فارسی
پنجشنبه 06 دى 1403 - الخميس 23 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مرگ و عالم آخرت - جلسه چهاردهم (3) - (متن کامل + عناوین)

 

 

  ديدگاه دل بستگان به دنيا نسبت به مرگ

 حضرت فرمودند : پس به اين خاطر از مرگ نگرانى ؛ چون مى دانى زمانى كه ملك الموت بيايد ، همه اين پول هاى جمع شده برباد است . تو به اين پول ها دل بسته اى ، نمى خواهى مرگ تو را از اين پول ها جدا كند . وقتى كلمه مرگ را مى شنوى ، مى فهمى مرگ ؛ يعنى قطع رابطه با اين ثروت ها ، در نتيجه ناراحت هستى و نمى خواهى بميرى . اما به قول حافظ :

  غلام همّت آنم كه زير چرخ كبود

ز هر چه رنگ تعلّق پذيرد آزاد است(377)

 

 بى وفايى مال دنيا

 در يكى از خيابان هاى گران قيمت بالاى شهر تهران ، جنازه اى را در آپارتمانى قيمتى و بزرگ پيدا كردند . مى خواستند قاتل اين مرد را پيدا كنند . از پسرانش پرسيدند : شما به چه كسى ظنين هستيد ؟ گفتند : وقتى ما براى ديدن پدر آمديم ، ديديم سه نفر با لباس يكى از ارگان هاى دولتى از اينجا به سرعت بيرون آمدند . ما به آنها ظنين هستيم .

 بازجوهاى كاركشته زيرك ديدند اين پسرها مى خواهند قتل پدر را به گردن دولت بياندازند . آنها را از هم جداگانه بازجويى كردند و بالاخره بعد از بيست و چهار ساعت به اين نتيجه رسيدند كه اين پدر نزديك چند ميليارد پول داشته است و اين پسرها جلسه كردند كه پدر ما به اين زودى نمى ميرد ، تا پولها را برداريم ، پس خودمان او را به آن دنيا بفرستيم . لذا پدر را كشتند . البته مى دانيد كه قاتل پدر از او ارث نمى برد . پول آن مقتول به خودش وفا نكرد و به كار خيرى نيز تبديل نشد .

 

 عذاب در انتظار جمع كنندگان مال

 خدا در قرآن مى فرمايد :

 

 » وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ «(378)

  جمع كنندگان ثروت را كه مى گذارند و مى ميرند ،

  » فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ «(379)

  بگو : جهنمى شدن شما يقينى است .

 

  دليل اشتياق به مرگ در پاكان

 امام صادق عليه السلام از امام باقر عليه السلام ، ايشان نيز از حضرت زين العابدين عليه السلام نقل مى كنند كه ايشان مى فرمايد :

  » سئل اميرالمؤمنين : فبماذا أحببت لقاءه ؟ «(380)

  يا اميرالمؤمنين ! چرا شما عاشق مرگ هستيد و اصلاً از مردن نمى ترسيد ؟ نه تنها نمى ترسيد ، بلكه به قدرى به اين سفر علاقه داشت كه وقتى در سحر نوزدهم شمشير فرق ايشان را شكافت ، بى درنگ فرمود :

  » فزت و ربّ الكعبة «(381)

  به پروردگار كعبه قسم ! اكنون به رستگارى رسيدم . اينان مرگ را طلب نمى كردند ، بلكه عاشق مرگ و اين سفر بودند . ببينيد چقدر جواب ايشان متين است . حضرت عليه السلام فرمودند :

  » لمّا رأيتُه قد اختار لى دينَ ملائكته و رسله و انبيائه «

  ديدم خدا اين دينداريى كه به من داده و مرا به آن هدايت كرده است ، همان دين فرشتگان و انبياء عليهم السلام است .

  » علمتُ ان الذى اكرمنى بهذا ليس ينسانى فأَحببتُ لقاءَه «

 

 دانستم خدايى كه مرا به اين دين و عمل به آن، ارزش داده است ، خدايى نيست كه بعد از اين كه من عمرى ديندار بودم و به دين عمل كردم ، با مردن مرا تنها بگذارد . ما چنين خدايى نداريم .

 

 راحتى مؤمن در دو چيز

 

 1 - مرگ

 رسول خدا صلى الله عليه وآله مى فرمايد : دو چيز است كه همه مردم از آن نفرت دارند ، فرارى و ناراحت هستند ، ولى براى مؤمن اين گونه نيست:

 

 » و الناس يكره الموت و الموت راحة المؤمن من الفتنة «(382)

 

 مرگ مؤمن آسوده شدن او از اين همه خطرات ، فتنه ها ، فسادها و آلودگى ها است .

 

 2 - كم پولى

 دومين چيز اين است كه :

 

 » و يكره قلّة المال «

 

 همه از كم پولى نفرت دارند ، مى خواهند قارون باشند ، اما مردم مؤمن نه ، چون:

 

 » و قلّة المال اقلّ للحساب «

  در قيامت مال كم انسان را معطل نمى كند . به او مى گويند : چند سال در دنيا بودى ؟ چقدر داشتى ؟ مى گويد : به اندازه حلال درآوردم و مطابق دستور تو خرج كردم . مى گويند : پس تو آزادى كه به بهشت بروى .

 اما گروهى را مى آورند و مى گويند : مال خود را از كجا آورده اى ؟ رشوه دادى ؟ هنگام خريد و فروش از جنس كم گذاشتى ؟ يا حق ديگران را پايمال كردى؟ ذره ذره آن را بايد حساب پس بدهد. مى دانيد چقدر طول مى كشد ؟

 

راحتى حساب قيامت براى مؤمن

 پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد : خيلى ها از كمبود پول متنفر هستند و مى خواهند در رأس ثروتمندان باشند ، در حالى كه كم پول ها در قيامت خيلى راحت هستند . آنهايى كه به اندازه كفاف از مال حلال داشتند ، آنجا حساب زيادى ندارند . خدا فقط به حرام خوران مى گويد : چرا ؟ به حلال خوران چرا نمى گويد . به آنان بگويد : در دادگاه توضيح دهيد كه چرا حلال خورديد ؟ به بى نماز مى گويند : توضيح بده كه چرا نماز نخواندى ، نه اين كه از نمازخوان و عبادت كننده توضيح بخواهند .

 به حضرت زهرا عليها السلام گفتند : هنگام احتضار پدر بزرگوارتان بوديد و خيلى گريه مى كرديد . ايشان زير گوش شما آهسته چه چيزى گفت كه آن گريه شديد شما قطع شد و لبخند زديد ؟ فرمود : پدرم به من گفت : دخترم ! گريه نكن ، من مى روم ، اما اولين كس از خاندان من كه به من ملحق مى شود ، تو هستى . مرگم را خبر داد ، لذا خوشحال شدم .(383) اين ها عاشق اين سفر بودند ؛ چون مى دانستند در قيامت هيچ محاكمه اى ندارند و از رنج ها و فزع اكبر قيامت آزاد هستند .

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

پی نوشت ها:

377) حافظ شيرازى.

378) توبه (34 : (9؛ »و كسانى را كه طلا و نقره مى اندوزند و آن را در راه خدا هزينه نمى كنند.«

379) توبه (34 : (9؛ »به عذاب دردناكى مژده ده.«

380) الخصال: 33/1؛ بحار الأنوار: 42/3، باب 3، حديث 17؛ »أَنَّ رَجُلًا قَامَ إلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا عَرَفْتَ رَبَّكَ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِي فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي قَالَ فَبِمَا ذَا شَكَرْتَ نَعْمَاءَهُ قَالَ نَظَرْتُ إِلَى بَلَاءٍ قَدْ صَرَفَهُ عَنِّي وَ أَبْلَى بِهِ غَيْرِي فَعَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَنْعَمَ عَلَيَّ فَشَكَرْتُهُ قَالَ فَبِمَا ذَا أَحْبَبْتَ لِقَاءَهُ قَالَ لَمَّا رَأَيْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِي دِينَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِهَذَا لَيْسَ يَنْسَانِي فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ.«

381) بحار الأنوار: 239/42، باب 127، ذيل حديث 45؛ الطرائف: 2/519؛ »لما ضربه ابن ملجم قال فزت و رب الكعبة.«

382) الخصال: 74/1؛ وسائل الشيعه: 429/2، باب 19،حديث 2551؛ »أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله قَالَ شَيْئَانِ يَكْرَهُهُمَا ابْنُ آدَمَ الْمَوْتُ وَ الْمَوْتُ رَاحَةُ الْمُؤمِنِ مِنَ الْفِتْنَةِ وَ يَكْرَهُ قِلَّةَ الْمَالِ وَ قِلَّةُ الْمَالِ أَقَلُّ لِلْحِسَاب.«

 بحار الأنوار: 69/39، باب 94، حديث 34؛ »قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام: أَهْلَكَ النَّاسَ اثْنَانِ خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخر.«

383) الأمالي للطوسي: 400، المجلس الرابع عشر؛ بحار الأنوار: 25/43، باب 3، حديث 22؛ »عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ مَا رَأَيْتُ مِنَ النَّاسِ أَحَداً أَشْبَهَ كَلَاماً وَ حَدِيثاً بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله مِنْ فَاطِمَةَ كَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ رَحَّبَ بِهَا وَ قَبَّلَ يَدَيْهَا وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا قَامَتْ إِلَيْهِ فَرَحَّبَتْ بِهِ وَ قَبَّلَتْ يَدَيْهِ وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِ فِي مَرَضِهِ فَسَارَّهَا فَبَكَتْ ثُمَّ سَارَّهَا فَضَحِكَتْ فَقُلْتُ كُنْتُ أَرَى لِهَذِهِ فَضْلًا عَلَى النِّسَاءِ فَإِذَا هِيَ امْرَأَةٌ مِنَ النِّسَاءِ بَيْنَمَا هِيَ تَبْكِي إِذْ ضَحِكَتْ فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ إِذَنْ إِنِّي لَبَذِرَةٌ فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله سَأَلْتُهَا فَقَالَتْ إِنَّهُ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ يَمُوتُ فَبَكَيْتُ ثُمَّ أَخْبَرَنِي أَنِّي أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ فَضَحِكْتُ.«

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه دوم - (متن کامل + ...
يارى ذوات مقدسه
عرفان در سوره حضرت یوسف (ع) - جلسه یازدهم
قابل توجيه بودن تقصير در دنيا
سابقه مسخره كردن رسولان الهى
پيدايش خدايان جديد
درسى از امام كاظم (ع)
ارزش معرفت نفس
برخى از آيات مربوط به پيامبر ...
غناى نفس

بیشترین بازدید این مجموعه

نماز اول وقت حضرت ابى عبدالله عليه السلام‏
عقل، محبوب‏ترين مخلوق خدا
حقيقت فلاح با چهار حقيقت
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
درسى از امام كاظم (ع)
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
قطع هر گونه رابطه بين اهل دوزخ و بهشت
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه بیست و ششم (2) – (متن ...
ارزش عمر و راه هزینه آن - جلسه بیست و هفتم – (متن ...
چهار برنامه امام صادق (ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^