زمین و زمان مکدّر شدو عمق فاجعه با خاک و خون برابر شدو آن حقیقت تلخی که پیش از آمدنشدر آسمان خداوند شد مقدّر ... شدنماز خواند وَ شن های بایر آن دشتبه بوی "حیّ علی..." تا ابد معطّر شدنماز خواند وَ با آن نماز خونینشپیام واقعه ی سرخ طفّ رساتر شدچه ...

مـلاّ مـحـمـّد رفـیـع (واعظ) قزوینی

مـلاّ مـحـمـّد رفـیـع (واعظ) قزوینی
این خطِّ جاده ها، که به صحرا نوشته اند یارانِ رفته، با قلم پا نوشته اند سنگ مزارها، همه سربسته نامه ای ست کز آخرت به مردم دنیا نوشته اند واعـظ قـزویـنـی در قـصـیـده ای کـه حـکم بَثُّ الشّکوی دارد، دامنه سخن را به کربلا می کشاند و از مظالمی که بر ...

اشعار اقبال لاهوری در مدح امام حسین(ع)

اشعار اقبال لاهوری در مدح امام حسین(ع)
از نويسندگان مذهبي و يا غير مذهبي اهل سنت هم که بگذريم ، چهره زنده ياد علامه اقبال لاهوري در ميان شاعران اهل سنت که به ستايش از امام حسين (ع) و نهضت عاشورا پرداخته ، بيشتر از همه مي درخشد و اين اثر بخشي بسيار شديد و عميق ،نهضت عاشورا را در تفکر نوي ...

قرعه مردی از میرزا محمد نصیر «طرب» اصفهانی

قرعه مردی از میرزا محمد نصیر «طرب» اصفهانی
زنده شود جان ز نام حضرت عباس  توسن چرخ است رام حضرت عباس‏    از شهدا بعد سیدالشهداء است  پیش حق افزون مقام حضرت عباس‏    روز ازل چون زدند قرعه‏ی مردی  قرعه درآمد بنام حضرت عباس‏    حامل وحی خدا که روح‏الامین است  هست کمینه غلام حضرت ...

مرتضی نوربخش‏ عطش تاریخ‏

مرتضی نوربخش‏ عطش تاریخ‏
فصل شکوفه، فصل بهاران است  فصل بلوغ گل به گلستان است‏    فصل قیام سرخ صنوبرها  فصل شکوه لاله و ریحان است‏    فصل امید، فصل خوش رویش  فصل نوید بارش باران است‏    فصل وفور آب و سرور خاک  فضل نشاء مزرع ایمان است‏    از مقدم نسیم سحرگاهی  گیسوی ...

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت ازفواد کرمانی

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت ازفواد کرمانی
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشتآری آن جلوه که فانی نشود نور خداستنه بقا کرد ستمگر،نه به جا ماند ستمظالم از دست‏شد و پایه مظلوم بجاستزنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوستبلکه زنده است‏شهیدی که حیاتش ز قفاستتو در اول،سر و جان باختی اندر ره عشقتا ...

شام غریبان

شام غریبان

امسال بنفشه را سیه پوش کنید     گلخنده عیش را فراموش کنید
در شام غریبان حسین بن علی(ع)     هر جا که بُوَد چراغ، خاموش کنید

آشفته وبی قرار می آمد از محمد حسین صفاریان

آشفته وبی قرار می آمد از محمد حسین صفاریان
آشفته وبی قرار می آمد می آمد وبوی یار می آمد   می آمد ودشت بی قرارش بود   مبهوت نگاه بردبارش بود   مردی که زمین به سایه اش محتاج  خورشید نشسته در مدارش بود   می رفت به آسمان بپیوندد  دستان خدا در انتظارش بود   مهتاب چو حلقه ای در انگشتش ...

غمگنانه از ماتم حسین بن علی (ع) از امیر محمود ابن یمین فریومدی

غمگنانه از ماتم حسین بن علی (ع) از امیر محمود ابن یمین فریومدی
شنیدم ز گفتار کار آگهان بزرگان گیتی، کِهان و مهان که پیغمبر پاکِ والا نَسب محمّد، سرِ سَروران عرب چنین گفت روزی به اصحاب خود به خاصان درگاه و احباب خود که چون روز محشر، درآید همی خلایق، سوی محشر آید همی منادی بر آید به هفت آسمان که: ای اهل محشر! ...

نگیر از شب من آفتاب فردا را از پانته آ صفایی

نگیر از شب من آفتاب فردا را از پانته آ صفایی
نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشم های زبیا را تو گاهواره ی ماه و ستاره ها هستی خدا به نام تو کرده ست آسمان ها را تو در ادامه ی هاجر به خاک آمده ای که باز سجده کنی امتحان عظما را خدا سپرده به دستت چهار اسماعیل که چشمه چشمه گلستان کنند ...

تیغ از رخ او ز ترس ، گریان گردید از سید هاشم نبی زاده

تیغ از رخ او ز ترس ، گریان گردید از سید هاشم نبی زاده
تیغ از رخ او ز ترس ، گریان گردید مرگ از نگهش به خویش لرزان گردید آوخ ، چه سیه کاری و ننگی ابدی از مرگ حسین (ع) ، سهم انسان ...

شعر ترکی آذري ؛ امام حسین ع

شعر ترکی آذري ؛ امام حسین ع
يا رب منه بو لحظه دى بير عمر ايله يارىعشقونده سنون جان ويرورم هر ندن عارىقان قان ويئن او خلا يا غورى الّى هوادتناوز اوند روب او خلار منه فنده سنه يارىقربانوى سلما نظر مر حقونننجان اوسته وارام نعمتوون شكر گذارىگرجام بلاده گنه وار باده خداياگوندر من ...

متن ادبی از محمد رضا سنگری

متن ادبی از محمد رضا سنگری
غریق ساحل گم کرده‌ گرداب زده‌ ایم، ای کشتی طوفان کوب ساحل شناس. شب و ظلمت هول و حرامیان و ما مسافران سرگردان راه ناشناس، ای چراغ ظلمت سوز، ای مصباح‌الهدای فریادگرانی که روزنه ای از شب به روز می‌جویند. به نام تو که می‌رسیم، همه‌ دریاها رام ...

عزم و رزم‏ از تراب کاشانی

عزم و رزم‏ از تراب کاشانی
نگاه و غمزه و مژگان و ابروی تو ای دلبر  بجانم میزند زوبین و تیر و ناچخ و خنجر    ز عشق و هجر و جور و بیوفائیت مرا باشد  سرکشی سرخ و رویی زرد و جسمی زار و چشمی تر    ز سوز عشق و در هجر و شوق وصل و داغ دل  به آذر تن، به افغان جان، به غوغا دل، به سودا ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^