بين امام سجاد عليه السلام و پسر عموى او (حسن بن حسن ) كدورتى وجود داشت . حسن كه در دل ناراحت بود به فكر آزار آن حضرت افتاد. ازاين رو به مسجد رفت كه امام عليه السلام و اصحابش با يكديگر بودند. در برابر امام عليه السلام قرار گرفت ...
امام سجاد عليه السلام در حال نمازبود كه فرزندش در چاه افتاد.مردم متوجه شدند و سر و صدا بلند كردند و با سعى و تلاش بچه را از چاه بيرون آوردند و همچنان امام عليه السلام در حال نماز بود.وقتى نماز به پايان رسيد به او گفته ...
شخصى نزد امام سجاد عليه السلام آمد و عرض كرد: فلان شخص درباره شما بدگوئى كرد و شما را مورد سخنان آزار دهنده قرار داد.امام غليه السلام فرمود: بيا با هم نزد او برويم . به همراه امام عليه السلام حركت كردند و حضرت در بين راه براى خود طلب ...
امام سجاد (ع ) غلامى داشت كه او را سرپرست رسيدگى به مزرعه اى كرده بود، روزى آن حضرت به مزرع رفت ديد كه آن غلام (بر اثر كم كارى يا ندانم كارى ) بجاى آباد كردن ، آن را بر هم زده و تباه نموده و خسارت زيادى وارد نموده است ، خشمگين شد ...
هنگامى كه امام سجاد (ع ) و همراهان را به صورت اسير وارد قصر دارالاماره كردند عبيدالله بن زياد كه طاغوتى مغرور و خونخوار بود، به امام سجاد (ع ) رو كرد و گفت :نامت چيست ؟فرمود: على بن الحسين (ع )ابن زياد: مگر على پسر حسين (ع ) را خدا ...
امام سجاد عليه السلام در تمام فراز و فرودهاى ماجراى عاشورا و شهادت شهداى كربلا، و اسارت بازماندگان ، حضور داشت ، و چون در ماجراى كربلا بيمار بود، و به شهادت نرسيد، ولى براى ابلاغ پيام شهيدان از هر فرصتى استفاده كرد، خطبه ...
هنگامى كه امام سجاد(ع ) را (در ماجراى كربلا، به صورت اسير، همراه بازماندگان شهداى كربلا به شام ) نزد يزيد بن معاويه بردند، آن حضرت را در برابر يزيد نگهداشتند.يزيد(مغرور براى نيكو جلوه دادن كار خود به يك توجيه مزورانه مذهبى ...