فارسی
دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - الاثنين 11 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مؤمن واقعى چه كسى است؟

 

شما اعراب اگر مى خواهيد بدانيد مؤمن واقعى چه كسى است؟ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ فى قُلُوبِكُمْ : به اين اعراب بگو كه بگويند ما يك اشهد ان لا اله الا الله اى را به زبان گفتيم و نه به دل، و اگر شما اشهد ان لا اله الا الله اى را به دل بگوييد كه خيلى قيمت پيدا مى كند؛ اگر به دل بگوييد، اشهد ان لا اله الا الله، ارزشتان از هم موجودات عالم بيش تر مى شود: أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّهِ. ، شما از هم موجودات زند عالم بهتر مى شويد.

پس آنان با گفتن اين لا اله الا الله زبانى هنوز ايمان نياورده اند: قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ فى قُلُوبِكُم. اما به راستى، مؤمن واقعى چه كسى است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فى سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ.  اين ارزيابى پروردگار است. خدا با اين سخن دارد مؤمن واقعى را مى شناساند. اين آيات براى ما جنب شاقول را دارد. همه ما مى دانيم كه يكى از ابزارهاى بنا، شاقول است. براى چه بنا شاقول را به كار مى برد؟ براى اين كه كجى و راستى ديوارى را كه چيده است، بفهمد. شاقول براى اين است كه به بنا وضع كارش را بفهماند. شاقول يك معلّم است، ولى يك معلّمِ جامد. شاقول فهماننده، نشان دهنده و راهنماست. هر چند آجرى را كه بنا مى چيند، شاقول را مى گيرد و مى بيند جاى يك آجر يك سانت از جاى بقى آجرها فرق دارد. بعد به كارگر خود مى گويد، يك چكش و يا يك تيشه به اين آجر بزن تا با آجرهاى ديگر ميزان بشود. بنا با شاقول است كه مى تواند پنجاه متر ديوار را راست بالا ببرد، و الا اگر شاقول نباشد، ديوار دو سانت به دو سانت و يا يك سانت به يك سانت ولو اين كه ديده نشود، كج مى شود و شكم مى دهد و بالاخره مى ريزد و خراب مى شود. اين آيات شريف قرآن هم شاقول است، ولى شاقول ارزش يابى ارزش هاى انسانيت است. آدم با اين آيات مى تواند خودش را بفهمد و بشناسد كه در چه جايگاه و در چه موضعى قرار دارد و در كجاست؛ نزديك به خداست يا دور از او؟ فاسد است يا صالح؟ ظالم است يا عادل؟ اهل انبيا است يا اهل فرعونيان؟ اهل خداست يا اهل شيطان؟ نهايتاً اهل بهشت است يا اهل دوزخ؟ اين گونه آيات فهماننده است و وادار مى كند آدم خودش را درست ببيند و كج نبيند. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ: مؤمنان واقعى آن هايى هستند كه خدا را باور كردند. البته، باور كردن خدا، مقدماتى دارد. يا اين است كه آدم مى نشيند و در وجود خود در عالم هستى فكر مى كند، يا اين كه نه، به سراغ قرآن مى رود يا به سراغ گفته هاى انبيا و ائمه مى رود، مثل اين كه سراغ نهج البلاغه مى رود تا اين كه خدا را پيدا كند و باور نمايد. مؤمنان واقعى آن هايى هستند كه خدا و پيغمبر را باور كردند، ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا: و تا از اين دنيا بيرون بروند، نسبت به حقيقت، دچار بيمارى شك نمى شوند. اصلًا معناى باور اين است. آيا ما خودمان را باور كرده ايم؟ به قول دكارت، من فكر مى كنم كه هستم، پس هستم و ديگر شكى در خودم ندارم. ما در خودمان شك نداريم و نسبت به خودمان، هيچ وقت دچار ترديد نمى شويم كه من الآن زنده ام يا مرده؟ البته، من يقين دارم كه زنده ام، و در خودم شك نمى كنم كه من اصلًا وجود خارجى دارم يا ندارم؟ البته كه من وجود دارم. شك نمى كنم كه من آثارى دارم يا ندارم؟ در خودم شك نمى كنم كه من آيا لالم يا اهل گفتارم و زبان سخن دارم؟ چون باور دارم كه من زبان سخن دارم و باور دارم كه مى بينم و هستم. فردا هم همين باور را دارم و يك ماه ديگر هم همين باور را دارم و تا وقتِ مردن هم همين باور را دارم. اهلِ ايمان چنين باورى را نسبت به خدا و پيغمبر دارند؛ الهيت پروردگار عالم را باور دارند؛ نبوت پيغمبر را هم باور دارند و اين باورها را هيچ كس نمى تواند از آن ها بگيرد. وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فى سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ ؛ مؤمنان واقعى هم جهاد مالى دارند و هم جهاد بدنى. اهل ايمان جهاد مالى دارد. همين خدا به آن ها گفته، انفاق، زكات و خمس داشته باشيد، و آن ها اين جهادهاى مالى را سر موقع انجام مى دهند. اهل ايمان، جهاد بدنى دارند. همين خدا به آن ها گفته، نماز برپاداريد و روزه بگيرد و به جبهه برويد، و آن ها اين جهادهاى بدنى را سر موقع انجام مى دهند. اين باور داشتن خدا، باور داشتن پيغمبر، باور داشتن جهاد با مال و جهاد با وجود و با جان و با بدن، در جمعيتى زنده هستند كه أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ: آنان مؤمنان راستينند. اين هفتاد و دو نفر، مؤمن واقعى بودند و آن سى هزار نفر، بى دين واقعى بودند، گرچه كلمات دين بر زبانشان جارى مى شد و يا برخى از اعمال دينى را انجام مى دادند. من فكر نمى كنم نماز يك نفر از اين سى هزار نفر، از عُمر سعد گرفته تا شمر و خولى، در اين هشت روزى كه در كربلا بودند، قضا شده باشد؛ چون در اولين برخوردى كه اين جمعيت سى هزار نفرى با حضرت سيدالشهداء عليه السلام در بيابان داشتند، فرمانده جمعيت آنان داشت با ابى عبدالله عليه السلام صحبت كرد و هنوز حرف ها تمام نشده بود كه اذان ظهر شد و امام حسين عليه السلام به فرماند آن لشكر گفت، فعلًا شما با جمعيت خود برويد نمازتان را بخوانيد و من هم با جمعيت خودم مى روم نمازممان را مى خوانيم، و بعد از تمام شدن نماز، صحبتمان را ادامه مى دهيم. آن ها آمده بودند كه امام حسين عليه السلام را بكشند، ولى حضرت به همين قاتلانش گفت، شما نمازتان را بخوانيد و ما هم نمازمان را مى خوانيم. اين جور نيست كه نماز، علامتِ ايمان باشد؛ بلكه باور، علامت ايمان است؛ تقوا، علامت ايمان است؛ ترك گناه، علامت ايمان است؛ مستقيم بودن، علامتِ ايمان است؛ برادرى داشتن با ديگران، علامت ايمان است؛ صلح، علامت ايمان است؛ نه نماز تنها. براى همين مى بينيم، اين افراد هم كلمات ايمان را بر زبان جارى مى كردند. آن ها اگر يا الله، يا رحيم، و يا يا كريم، مى گفتند؛ اما اين گفتن ها دروغ بود؛ آن ها نماز مى خواندند؛ اما اين نماز، دروغ بود. اگر نماز آن ها، نمازِ واقعى بود؛ آثار همان نماز واقعى را داشت كه در قرآن آمده است: أَقِمِ الصَّلاهَ «1»: نماز به پا دار كه إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ. «2» امّا اين افراد نماز خواندند، و منكرترين منكرات را كه كشتن هفتاد و دو مؤمن واقعى بود، مرتكب شدند، پس آن نماز دروغ بود. برخى از اين ها حج مى گزاردند، ولى حجّ آن ها دروغ بود. برخى از اين ها در كوفه اهل مسجد بودند، ولى اين مسجد رفتن هم دروغ بود. اين ها مؤمن واقعى نبودند؛ چرا؟ چون ايمان واقعى داراى آثار بسيار با ارزشى است؛ هم چنان كه بى دينى واقعى هم داراى آثار بسيار پستى است.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

داستان میرفندرسکی
شاه‌کلیدی برای اجابت حوایج بندگان
گناه و سبب آن - جلسه دهم (2) – (متن کامل + عناوین)
مفلحون در قرآن
معنای انسان
مسئولیت‌های انسان
چهار وظيفه مهم‏
مقام قرآن مجيد
تبیین لغت دنیا
ارزشها و لغزشهاى نفس - جلسه بیست وچهارم – (متن ...

بیشترین بازدید این مجموعه

مقام قرآن مجيد
3 ـ تبعيت از ولايت و رهبرى
3- بركات مكه در قرآن‏
داستان دوم: ماجراى پارچه‏فروشى كه با خدا معامله ...
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
چهار وظيفه مهم‏
قلب اميرالمؤمنين (علیه السلام)
اندیشه در اسلام - جلسه شانزدهم (3)- (متن کامل + ...
داستان میرفندرسکی
صدیقۀ کبری(س) در اوج لذات معنوی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^