فارسی
پنجشنبه 06 دى 1403 - الخميس 23 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر ابوذر در ربذه‏


ابوذر به دخترش گفت: آب هست كه به من بدهى؟ گفت: نه، در بيابان و گرماى تابش مستقيم خورشيد در اين منطقه حارّه، آب نيست. گفت: دخترم! لقمه نانى هست؟ گفت: نه. گفت: من نمى توانم راه بروم، برو و در اين بيابان بگرد، ببين چيزى پيدا مى شود؟ علف و ريشه خشكى، رفت و گشت. آمد و گفت: بابا، هيچ چيزى نيست. گفت: پس مولاى من خواسته است كه من با شكم گرسنه از دنيا بروم.

دخترش گريه كرد و گفت: تكليف من چه مى شود؟ گفت: من كه از دنيا رفتم، برو و در جاده بنشين. قافله اى مى آيد كه از مكه به مدينه برود. فقط بگو: او پدرم ابوذر است. آنها مى آيند و كارهاى دفن مرا انجام مى دهند.

ابوذر بسيار گذشت و بردبارى داشت! كه به خدا نگفت: من از ياران برجسته پيغمبرت همچون اميرالمؤمنين عليه السلام، سلمان، مقداد هستم. درست است كه با من اين گونه معامله شود كه يك ليوان آب نباشد تا من بنوشم؟ فقط گفت: دخترم! محبوب من اراده اش بر اين است كه من تشنه و گرسنه از دنيا بروم.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه دوم - (متن کامل + ...
يارى ذوات مقدسه
عرفان در سوره حضرت یوسف (ع) - جلسه یازدهم
قابل توجيه بودن تقصير در دنيا
سابقه مسخره كردن رسولان الهى
پيدايش خدايان جديد
درسى از امام كاظم (ع)
ارزش معرفت نفس
برخى از آيات مربوط به پيامبر ...
غناى نفس

بیشترین بازدید این مجموعه

عرفان در سوره حضرت یوسف (ع) - جلسه یازدهم
الهامات درونى، حجت الهى‏
هدايت زنِ بد زبان در برخورد با پيامبر ...
چگونگى قبولى طاعات وعبادات‏
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
نمون عملى رعايت عدالت نسبت به دشمن‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
بازگشت نتيجه اعمال به انسان
حكايت ابراهيم ادهم
تهران ـ هیئت محبان الزهرا ـ دهه دوم ذی الحجه 1395 ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^