علامه حلى اعلى الله مقامه الشريف كه از بزرگ ترين دانشمندان دين ما است، در يكى از خيابان هاى حله داشت عبور مى كرد كه بچه اى برگشت و به او ناسزايى گفت. علامه به نوكرش گفت: ببين! پدر اين بچه چه كسى است؟، و او رفت پدر بچه را پيدا كرد و پيش علامه آورد. علامه گفت: با چه خانواده اى وصلت كردى؟ پدرگفت: با فلان خانواده. علامه ديد كه خانواده آن زن، خانواده محترمى است. از پدر بچه پرسيد: چه كسى اين خانم را براى تو عقد كرد؟ او گفت: فلان شخص. علامه گفت: او را صدا بزنيد كه پيش من بيايد. علامه به عاقد گفت: صيغه عقد و طلاق را بخوان. عاقد محضرى هم صيغه عقد و طلاق را خواند، و علامه ديد كه او قسمت صيغه عقد را اشتباه مى خواند. براى همين، علامه صيغه عقد را به او ياد داد، و بعد هم به پدر گفت: كه بيش تر از اين بچه مواظبت كن. حالا شب عروسى، مردم مهمان دعوت مى كنند و انواع فسادها را انجام مى دهند. خدا مى داند با اين كارها چه بر سر نسل آيند اين زنان و مردان مى آيد.
حضرت على عليه السلام بعد از ضربت شمشير ابن ملجم ملعون داشت جان مى داد، ولى در همين جان دادن، ديد فرصتى دارد. در همين فرصت كوتاه، اين پدر واقعى دلش داشت براى حيات روحى و عقلى فرزندانش مى جوشيد و فرياد مى زد. او در آن حال رو به بچه هايش كرد و گفت: حسن جان! حسين جان! من اين حرف ها را فقط براى شما دو نفر، و يا تنها به خانواده ام نمى گويم؛ بلكه براى هر كسى مى گويم كه مى خواهد به اين سخنان گوش بدهد و آن را به نسل بعد انتقال دهد. او بايد بگويد: مردم! تا روز قيامت با تربيت باشيد؛ شخصيت و فضيلت داشته باشيد.
در روايات قدسى دارد كه خدا به پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم گفت: به عزت و جلال خود قسم ياد مى كنم، من هر آينه از بند خود، از زن و مرد آنان كه در اسلام موى خود را سفيد كرده اند، حيا مى كنم كه آن ها را عذاب نمايم. بعد از گفتن اين جمله، پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلّم گريست. عرض كردند: يا رسول اللَّه! براى چه گريه مى كنيد؟ حضرت پاسخ داد: گريه ام براى كسانى است كه خدا از عذاب كردن آن ها حيا مى فرمايد، در حالى كه آنان از گناه و معصيت خدا حيا نمى كنند.
منبع : پایگاه عرفان