حلال و حرام مالی، ص: 517
امام زين العابدين عليه السلام فرمودند: عيبی ندارد. غلامان را آوردند و فرمودند: كدام را می خواهی؟ عرض كردم: اين ها را نمی خواهم. فرمود: غلام ديگری دارم كه كار حيوانات مرا انجام می دهد. او صدا بزنيد بيايد. صدا زدند و آمد. عرض كردم:
آقا! من اين شخص را می خواهم.
امام چهارم عليه السلام فرمودند: ای غلام! سعيد بن مسيب تو را می خواهد. تو را به او ببخشم؟ او جواب نداد. به سعيد رو كرد و گريست. گفت: ای سعيد! مرا از امام زين العابدين عليه السلام جدا نكن، من می ميرم، سعيد گفت: ناراحت نباش. تو را نمی برم.
سعيد رفت.
غلام ديد كه مقام معنويش بر او معلوم شده و او بی خود به دنبالش نيامده است و حتماً در بيابان آن حال او را ديده است. نگران شد. خلوص را ببينيد و ياد بگيريد.
سعيد می گويد: من چند قدم رفته بودم كه غلامان امام زين العابدين عليه السلام آمدند و گفتند: امام می فرمايند: برای تشييع جنازه آن غلام بيا، او نزد محبوبش رفته است. «1»
ز هر چه غير يار استغفر الله |
ز بود مستعار استغفر الله |
|
زبان كان تر به ذكر دوست نبود |
ز شرّش الحذار، استغفر الله |
|
سر آمد عمر و يك ساعت ز غفلت |
نگشتم هوشيار استغفر الله |
|
جوانی رفت و پيری هم سرآمد |
نكردم هيچ كار استغفر الله |
|
نكردم يك سجودی در همه عمر |
كه آيد آن به كار استغرالله |
|
ز كردار بدم صد بار توبه |
ز گفتارم هزار استغفر الله |
|
______________________________
(1)- در كتاب عبرت آموز: 200 بيان شده است.