مطلب چهارم: بصيرت است كه البته اين بصيرت از آگاهى به معارف الهى حاصل مى شود . وقتى كسى در حد خودش ، آگاه به قرآن بار بيايد و به تعبير اميرالمؤمنين على عليه السلام ؛ چشم او چشم قرآنى شود ، ديگر حق و باطل را با چشم صورت نمى بيند ، بلكه با چشم قرآن مى بيند .
روزى شخصى به من گفت : شش كيلومترى اينجا محلى است كه تمام خانه هايش خشتى و گلى است . پيرزنى هشتاد ساله در آنجا است كه ديدنى است . البته نابينا است .
وارد اتاق او شديم ، مرداد ماه بود ، اما اين خانم در اتاقش كرسى بود ، ولى تنورش روشن نبود ، معلوم بود كه اين كرسى را گذاشته كه هر كه مى خواهد پاى خود را در مقابل كسى دراز كند ، بى احترامى نباشد و بتواند راحت به ديوار تكيه بدهد .
من سلام كردم . جواب سلام را داد و اسم مرا برد و دعا كرد . عرض كردم : مگر مرا مى شناسيد ؟ گفت : بله . گفتم : چه مى كنيد ؟ گفت : اكنون كه چشم ندارم ، هيچ كار . تنها عملى كه مى توانم در روز انجام بدهم ، يا شكر است ، يا نماز مى خوانم.
گفتم : شب ها چه مى كنى ؟ چون مى گفتند : دو ساعت مانده به نماز صبح بيدار مى شده و اتصال عجيبى به حضرت حق دارد . گفت : چند لقمه نان جو مى خورم و تا بيدار هستم ، قرآن مى خوانم . گفتم : حافظ قرآن هستيد ؟ گفت : نه ، من غير از قرآن خواندن ، سواد ندارم . ولى روزى كه چشم هايم كور شد ، به پروردگار نگفتم چشم مرا برگردان ، چون ديدم او راضى به اين معناست ، من هم راضى به اين بودم كه چشم نداشته باشم . با گريه به او گفتم : نگاه مرا از همه دنيا بستى ، متشكرم ، اما از قرآن نبند ، اين قرآنِ بالاى سر من است ، هوا كه تاريك مى شود ، باز مى كنم ، بين قرآن و چشم من روشنايى ايجاد مى شود ، من آيات قرآن را مى خوانم و بعد مى بندم ، وقتى مى بندم ، آن روشنايى نيز مى رود . اين بصيرت است.
در اين موضوع قرآن كريم مى فرمايد:
» اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلَى النُّورِ
منبع : پایگاه عرفان