يكى از كسانى كه اين تقواى سوم را داشت ، مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد باقر درچه اى ، استاد آيت الله العظمى بروجردى بود كه نمونه اى از تقواى ايشان را مى گويم :
منزل ايشان در »درچه« بود . عصر جمعه ها ، بقچه نان و مقدارى ماست و پنير و كشك ، به اندازه احتياج يك هفته را به اصفهان و مدرسه صدر مى آوردند . صبحانه ايشان معمولاً نان و پنير بود .
دعوت مردم را قبول نمى كردند . مگر اطمينان بالايى به دعوت كننده پيدا مى كردند ، آن هم شرط مى كرد كه غذا را خودم بايد بگويم كه چه چيزى درست كنيد و سفره را چه شكلى بياندازيد .
روزى يكى از چهره هاى مذهبى مورد اعتماد به مدرسه آمد و به ايشان گفت : آقا ! من سراپا به شما ارادت دارم ، از شما تقليد مى كنم ، از اين حرف هايى كه مى گويند كه اهل تقوا مغرور نمى شوند ، ولى اشخاص بى تقوا با همين زبان بازى مغرور مى شوند . چاپلوسى امرى شيطانى است .
پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله مى فرمايد :
كسى كه شخصيتى را مدح مى كند ، مدح كننده دارد او را به جهنم نزديك مى كند . خاك به دهان او بپاشيد كه كسى را به جهنم نكشد . خدا و ائمه عليهم السلام را بايد مدح كرد .
آن شخص گفت : براى صرف غذا به منزل ما بياييد و آنجا را متبرك كنيد . ايشان فرمودند : با چند نفر از طلبه ها مى آيم و جنابعالى فقط آبگوشت كله پاچه درست كن ، چيزى اضافه تر روى سفره نباشد .
گفت : چشم آقا . سيد آمد ، ديد اين تاجر به عهدش وفا كرده و كله پاچه معمولى با نان خانگى حاضر كرده است . خورد ، سفره را جمع كردند . بعد تاجر مسأله اى از ايشان پرسيد . ايشان فورى از اتاق بيرون رفته ، كنار باغچه رسيد ، چهار انگشت خود را در حلق خود فرو كرد ، به استفراغ شديد افتاد ، تا جايى كه مى شد استفراغ كرد و مطمئن شد كه ذره اى از اين آبگوشت در معده اش نمانده است .
به شاگردان خود گفت : برويم . گفتند : آقا ! چرا اين كار را كرديد ؟ فرمود : اين مسأله فقهى مشكوك بود. او با اين سؤالى كه كرد ، مى خواهد از من براى نيرنگ در كار، حكم شرعى بگيرد ؛ يعنى كار حرام خود را با اجازه اى از طرف من براى خود توجيه كند و كسب حرام كند . ما غذا را بالا آورديم كه در قيامت ما را نگيرند و بگويند : براى او با جواب دادن به مسأله ، كار حرام فراهم كردى ، اين غذا را چرا خوردى ؟
منبع : پایگاه عرفان