وقتى ما در قم طلبه بوديم، يك نفر ادارى بود كه خيلى سواد نداشت، به محض اين كه بازنشسته شد، به سراغ مطالعه رفت، شب و روز كتاب ها را ورق زده، يادداشت بردارى مى كرد. دو كتاب از كتاب هايى كه از ايشان منتشر شده است، خيلى معروف شد: يكى كتاب «تاريخ قم» و ديگرى كتاب «پژوهشى در تاريخ وهابيان عربستان» كه يكبار او را به تلويزيون آوردند و از او تجليل كردند و براى او كنگره گرفتند. به بيكارى گذراندن يعنى چه؟ مى گويند: حال شما چطور است؟ مى گويد: بازنشسته شده ام و منتظر مرگ هستم. خيلى اشتباه مى كنى كه منتظر مرگ هستى، منتظر علم، بزرگى، دانش و شهرت باش. دست به كمر مى گيرى و نفس نفس مى زنى كه ديگر داريم مى رويم و تمام شد؟ كجا دارى مى روى؟ به طرف علم برو، نه به طرف مرگ. در شهر اصفهان شخصى به نام آقاى مهدوى، معلم مدرسه بود. وقتى بازنشسته شد، شروع به نوشتن كتاب كرد. اكنون كتاب هاى او در قم براى تاريخ نويسان روحانى جزء كتاب هاى مرجع و مصدر است. يك دوره از تفاسير فارسى قرآن را بگيريد و تا از دنيا نرفته ايد اقلًا يك بار تفسير قرآن را كامل مطالعه كنيد. حيف است كه اين عمر گرانبها ضايع شود. مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، هشتاد و هشت سال داشتند كه از دنيا رفتند. يكى از فرمايش هاى زيبا و پرقيمت ايشان در اواخر عمر اين بود كه به يكى از علماى بزرگ فرموده بودند: خدا را شكر مى كنم كه حتى يك ساعت از عمر خود را ضايع نكردم و بيهوده هدر ندادم.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی