«وَ يُوَالُونَ أَهْلَ الْبَيْتِ»، بايد آن كه انتظار فرج مى كشد، هم شكل ما باشد، «وَ يَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ [مِنْ أَعْدَائِنَا]»، و اعمالش نبايد به شكل مخالفين ما باشد.
امام هفتم عليه السلام از بازار بزازها عبور مى كرد كه حضرت ديد شخصى آمده و مى خواهد از بزازى جنس بخرد، و بزاز هم پارچه را در آفتاب باز كرد و سه چهار مرتبه آن را حركت داد تا اين كه پارچه بر اثر تابش آفتاب، برق بزند و جلوه كند. حضرت جلو آمد و آهسته در گوش بزاز فرمود: اگر در سايه هم اين پارچه را باز كنى، اين جلوه را مى دهد؟ بزاز گفت: نه. فرمود: اگر اين شخص بيچاره جلو اين پارچه را در سايه ببيند، خواهد دانست كه اين پارچه همان جلوه اى را كه در آفتاب داشت، در همه جا ندارد و احساس خواهد كرد، در معامله با تو، دچار فريب شده است. اگر تو چنين معامله اى انجام بدهى، از ما اهل بيت جدا خواهى شد. شيعه ما اين گونه با مردم معامله نمى كنند.
نزد امام هشتم عليه السلام دينارهايى را ريخته بودند كه حضرت از ميان آن ها دينارى برداشت و آن را نصف كرد و دستور داد كه آن را به مستراح اندازند تا اين كه چيزى كه داراى غش هست، در معامله مورد استفاده قرار نگيرد.
«وَ يُوَالُونَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ [مِنْ أَعْدَائِنَا]»، كسى كه در انتظار فرج است بايد قيافه دشمنان ما را نداشته باشد،
و قرآن مجيد مى فرمايد:
وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ .
؛ يعنى پيامبر! به مردم بگو: با ظالم و با گناهكار، در هيچ برنامه اى مشاركت نداشته باشند؛ چون اگر فقط آن ها را دوست داشته باشند، در قيامت، آن ها را با آن ظالم در يك جا قرار مى دهم؛ يعنى شما اصلًا حق نداريد كه گناهكار را دوست داشته باشيد، چه برسد به اين كه خودتان هم گناهكار باشيد.
از برخى بزرگان نقل شده است است كه خياطى از او سؤال كرد كه: من خياط قصر سلطانم، آيا به اين واسطه، من از اعوان ظلمه هستم. آن بزرگ جواب داد: بلكه داخل اعوان ظلمه، آن كسى است كه به تو سوزن و نخ مى فروشد، و امّا تو از خود ظلمه اى.منبع : پایگاه عرفان