
مرگ و عالم آخرت - جلسه بیستم (1) - (متن کامل + عناوین)
اعمال سبك و سنگين در آخرت
بررسى كيفى اعمال در قرآن
تهران، مسجد حضرت امير رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
در چهار آيه قرآن ، سنگينى و سبكى اعمال انسان مطرح است كه ظهور اين سنگينى و سبكى به روز قيامت ؛ يعنى روز ارزيابى و محاسبه اعمال مربوط است . در آيات قرآن مجيد منظور از سنگينى اعمال ، با ارزش بودن آنها است ، نه سنگينى جرمى ، عنصرى و وزنى كه در قيامت ترازويى را به سبك دنيا قرار دهند و پرونده خوبىها را در يك طرف ترازو بگذارند و طرف ديگر نيز پاره سنگ به وزن معينى ، بعد بگويند : صاحب اين پرونده اهل نجات هست يا خير .
اعضا و جوارح ، صفحات پرونده آخرتى
پرونده انسان در خود انسان است . آن گونه كه از آيات و روايات استفاده مىشود ، صفحات اين پرونده چشم ، گوش ، پوست ، دست و پاى انسان است . همان طور كه در قرآن كريم مطرح است ، در قيامت اعضاى بدن مردم شاهدان و گواهان اعمال آنها هستند .(465)
يعنى در قيامت وضع اعضا به شكلى است كه هر كسى ببيند ، درك مىكند كه صاحب اين اعضا و جوارح چه كاره بوده است .(466) نمونه آن در دنيا ، بيمارى است كه وقتى به نزد طبيب مىرود ، طبيب پلك چشمش را بلند كرده ، پشت پلك را نگاه مىكند ، نبض او را مىگيرد ، شماره نبضها را اندازهگيرى مىكند ، دهان را نگاه مىكند و از طريق اينها به بيمارى او پى مىبرد . با رنگ رخساره بيمار قضاوت مىكند . شهادت پوست و رنگ غير طبيعى آن نزد طبيب ، يا وضع غير طبيعى آن اعضا و غير طبيعى بودن حرارت بدن ، علامت است . اينها شاهدان وضع درونى بدن هستند .
شهادت اعضا و جوارح در قيامت
در قيامت نيز گواهى به وضع مردم همين طور است . دست ، پا ، چشم و گوش گواهى مىدهند . آياتش در قرآن صريح است :
» الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَ هِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَآ أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ «(467)
خدا پنج عضو را نام مىبرد : گوش ، چشم ، پوست ، دست و پا . در قيامت اين اعضاى خوبان ، بر خوبى آنان گواهى مىدهند . به چه صورت ؟ در سوره مباركه غاشيه مىفرمايد :
» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ «(468)
مسأله گواهى خيلى مهم است .
دلالت اعضا بر اعمال
پوست تازگى و شادابى دارد ، مانند شادابى برگ گل به هنگام سحر . شادابى گل گواه چيست ؟ گواه صالحى ، پاكى ، صفا و متعادل بودن هوا . ولى در گرماى بعد از ظهر ديگر گل نمىتواند خود را روى ساقه نگهدارد .
روز قيامت عدهاى وارد قيامت مىشوند ، در حالى كه چهره آنها ناعم است:
» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ «
ناعم يعنى شاد ، خرم و تازه . انسانى كه خداوند قبرش را تازه شكافته است و او از قبر بيرون آمده است ، طبيعتاً بايد گرفته ، خسته ، كسل ، ناهماهنگ و نامتعادل باشد ، ولى پروردگار مىفرمايد : چهره آنها شاد ، خرم و تازه است .
اين چهرهها گواهى مىدهند كه اعمال صاحبان آنها در دنيا اعمال و اخلاق خوبى بوده است .
عدهاى را نيز مىفرمايد :
» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَشِعَةٌ «(469)
خشع يعنى افتاده ، نامتعادل و غير طبيعى . همين نامتعادل و غير طبيعى بودن ، گواه بر بدى اوست . خود چهره ، دست و پا پرونده است . اعمالى كه پاى ما مىنويسند ، اوراقى كه عمل در آن ثبت مىشود ، وجود خود انسان است .(470)
كتاب قيامت خود انسان است . كتاب هر كسى را به دست خودش مىدهند ؛ يعنى شما را به خودتان ارائه مىدهند . تا چشم شما باز مىشود ، اعمال خود را مىبينيد .
چهرههاى سياه و سفيد در قيامت
يا در آيه ديگر مىفرمايد :
» يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ «(471)
روز قيامت روزى است كه چهره قسمتى از مردم سياه است و گروهى نيز سپيد ، نورانى و روشن . چهره هر دو نشان مىدهد كه چه كاره هستند . اگر سپيد چهره باشند ؛ يعنى اعمال صالح و با ارزش دارند ، اما اگر سياه چهره و بد نما باشند ، يعنى اعمال آنها بىارزش است .(472)
رستگارى با اعمال ارزشمند
اما سرانجام دارندگان اعمال با ارزش چه خواهد شد ؟
» فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «(473)
اهل فلاح هستند . اعمال با ارزش در دو مرحله تجلى مىكنند : مرحله بندگى خدا ؛ يعنى عبادات انسان واقعاً خالصانه براى خدا باشد و ديگر خدمت به خلق ، آن هم براى خدا .
چه بينندهاى بهتر از خدا كه اعمال ما را ببيند ؟ چه مدح كردهاى براى عمل بهتر از خدا هست ؟ چه پاداش دهندهاى بهتر از خدا ؟ اگر من عملى را براى مردم انجام دهم ، تا آنها ببينند ، اين بينندهها با خدا و مدح آنان با مدح خدا قابل مقايسه نيست . آنها پاداشى ندارند ، پس عمل آنها نابود مىشود . حال كه من علاقه دارم كسى عمل مرا ببيند ، پس خدا را بيننده قرار دهم . يا علاقه دارم كسى به من پاداش بدهد ، پس خدا را پاداش دهنده بدانم . ريا عمل را مىسوازند . بهترين راه علاج و ريشه كنى ريا در عبادات و كارهاى خوب ، همين ريا است ، امّا ريا براى خدا .(474)
پی نوشت ها:
465) نور (24 : (24؛ »يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ«
466) مصباح الشريعة: 11، الباب الرابع في المشي؛ »قال الصادق عليه السلام . . . أن المواضع التي يذكر الله فيها و عليها تشهد بذلك عند الله يوم القيامة و تستغفر لهم إلى أن يدخلهم الله الجنة و لا تكثرن الكلام مع الناسفي الطريق فإن فيه سوء الأدب و أكثر الطرق مراصد الشيطان و متجرته فلا تأمن كيده و اجعل ذهابك و مجيئك في طاعة الله و السعي في رضاه فإن حركاتك كلها مكتوبة في صحيفتك قال الله تعالى يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ و قال الله تعالى وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِه.«
467) يس (65 : (36؛ »امروز بر دهانهايشان مُهر خاموشى نهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به اعمالى كه همواره مرتكب مىشدند ، گواهى مىدهند !
468) غاشيه (8 : (88؛ »در آن روز چهرههايى شاداب و باطراوتاند.«
469) غاشيه (2 : (88؛ »در آن روز چهرههايى زبون و شرمسارند.«
470) بحار الأنوار: 356/8، باب 27، حديث 9؛ »وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ هُمُ الَّذِينَ خَالَفُوا دِينَ اللَّهِ وَ صَلَّوْا وَ صَامُوا وَ نَصَبُوا لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى عامِلَةٌ ناصِبَةٌ عَمِلُوا وَ نَصَبُوا فَلَا يُقْبَلُ مِنْهُمْ شَيْءٌ مِنْ أَفْعَالِهِمْ تَصْلى وُجُوهُهُمْ ناراً حامِيَةً.«
471) آل عمران (106 : (3؛ »در روزى كه چهرههايى سپيد و چهرههايى سياه شود.«
472) تفسير فرات الكوفي: 92؛ »عنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام قَالَ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شِيعَةُ عَلِيٍّ رِوَاءً مَرْوِيِّينَ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ وَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ ظَامِئِينَ ثُمَّ قَرَأَ يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ.«
473) اعراف (8 : (7؛ »پس كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين و با ارزش باشد ، رستگارند.«
474) عدة الداعي: 234؛ »كان عيسى عليه السلام يقول للحواريين إذا صام أحدكم صوما فليدهن رأسه ولحيته و يمسح شفتيه بالزيت لئلا يرى الناس أنه صائم و إذا أعطى بيمينه فليخف عن شماله و إذا صلى فليرخ ستر بابه فإن الله يقسم الثناء كما يقسم الرزق.«
عدة الداعي: 228؛ »عُدَّةُ الدَّاعِي، عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يَقْبَلُ عَمَلًا فِيهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ رِيَاءٍ.«
ادامه دارد . . .