فارسی
جمعه 14 ارديبهشت 1403 - الجمعة 23 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حكايتي در بزرگواري پيامبر اكرم (ص)

 

مرد قدرتمندي از پشت به پيغمبر اكرم (ص) حمله کرد و رسول خدا را روي زمين خواباند و زانويش را روي سينۀ پيغمبر گذاشت. گفت: راحت سرت را مي‌برم. تا خواست تصميم بگيرد، رسول خدا با يک تاکتيک، پشتش را روي زمين خواباند و پاي مبارك را روي سينه‌اش گذاشت. فرمود: من را خدا از دست تو نجات داد، من صاحب و مالک دارم؛ تو را الان چه کسي از دست من نجات مي‌دهد؟ گفت: آقايي تو. پيغمبر هم فرمود: برو!

 

آنان درکي که از پروردگار داشتند، درونشان را غرق امنيت و برونشان را غرق پاکي کرده بود و وجودشان براي همه خير بود.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

معنا و ارکان تقوا
اظهار فقر در برابر خدا
شرابخوارى تا لحظه مرگ‏
اميد
نفس - جلسه بیست ودوم
كشف حقيقت با گذر زمان
خدمت پاك و با درايت براى اماكن متبركه
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه سیزدهم
رحمت آوردن به كوچكتر و احترام به بزرگتر
اثر عبادت خالص و بامعرفت در زندگی

بیشترین بازدید این مجموعه

معرفت در اسلام - جلسه چهارم
معامله خدا با بندگان‏
4 ـ توبه و استغفار و تدارك گذشته
كوتاهى مدت برزخ بر اهل تقوا
رحمت آوردن به كوچكتر و احترام به بزرگتر
بى‏ارزشى عمل از روى اجبار
ثواب عمره در ماه رجب
تفاوت فرشتگان با انسان
دریافت رحمت ویژه از طریق شنیدن معارف الهی
بار سنگین ظلمت در جدایی از نور حق

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^