در آن تاريكى، وقتى پيغمبر صلى الله عليه و آله كه عقل مجسم، سلامت كامل، صراط
مستقيم، دانش و بينش است را مى بيند، چون همه حركاتش نشان مى دهد كه عقل، دانش، بصيرت و بينش است، اما او مى گويد:
« يَقُولُونَ إِنَّهُ لََمجْنُونٌ »
او ديوانه است.
يا وقتى كار پيغمبر صلى الله عليه و آله را مى بيند، مى گويد:
« سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ »
او تا زنده است، جادوگر است. كار او را جادوگرى و چشم بندى مى بيند.
در تاريكى، قرآن كريم را نيز گم مى كند. وقتى قرآن را نگاه مى كند، مى گويد:
« إِنْ هَـذَآ إِلاَّ أَسَـطِيرُ الْأَوَّلِينَ »
كل اين آيات قرآن، افسانه هاى دروغين پيشينيان است.
« إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسَـنِ وَ إِيتَآىءِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ »
مى گويند: اين افسانه دروغين پيشينيان است.
« أَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ »
با پول خود از كار مردم گره باز كنيد، مى گويند: اين افسانه دروغين پيشينيان است.
« إِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ »
اگر تشكيل حكومت داديد، مقام به دست شما آمد، بين مردم به عدالت رفتار كنيد، مى گويند: اين افسانه دروغين پيشينيان است.
دستورهاى خدا به تعقل و رعايت حال مردم و پدر و مادر:
« وَ بِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَانًا »
« لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ »
افسانه دروغين پيشينيان است؟ بلى، در تاريكى اين ها را افسانه مى بيند.
حال بگوييد: قصه پيشنيان است، به سراغ پيشينيان مى رويم، يكى از پيشينيان حضرت نوح عليه السلام است، وقتى به جامعه مى گويد:
« اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ »
بياييد خود را از ظلم ها، آلودگى ها و پليدى ها پاك كنيد،
« يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا . . . وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَـرًا »
تا باران به موقع بيايد و نهرها پر شود،
« يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ »
امتحان كنيد. آيا اين افسانه دروغين پيشينيان است؟
يا حضرت شعيب عليه السلام وقتى به مردم مدين مى گويد:
« أَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ »
از جنس مردم در ترازو و كيل ندزديد. چرا جنايت مى كنيد؟ مطابق پولى كه مى دهند، جنس سالم به مردم بدهيد. اين افسانه است؟ انبيا عليهم السلام به مردم مى گويند: به ناموس مردم نگاه نكنيد، فكر گناه و زنا نكنيد، اين ها حرف انبيا عليهم السلام است، آيا اين ها افسانه دروغين پيشينيان است؟ به اين لائيك ها و افتادگان در تاريكى بايد گفت: اين اگر افسانه است، پس حقيقت چيست؟ حقيقت اين است كه زيباترين لباس را به ناموس جوان خود بپوشانى و بيرون بياورى و او را به همه نشان بدهى؟ اگر آنها افسانه است، پس اين حقيقت است؟ !
منبع : پایگاه عرفان