حلال و حرام مالی، ص: 608
پنج سال از عمرم را در تهران و در سفرها كنار ايشان بودم، من كه در آن بيست و پنج سال حتی يك گناه صغيره از او نديدم. حدّاقل دو ساعت از نيمه شب را مثل مادر داغديده در نماز شب گريه می كرد و چقدر پاك زندگی می كرد. ايشان برايم گفت:
مردی از اوليای خدا به من گفت: در يك مكاشفه، به محضر مبارك حضرت سيدالشهدا عليه السلام مشرف شدم، ديدم بدن حضرت ابی عبدالله الحسين عليه السلام سالم است، فقط بخشی از بدن آن حضرت زخم است، عرض كردم: يابن رسول الله! هزار و پانصد سال است كه شما شهيد شده ايد، اين زخم ها هنوز خوب نشده است؟
فرمود: نمی گذارند خوب بشود. گفتم: چه كسانی نمی گذارند خوب بشود؟ گفت:
همين افرادی كه روی منبرها دروغ می خوانند، اين دروغ ها بدن مرا زخم می كند و نمی گذارند خوب بشود.
كتاب های معتبر ما برای ذكر مصيبت مانند «ارشاد» مفيد، «لهوف» سيد بن طاوس، «الذّريعه»، «نفس المهموم» و «منتهی الآمال» است. مردم با ذكر مصيبت درست، بيشتر گريه می كنند، نياز نيست كه اين همه دروغ گفته شود.
ناراحتی ائمه عليهم السلام از افراد حرام خوار
يك رفيق خيلی خوب داشتم. به من گفت: زمان شاه با خانواده به مشهد رفتم كه ده روز بمانم. يك نفر به من گفت: اگر اتاق می خواهی برو از فلانی اجاره كن، جای خوب و تميزی است. رفتم پيش صاحب خانه، به من گفت: الان مسافر دارم، دو تا از اتاق های من فردا شب خالی می شود. برای شب اول يك جايی را موقت گرفتيم تا فردا شب.
شب وجود مبارك حضرت رضا عليه السلام را در خواب ديدم، يك طرف ايستاده بودند، فردی كه سری كاملًا شبيه خوك داشت طرف ديگری ايستاده بود. امام هشتم عليه السلام با ناراحتی به من گفتند: در اين ده روز می خواهی در خانه او بروی؟ از او