ارزش نظر به پدر و مادر
شخصى به درون مسجد الحرام، كنار كعبه آمد، به ابوذر گفت: چنان به على عليه السلام دارى نگاه مى كنى كه پلك نمى زنى، مست قيافه على عليه السلام هستى. ابوذر گفت: چه مى گويى؟ من كنار پيغمبر صلى الله عليه و آله نشسته بودم، هيچ كس بين من و رسول خدا صلى الله عليه و آله فاصله نبود، پيغمبر صلى الله عليه و آله به من فرمود:
« النظرُ اِلى على بن ابى طالب عبادةٌ والنظر الى الوالدين برأفةٍ و رحمةٍ عبادة »
ابوذر! نگاه به چهره على عبادت است. نگاه به صورت پدر و مادر از روى رأفت و رحمت عبادت است، يعنى پيش خدا، حد و اندازه حق پدر و مادر تا حد حق على عليه السلام بالا رفته است.
« و النظر فى المصحف عبادةٌ »
نگاه كردن به صفحه قرآن، ولو آن را نخوانى، عبادت است.
« و النظر الى الكعبة عبادة »(2)
1 ـ الأمالي، شيخ صدوق: 389، حديث 14؛ بحار الأنوار: 71/66، باب 2، حديث 33؛ «عَنِ الصَّادِقِ عليه السلام قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُخَفِّفَ اللَّهُ عَنْهُ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْيَكُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولاً وَ بِوَالِدَيْهِ بَارّاً فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ يُصِبْهُ فِي حَيَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً.»
2 ـ المناقب، ابن شهر آشوب: 3/202؛ «الْخَرْكُوشِيُّ فِي شَرَفِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أَنَّهُ كَانَ النَّاسُ يُصَلُّونَ وَ أَبُو ذَرٍّ يَنْظُرُ إِلَى أَمِيرِ الْمُوءْمِنِينَ عليه السلام فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ النَّظَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَيْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ فِي الْمُصْحَفِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْكَعْبَةِ عِبَادَة.»
لزوم اطاعت از امر پدر و مادر
وجود مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: حرف پدر و مادرت را غير از معصيت خدا گوش بده.(1)
اگر به مسافرت غير واجب بخواهى بروى و پدر يا مادرت گفتند: راضى نيستم، سفر شما حرام است، نماز و روزه تمام است، اما اگر مى خواهى به مكه واجب بروى، پدر يا مادر مى گويند: من طاقتش را ندارم، خدا مى گويد: برو، من طاقتش را به او مى دهم، تو برو.
طريق رعايت ادب نسبت به پدر و مادر
موسى بن جعفر عليه السلام نشسته بودند و داشتند براى يارانشان صحبت مى كردند، فرمودند:
يك مردى خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد، گفت: حق پدر و مادر را برايم بگوييد؟ حضرت به اين مرد فرمودند: يك بار پدر و مادرت را با اسم صدا نكن، خدا اجازه نمى دهد، صدايش مى خواهى بكنى، بگو: مادر! پدر!
« و لا يمشى بين يديه » جلوتر از او راه نرود « و لا يجلس قبله »(2) بگذار آنها
1 ـ نهج البلاغه: حكمت 399؛ «وَ قَالَ عليه السلام إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يُطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ إِلاَّ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ.»
2 ـ الكافى: 2/158، حديث 5؛ «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عليه السلام قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه و آله مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ قَالَ لاَ يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ لاَ يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لاَ يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لاَ يَسْتَسِبُّ لَه.»
بنشينند، بعد تو بنشين، زودتر ننشين.
فرمود: بين مردم هم طورى رفتار نكن كه مردم بگويند: لعنت به پدر و مادرت.
در هر شغلى كار مى كنى، اينقدر با مردم بد رفتار نكن كه از پله هاى آن اداره كه پايين مى آيند، ده دفعه بگويند: لعنت به پدر و مادرش.
فرمود: اگر طورى با مردم رفتار كردى كه باعث فحش مردم به پدر و مادرت بشوى، عاق هستى.
چند روايت عجيب در مورد پدر و مادر
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
حق پدر بر فرزند اين است كه وقتى پدر عصبانى مى شود، پسر در مقابل عصبانيت او آرام باشد.(1)
رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
سه كار براى شما نسبت به پدر و مادر واجب است؛ يك: در هر حالى از آنها تشكر كنيد. دوم: از آنها اطاعت كنيد، نهى آنها را در غير از معصيت خدا گوش كنيد. سوم: در آشكار و پنهان خيرخواه آنها باشيد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
خدا به فرزندى كه عاق پدر و مادر است، خطاب مى كند: « إعمل ما شئت » هر كارى مى خواهى بكن « فأنى لا أغفر لك »(2) من بناى آمرزيدن تو را ندارم.
1 ـ به اين مضمون آمده: نهج الفصاحة: حديث 1664؛ «رضا الرّبّ في رضا الوالد و سخط الرّبّ في سخط الوالد.».
2 ـ روضة الواعظين: 2/368؛ بحار الأنوار: 71/80، باب 2؛ «قَالَ صلى الله عليه و آله يُقَالُ لِلْعَاقِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّي لاَ أَغْفِرُ لَكَ وَ يُقَالُ لِلْبَارِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّي سَأَغْفِرُ لَك.»
مى خواهى همه روزها را روزه بگير، و همه شب ها را عبادت كن.
حالا تكليف اين بچه چيست كه خدا مى گويد: من اصلاً تو را نمى بخشم؟ ماه رمضان مى خواهد روزه بگيرد، شب ها بيايد گريه كند، آيا او را نمى بخشند؟
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اگر زنده اند، هر دو را راضى كند، اگر مرده باشند، براى آنها قرآن و نماز بخواند، تا آنها راضى شوند و خدا بچه را بيامرزد.(1)
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: از گناهانى كه هوا را تاريك مى كند، عقوق پدر و مادر است.(2)
تحمل زورگويى پدر و مادر
به امام صادق عليه السلام گفتم: پدرم يك خانه برايم خريده است، و پولش را خودش داده، من هم با زن و بچه ام نشسته ام، الان اصرار دارد كه خانه را بده.
« فقال: بئس ما صنع والدُك » خيلى پدرت كار بدى مى خواهد بكند، خيلى زشت است، اما « فإن أنتَ خاصمته فلا ترفع عليه صوتك ».(3)
اگر خانه را از تو بگيرد، يك بار هم سرش داد نكش، و اگر او سر تو داد كشيد، تو
1 ـ الكافى: 2/159، باب البر بالوالدين، حديث 7؛ بحار الأنوار: 71/46، باب 2، حديث 7؛ «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام مَا يَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْكُمْ أَنْ يَبَرَّ وَالِدَيْهِ حَيَّيْنِ وَ مَيِّتَيْنِ يُصَلِّيَ عَنْهُمَا وَ يَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ يَحُجَّ عَنْهُمَا وَ يَصُومَ عَنْهُمَا فَيَكُونَ الَّذِي صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ فَيَزِيدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَيْراً كَثِيراً.»
2 ـ علل الشرايع: 2/584، حديث 27؛ بحار الأنوار: 71/74، باب 2، حديث 62؛ «عَنْ أَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: الذُّنُوبُ الَّتى تُظْلِمُ الهَواءَ عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ.»
3 ـ وسائل الشيعة: 19/204، باب 11، حديث 24429؛ «عَنِ الْحَكَمِ قَالَ قُلْتُ لاِءَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام إِنَّ وَالِدِي تَصَدَّقَ عَلَيَّ بِدَارٍ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَرْجِعَ فِيهَا وَ إِنَّ قُضَاتَنَا يَقْضُونَ لِي بِهَا فَقَالَ نِعْمَ مَا قَضَتْ بِهِ قُضَاتُكُمْ وَ بِئْسَ مَا صَنَعَ وَالِدُكَ إِنَّمَا الصَّدَقَةُ لِلَّهِ فَمَا جَعَلَ لِلَّهِ فَلاَ رَجْعَةَ لَهُ فِيهِ فَإِنْ أَنْتَ خَاصَمْتَهُ فَلاَ تَرْفَعْ عَلَيْهِ صَوْتَكَ وَ إِنْ رَفَعَ صَوْتَهُ فَاخْفِضْ أَنْتَ صَوْتَكَ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّهُ تُوُفِّيَ قَالَ فَأَطِبْ بِهَا.»
در مقابل فرياد او، صدايت را بلند نكن.
بخشش گناهان گذشته با نيكى به پدر و مادر
امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد:
شخصى خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد، گفت: يا رسول الله! زنا انجام دادم، شراب خوردم، قمار كردم، از ديوار مردم بالا رفتم، به گوش مردم زدم، به نامحرم نگاه كردم، دروغ گفتم « ما من عملٍ قبيحٍ الا قد عملته » گناهى در اين عالم نيست كه در اين پرونده كثيف و سياه من نباشد، راهى هست كه من توبه كنم؟
حضرت فرمودند: پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: مادرم مرده، ولى پدرم زنده است، فرمود: اگر كل آن گناهان را مى خواهى خدا ببخشد « فأذهب فبرّه » برو به پدرت نيكى كن.
گفت: چشم، من خيلى مى ترسيدم كه در قيامت به جهنم بروم، خدا توبه ام را قبول نكند، فرمود: نترس، اگر به پدرت محبت كنى، خدا همه گناهانت را مى بخشد.
وقتى از مسجد بيرون رفت، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: « لو كانت أمّه »(1) كاش مادرش زنده بود، اگر امروز مى رفت، مادر را مى ديد و مى بوسيد و محبت مى كرد، با همين يك روز، خدا كل گناهان گذشته اش را مى بخشيد.
دعاى پدر و مادر مانند كامپيوتر است، من مطلبى را در آيات و روايات گم مى كنم، به آنها مى گويم يك دعا كنيد، نيم ساعت بعد از دعاى آنها مطلب پيدا مى شود.
1 ـ الزهد: 35، باب 5، حديث 92؛ بحار الأنوار: 71/82، باب 2، حديث 89؛ « عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلام قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا مِنْ عَمَلٍ قَبِيحٍ إِلاَّ قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فَهَلْ مِنْ وَالِدَيْكَ أَحَدٌ حَيٌّ قَالَ أَبِي قَالَ فَاذْهَبْ فَبَرَّهُ قَالَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لَوْ كَانَتْ أُمُّهُ.»
سفارش خدا به موسى در رعايت حق مادر و پدر
موسى عليه السلام به پروردگار گفت: الهى! تك و تنها به كوه طور آمده ام، هيچ كس غير از من و تو نيست، من را موعظه كن.
فرمود: موسى! با من باش، بعد خدا ساكت شد. دوباره موسى گفت: « ربِّ أوصنى » خدايا! من را موعظه كن. دوباره خدا فرمود: با من باش.
باز گفت: « ربّ أوصنى » من را موعظه كن. خدا فرمود: با من باش.
بار چهارم هم همين را گفت، خطاب رسيد: « أوصيك بأُمِّك » تو را به رعايت مادرت توصيه مى كنم.
دوباره گفت: خدايا! من را موعظه كن. دوباره خدا فرمود: موسى! مادرت. دوباره گفت: خدايا! من را موعظه كن. خطاب رسيد: موسى! پدرت.(1) چون وقتى پيغمبر شد، مادرش زنده بود.
تمام درهاى رحمت خدا را با دست پدر و مادر مى شود باز كرد، گناهان گذشته را با يك لبخند آنها مى شود به بخشش رساند. مردم مى توانند با محبت به پدر و مادر، خودشان را به رحمت خدا برسانند.
تواضع كنيد، كسانى كه با پدر و مادرتان قهر هستيد، اگر تلفن دارند، سحر يك تلفن بزن، بگو: خدا و پيغمبر از من خواسته اند كه از شما عذرخواهى كنم، اگر عصبانى شدند و گوشى را گذاشتند، تلفن نكن، صبح برو در بزن، اگر راهت ندادند، سرت را بگذار روى ديوار و گريه كن تا راهت دهند، چون هيچ پدر و مادرى تحمل
1 ـ وسائل الشيعة: 21/492، باب 94، حديث 27673؛ «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ مُوسَى عليه السلام يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ (بِكَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ) قَالَ يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأُمِّكَ مَرَّتَيْنِ قَالَ يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأَبِيكَ فَكَانَ لاِءَجْلِ ذَلِكَ يُقَالُ إِنَّ لِلاْءُمِّ ثُلُثَيِ الْبِرِّ وَ لِلاْءَبِ الثُّلُث.»
گريه بچه اش را ندارد.
باز شدن قفل زبان با رضايت مادر
به پيغمبر صلى الله عليه و آله گفتند: يك جوانى كه هر روز نماز جماعت مى آمد، دارد مى ميرد. فرمود: عجله كنيد! بالاى سرش برويم. آمدند و داخل اتاق نشستند، ديدند دارد مى ميرد، فرمود: جوان! من پيغمبر تو هستم.
گفت: فدايت شوم، فرمود: بگو «لا اله الا الله» زبانش بند آمد. جوان! الان ملك الموت مى رسد، بگو: «لا اله الا الله» مى خواست بگويد، ولى زبانش قفل مى شد.
پيغمبر صلى الله عليه و آله سريع فرمود: مادر دارد؟ گفتند: بله، فرمود: صدايش كنيد.
آمدند و به مادر آن پسر گفتند: رسول خدا صلى الله عليه و آله تو را مى خواهد، عجله كن، بيا.
آمد، عرض كرد: يا رسول الله! چه مى خواهيد؟ فرمود: از دست اين پسر ناراحت هستى؟ گفت: با او قهر هستم. فرمود: زبانش بند آمده، گفت: به جهنم، بگذار بند بيايد. پيغمبر «رحمةٌ للعالمين» است، دارد مى سوزد كه يكى دارد بى دين مى ميرد، فرمود: مادر! از او راضى شو.
گفت: نمى خواهم، چرا؟ گفت: دلم سوخته است. فرمود: عيبى ندارد، با تو كارى ندارم. به يارانشان رو كردند، فرمودند: سريع در اين حياط هيزم جمع كنيد، مادر گفت: هيزم براى چه مى خواهيد؟ فرمود: مى خواهم آتش درست كنم و تا نمرده او را داخل آتش بياندازم. گفت: بچه من را؟ فرمود: بله، بچه تو را. گفت: مگر من مى گذارم. فرمود: آخر چون تو از او ناراضى هستى، دارد جهنم مى رود، من مى خواهم او را در دو هيزم بسوزانم، مى گويى نه، پس چطور راضى مى شوى كه به جهنم برود؟ گفت: من غلط كردم، خدايا بچه ام را ببخش.(1)
1 ـ مستدرك الوسائل: 15/189، باب 75، حديث 17967؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله حَضَرَ شَابّاً عِنْدَ وَفَاتِهِ فَقَالَ لَهُ قُلْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ قَالَ فَاعْتُقِلَ لِسَانُهُ مِرَاراً فَقَالَ لاِمْرَأَةٍ عِنْدَ رَأْسِهِ هَلْ لِهَذَا أُمٌّ قَالَتْ نَعَمْ أَنَا أُمُّهُ قَالَ أَ فَسَاخِطَةٌ [أَنْتِ] عَلَيْهِ قَالَتْ نَعَمْ مَا كَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ قَالَ لَهَا ارْضَيْ عَنْهُ قَالَتْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِرِضَاكَ عَنْهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قُلْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ قَالَ فَقَالَهَا فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مَا تَرَى فَقَالَ أَرَى رَجُلاً أَسْوَدَ الْوَجْهِ قَبِيحَ الْمَنْظَرِ وَسِخَ الثِّيَابِ نَتِنَ الرِّيحِ قَدْ وَلِيَنِي السَّاعَةَ يَأْخُذُ بِكَظَمِي فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله قُلْ يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ وَ اعْفُ عَنِّي الْكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ فَقَالَهَا الشَّابُّ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله انْظُرْ مَا تَرَى قَالَ أَرَى رَجُلاً أَبْيَضَ اللَّوْنِ حَسَنَ الْوَجْهِ طَيِّبَ الرِّيحِ حَسَنَ الثِّيَابِ قَدْ وَلِيَنِي وَ أَرَى الاْءَسْوَدَ قَدْ تَوَلَّى عَنِّي قَالَ أَعِدْ فَأَعَادَ قَالَ مَا تَرَى قَالَ لَسْتُ أَرَى الاْءَسْوَدَ وَ أَرَى الاْءَبْيَضَ قَدْ وَلِيَنِي ثُمَّ طَفَا عَلَى تِلْكَ الْحَالِ.»
خوش به حال آنهايى كه پدر و مادرشان زنده هستند، من هر دو سه شب يك بار به پدر و مادرم مى گويم: موتور مى خواهد كند كار كند، سحر بلند مى شويد يك دستى بلند كنيد، حل مى شود، تلفن مى كنم و مى گويم: جمعيت اضافه شده، مطلب بيشترى مى خواهم، سحر بلند مى شويد، دست بلند كنيد، يك كتاب هزار صفحه اى را بايد همه اش را نگاه كنم، پدر و مادرم كه دعا مى كنند، تا باز مى كنم چيزى را كه مى خواهم در همان كتاب و همان صفحه مى بينم، گشتن ديگر نمى خواهم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
منبع : پایگاه عرفان