بنه پيش چشمان او حائلى
كه در چشم و گوشش فتد كاهلى
نبيند مرا بانگ من نشنود
مبادا به نزديك من ره برد
دلش قفل زن لال سازش زبان
سرش را بكوب و نما ناتوان
اگر عزت او راست خوارى شود
نماند شكوهش به زارى فتد
شود خوار و آنگاه ننوازيش
شود گم تمام سرافرازيش
مرا دور فرما ز بدگوييش
ز رشك وى و نيز بخوييش
ز خيل جنودش تو ايمن بدار
كه تنها توانا تو باشى به كار
.استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا اینجا را کلیک کنید