
توحید (2) - جلسه بیست و سوم – (متن کامل + عناوین)
تفاوتهاي معرفتي فرهنگ توحيد و شرك
اراك، مسجـد سيــد دهة اول صفر 1387
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
تفاوتهاي معرفتي فرهنگ توحيد و شرك
به تعبير قرآن مجيد كساني که در همۀ شؤون زندگي، سر و کارشان با غير خداست، فرمان بردار طاغوت هستند. اين طاغوت میتواند با هواي نفس آنها باشد، يعني مجموعۀ خواستههاي غيرمنطقي درونشان؛ يا چهرههاي پليد و گمراهکنندهای مانند فرعون و نمرود و امثال آنها که هنوز هم در دنيا پرچمدار گمراهي و شرک هستند. آنان طاغوتي را انتخاب کردند كه در طرح و فرهنگ آن زندگي پاک و با سلامت، يافت نميشود.
خداوند حكيم براي تمام مردان و زنان، بهترين و نيکوترين و سودمندترين طرح و نقشه را ارائه نموده است. اين طرح و نقشه يا به صورت کتاب آسماني است، مانند قرآن مجيد؛ و يا به صورت معارف پرارزشي است که انبيا و ائمه طاهرين: به مردم ارائه دادهاند.
آثار زندگي طاغوتيان از ديدگاه امير مؤمنان
اميرالمؤمنين (ع) مطلب بسيار مهمي دربارۀ کساني دارند که از خدا جدا زندگي میکنند و تسليم طاغوت هستند؛ این مطلب را به صورت خبر ذکر ميکند:
«من شغل نفسه بغير نفسه تحير في الظلمات»[1]
کسي که خود را فراموش میكند كه انسان و موجود برتر است از یاد میبرد که او داراي قويترين استعدادها و معدن عقل و فطرت است؛ نهادي است که زمينۀ تبديل شدن به شجرۀ طيبه انسانيت را دارد. چنين انساني با غفلت از تأدیب به آداب و تربيت و تصفيه و رشد خود، هرگز قدمي بر نخواهد داشت. در اين فضاي غفلتزده، دزدان انسانيت خيلي راحت او را ميدزدند. بعد وقتي وارد جادهاي که طاغوت برايش باز کرده، ميشود، در تاريکيهاي گوناگون سرگردان ميشود. به تاريکي جهل، ظلم، بيشخصيتي، و فشار رواني گرفتار ميشود. وقتي دچار فشار رواني شد، بيهدف ميگردد؛ وقتي بيهدف شد، خود را به هر آب و آتشي ميزند که از اين سرگرداني تاريکيها، هدف اميدواري را پيدا کند و پيدا نميکند.
يا دچار نااميدي و پوچي كامل ميشود، يا بيماري رواني سختي ميگيرد؛ يا براي نجات جان خويش خودکشي ميکند. اين فرهنگ طاغوت است.
اما در فرهنگ توحيد، حكومت جور، ابوذر را به بياباني که نه آب دارد و نه گياه، تبعيد ميکند. ذخيرۀ غذايي ابوذر در آن بيابان تمام شد؛ تا جايي که امکان دارد گرسنگي و تشنگي را تحمل ميکند؛ در اين گرسنگي و تشنگي، باحالترين نماز و مناجات شبانه و نماز شب را دارد.
سحرگاه از گرسنگي و تشنگي، شمع وجود او در حال خاموشي است؛ به دخترش ميگويد: دخترم من بر اثر تشنگي و گرسنگي ميميرم، قدمي در اين بيابان بزن، ببين چيزي پيدا ميکني. دختر او گشت و گفت: چيزي پيدا نکردم. گفت: بنشين بالاي سر من، يک چنين ساعتي را حبيب من پيغمبر اكرم (ص) به من خبر داده است. نگران نباش بعد از جان دادن من برو سر جاده کارواني از مکه ميآيد که به مدينه ميرود؛ فقط بگو ابوذر اينجا از دنيا رفته است. آنها ميآيند من را غسل و کفن ميکنند و سپس به خاك ميسپارند. دختر او ميگويد: يک مرتبه ديدم پدرم با يک دنيا آرامش ميگويد: عليه السلام. دختر پرسيد: پدر جان! با چه کسي حرف ميزني؟ گفت: تو نميبيني فرشته الاهی آمده من را ببرد؛ به من ميگويد: ابوذر قبل از اينکه جان تو را بگيرم، خدا فرموده: سلام من را به ابوذر برسان.[2] اين توحيد است.
خطرها در كمين طاغوتزدهها
اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايد:
«و ارتبک في الهلکات»
اين خيلي جمله سنگيني است كه يک طاغوت زده در انواع خطرها دست و پا ميزند و تمام راههاي چاره به روي او بسته است.
اما زينب کبري3 وقت وداع، به امام حسين (ع) گفت: حسين جان! شما شهيد ميشويد؛ بعد از شما تکليف ما اهل بيت چيست؟ سؤال واقعي بود. حضرت حسين (ع) فرمود: خواهرم در سفر از کربلا به کوفه و از کوفه به شام و از شام به مدينه، تنها تکليف شما تکيه کردن به پروردگار است. در تمام خطرات او به شما ياري ميرساند.
زينب کبري3 ديگر بحثي با امام نکرد و با کمال بزرگواري به کوفه آمد و در کوفه با کمال عزت سخنراني کرد و به دهان ابن زياد كوبيد. با کمال شوكت، در شام آبروي خاندان بنياميه و ابوسفيان و معاويه و يزيد را به باد داد. با کمال قدرت به يزيد فرمود: تمام شما خاموش ميشويد و نامتان با لعنت مردم همراه ميشود. ولي بياباني که بدن قطعه قطعه برادر من را انداختيد، در آينده قبلۀ قلوب اهل دنيا ميشود و خاک قبر امام حسين (ع) را براي مهر نماز و تبرك خواهند برد. اين توحيد است.
توحيد به انسان نقشه منفعت براي زندگي ميدهد. توحيدي که ميفرمايد:
(إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون)[3]
تأثير نيت گناه در زندگي
عيسي بن مريم (ع) به مردم ميگويد: برادرم موسي گفت گناه نکنيد؛ ولي من به شما ميگويم فکر گناه نکنيد؛ زيرا فکر گناه هم ضرر دارد. مانند اينكه چوب خشکي را در يک اتاق آينه کاري آتش بزنيد و بعد خاموش کنيد. دود بر آينهها نشسته است. فکر گناه، درون را پر از دود ميکند.[4]
اين روايت به سه دليل صحيح است:
دليل اول: با آيۀ شريف: (وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ)[5] همخواني دارد.
دليل دوم: توحيد، مال مردم را محترم شمرده است.
پيغمبر اكرم (ص) چند لحظه قبل از مرگش فرمود: علي جان! از من به امت بگو: مال مردم را به مردم پس بدهيد گرچه نخ باقي ماندۀ ته سوزن باشد. اگر مال مردم به اندازۀ نخ سوزن است، برگردانيد؛ و الا در قيامت به آن رسيدگي ميكنند.
دليل سوم: اين روايت را مرحوم فيض كاشاني از رسول خدا (ص) نقل ميكند:
کسي وارد مغازه قصابي ميشود، يک نگاهي به لاشههاي گوسفند مياندازد، و بدون اجازه بر يک قطعه گوشت انگشت ميگذارد. بعد به قصاب ميگويد: از اين گوشت به من بده. قصاب هم دلگير ميشود که چرا دستش را به اين گوشت زد؛ حرفي هم نميگويد. پيغمبر اسلام (ص) ميفرمايد: به همان اندازه چربي که از گوشت به انگشت رسيده، در قيامت بايد از پس شكايت آن قصاب برآيد.
سرنوشت اعمال طاغوتيان در دنيا
«تحير في الظلمات و ارتبک في الهلکات و مدت به شياطينه في طغيانه»
کسي که گرفتار طاغوت شده است، طاغوت او را به بند ميکشد و به انواع گناهان و جنايتها وادار ميکند.
من پروندۀ شهيد مدرس را مطالعه كردم که بعد از نابود شدن رضاخان، دادگستري آن را آشكار كرد. قرآن ميفرمايد:
(وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدا...)[6]
کسي که مؤمني را بکشد، کافر شده است، و پاداش او دوزخ است. حالا اگر کسي، مؤمن عالم را بکشد، یا معصوم را بکشد، سرانجام او چه ميشود؟[7]
شهيد مدرس[8] سيّد مجتهد جامع الشرايط بود؛ دلسوز و ضد استعمار بود. جلوي امور خلاف را ميگرفت. سرانجام رضاخان دستور داد مدرس را بکشيد. مرحوم مدرس آخرين باري که با رضاخان درگير شد، به رضاخان گفت: تو در غربت خواهي مرد و قبرت هم گم خواهد شد. ولي قبر من بعد از تو زيارتگاه مردم خواهد شد.
انگليسیها رضاخان را به جزيره موريس بردند و در آنجا رواني شد. جنازهاش را در تهران دفن کردند. بعد از انقلاب قبر رضاشاه را خراب کردند و در آنجا حوزۀ علميه ساختند. در حدود صد دستشويي براي ساختمانها ساختند كه در محل قبر رضاخان است.
اما الان از مناطق مختلف ايران به زيارت قبر مدرس ميروند.
ارزش هدايت انسان
رسول الله (ص) به اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايد:
«لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا»[9]
اگر در تمام عمرت، يک نفر با دست تو از گمراهي درآيد، براي تو از آنچه که آفتاب بر آن ميتابد و غروب ميکند، بهتر است. اين پاداش توحيد است.
ثواب نماز شب
(تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ)[10]
حبيب من! بعضي از بندگان من سحرگاه خواب را رها ميکنند. به من دلگرم هستند و نسبت به قيامتشان بيم دارند. برميخيزند. و يازده رکعت نماز ميخوانند. روز هم که از خانه بيرون ميآيند، بخيل نيستند:
(مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون)[11]
دست و دلباز هستند. براي همين يک عمل، چه چيزي قيامت به آنها ميدهند. دنيا ظرفيت مزد خوبيها را ندارد.
شما اگر به پروردگار بگوييد: من امشب هفت رکعت نماز واجب خواندم مزدم را نقد بده، پروردگار اگر پرده را کنار بزند و مزدت را نشان بدهد، ميبيني يک درياي بيكران مثل اين هفت رکعت نماز است. خداوند به تو ميفرمايد: اين دنيا مانند استکان است. من چگونه اين دريا را درون استکان بريزم و به تو بدهم. تو بايد به جهاني بیایی که آنجا ظرفيت پاداش تو را داشته باشد. چه چيزي به اینها ميدهند؟ ميفرمايد:
(فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ)
به كسي از ملائکه، جن، انس و انبيا خبر ندادم که چه ميخواهم به اینها عنايت کنم.[12]
انسان اگر با فرهنگ توحيد رشد کند و هدايت و کرامت پيدا کند؛ به بیان پيغمبر اكرم (ص) از اين آدم، اميد هر خيري را داشته باش و از او اميد هيچ شري را نداشته باش.
(وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ * وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ * وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ * وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ * إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِير)[13]
آيات قرآن مجيد سير زندگي اهل توحيد و اهل طاغوت را بيان ميکند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) نهجالبلاغه، خطبۀ 156: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِکرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِیدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِیلًا عَلَى آلَائِهِ وَ عَظَمَتِهِ عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ الدَّهْرَ یجْرِی بِالْبَاقِینَ کجَرْیهِ بِالْمَاضِینَ لَایعُودُ مَا قَدْ وَلَّى مِنْهُ وَ لَایبْقَى سَرْمَداً مَا فِیهِ آخِرُ فَعَالِهِ کأَوَّلِهِ مُتَشَابِهَةٌ أُمُورُهُ مُتَظَاهِرَةٌ أَعْلَامُهُ فَکأَنَّکمْ بِالسَّاعَةِ تَحْدُوکمْ حَدْوَ الزَّاجِرِ بِشَوْلِهِ فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَیرِ نَفْسِهِ تَحَیرَ فِی الظُّلُمَاتِ وَ ارْتَبَک فِی الْهَلَکاتِ وَ مَدَّتْ بِهِ شَیاطِینُهُ فِی طُغْیانِهِ وَ زَینَتْ لَهُ سَیئَ أَعْمَالِهِ فَالْجَنَّةُ غَایةُ السَّابِقِینَ وَ النَّارُ غَایةُ الْمُفَرِّطِین.»
[2]) بحارالأنوار:22/399، باب12، حدیث 6: «حُلَّامٍ بن دَلٍّ (جُلَّامِ بْنِ جَنْدَلٍ) الْغِفَارِی وَ کانَتْ لَهُ صُحْبَةٌ قَالَ: مَکثَ أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ بِالرَّبَذَةِ حَتَّى مَاتَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ لِامْرَأَتِهِ اذْبَحِی شَاةً مِنْ غَنَمِک وَ اصْنَعِیهَا فَإِذَا نَضِجَتْ فَاقْعُدِی عَلَى قَارِعَةِ الطَّرِیقِ فَأَوَّلُ رَکبٍ تَرَینَهُمْ قُولِی یا عِبَـادَ اللَّهِ الْمُسْلِمِینَ هَذَا أَبُو ذَرٍّ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ9 قَدْ قَضَى نَحْبَهُ وَ لَقِی رَبَّهُ فَأَعِینُونِی عَلَیهِ وَ أَجِیبُوهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ9 أَخْبَرَنِی أَنِّی أَمُوتُ فِی أَرْضِ غُرْبَةٍ وَ أَنَّهُ یلِی غُسْلِی وَ دَفْنِی وَ الصَّلَاةَ عَلَی رِجَالٌ مِنْ أُمَّتِی صَالِحُونَ.»
[3]) نحل/ 90: «به راستى خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد، و از گناه آشکار و کار زشت و ستمگرى نهى مىکند. شما را اندرز مىدهد تا متذکر [این حقیقت] شوید [که فرمانهاى الهى، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.]»
[4]) الکافی، 5/542، باب الزانی، حدیث 7؛ و بحارالأنوار، 14/331، باب 21، حدیث 70: «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ اجْتَمَعَ الْحَوَارِیونَ إِلَى عِیسَى7 فَقَالُوا لَهُ یا مُعَلِّمَ الْخَیرِ أَرْشِدْنَا فَقَالَ لَهُمْ إِنَّ مُوسَى کلِیمَ اللَّهِ7 أَمَرَکمْ أَنْ لَاتَحْلِفُوا بِاللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَى کاذِبِینَ وَ أَنَا آمُرُکمْ أَنْ لَاتَحْلِفُوا بِاللَّهِ کاذِبِینَ وَ لَا صَادِقِینَ قَالُوا یا رُوحَ اللَّهِ زِدْنَا فَقَالَ إِنَّ مُوسَى نَبِی اللَّهِ7 أَمَرَکمْ أَنْ لَاتَزْنُوا وَ أَنَا آمُرُکمْ أَنْ لَاتُحَدِّثُوا أَنْفُسَکمْ بِالزِّنَا فَضْلًا عَنْ أَنْ تَزْنُوا فَإِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنَا کانَ کمَنْ أَوْقَدَ فِی بَیتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفْسَدَ التَّزَاوِیقَ الدُّخَانُ وَ إِنْ لَمْ یحْتَرِقِ الْبَیتُ.»
[5]) زلزال/ 8: «و هرکس هموزن ذرهاى بدى کند، آن بدى را ببیند.»
[6]) نساء/ 93: «و هر کس مؤمنى را از روى عمد به قتل برساند، کیفرش دوزخ است در حالی که در آن جاودانه خواهد بود، ... .»
[7]) بحارالأنوار، 101/371، باب 1، حدیث 6: «عَنِ الصَّادِقِ7 قَالَ قَتْلُ النَّفْسِ مِنَ الْکبَائِرِ لِأَنَّ اللَّهَU یقُولُ وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً.»
بحارالأنوار، 101/382، باب 1، حدیث 69: «قَالَ النَّبِی9: لَزَوَالُ الدُّنْیا أَیسَرُ عَلَى اللَّهِ مِنْ قَتْلِ الْمُؤْمِنِ.»
بحارالأنوار، 101/382، باب 1، حدیث 70: «قَال النَّبِی9: لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ اشْتَرَکوا فِی دَمِ مُؤْمِنٍ لَأَکبَّهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فِی النَّارِ.»
تفسیرالقمی، 1/148؛ و بحارالأنوار، 6/22، باب 20، حدیث 24: «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً قَالَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً عَلَى دِینِهِ لَمْ تُقْبَلْ تَوْبَتُهُ وَ مَنْ قَتَلَ نَبِیاً أَوْ وَصِی نَبِی فَلَا تَوْبَةَ لَهُ لِأَنَّهُ لَایکونُ مِثْلَهُ فَیقَادَ بِهِ وَ قَدْ یکونُ الرَّجُلُ بَینَ الْمُشْرِکینَ وَ الْیهُودِ وَ النَّصَارَى یقْتُلُ رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَى أَنَّهُ مُسْلِمٌ فَإِذَا دَخَلَ فِی الْإِسْلَامِ مَحَاهُ اللَّهُ عَنْهُ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ9 الْإِسْلَامُ یجُبُّ مَا کانَ قَبْلَهُ أَی یمْحُو لِأَنَّ أَعْظَمَ الذُّنُوبِ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ الشِّرْک بِاللَّهِ فَإِذَا قُبِلَتْ تَوْبَتُهُ فِی الشِّرْک قُبِلَتْ فِیمَا سِوَاهُ فَأَمَّا قَوْلُ الصَّادِقِ7 لَیسَتْ لَهُ تَوْبَةٌ فَإِنَّهُ عَنَى مَنْ قَتَلَ نَبِیاً أَوْ وَصِیاً فَلَیسَتْ لَهُ تَوْبَةٌ لِأَنَّهُ لَایقَادُ أَحَدٌ بِالْانبیا وَ بِالْأَوْصِیاءِ إِلَّا الْأَوْصِیاءُ وَ الْانبیا وَ الْانبیا وَ الْأَوْصِیاءُ لَایقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ غَیرُ النَّبِی وَ الْوَصِی لَایکونُ مِثْلَ النَّبِی وَ الْوَصِی فَیقَادَ بِهِ وَ قَاتِلُهُمَا لَایوَفَّقُ بِالتَّوْبَةِ.»
[8]) شرح حال ایشان در کتاب مرگ و عالم آخرت، جلسۀ 9 آمده است.
[9]) مصباح الشریعه، 199، باب 95؛ و بحارالأنوار، 1/215، باب 6، حدیث 26: «قَالَ الصَّادِقُ7 الْحِکمَةُ ضِیاءُ الْمَعْرِفَةِ وَ مِیرَاثُ التَّقْوَى وَ ثَمَرَةُ الصِّدْقِ وَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ نِعْمَةً أَنْعَمَ وَ أَعْظَمَ وَ أَرْفَعَ وَ أَجْزَلَ وَ أَبْهَى مِنَ الْحِکمَةِ قَالَ اللَّهُU یؤْتِی الْحِکمَةَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً وَ ما یذَّکرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ أَی لَایعْلَمُ مَا أَوْدَعْتُ وَ هَیأْتُ فِی الْحِکمَـةِ إِلَّا مَنِ اسْتَخْلَصْتُهُ لِنَفْسِی وَ خَصَصْتُهُ بِهَا وَ الْحِکمَةُ هِی الثَّبَاتُ وَ صِفَةُ الْحَکیمِ الثَّبَاتُ عِنْدَ أَوَائِلِ الْأُمُورِ وَ الْوُقُوفُ عِنْدَ عَوَاقِبِهَا وَ هُوَ هَادِی خَلْقِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9 لِعَلِی7 لَأَنْ یهْدِی اللَّهُ عَلَى یدَیک عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَیرٌ لَک مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا.»
[10]) سجده/ 16 ـ 17: « [ملازم بستر استراحت و خواب نیستند، بلکه] از بستر خواب براى عبادت برمىخیزند در حالى که همواره پروردگارشان را به علت بیم [از عذاب] و امید [به رحمت] مىخوانند و از آنچه آنان را روزى دادهایم، انفاق مىکنند. * قطعاً هیچ کس نمىداند چه چیزهایى که مایه خوشحالى آنان است به پاداش اعمالى که همواره انجام مىدادهاند، براى آنان پنهان داشتهاند.»
[11]) بقره/ 3: «و از آنچه به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند.»
[12]) أعلام الدین، 459؛ و بحارالأنوار، 27/127، باب 4، حدیث 117: «أَبَا جَعْفَرٍ7 یقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ9 قَالَ لِعَلِی7 لَمَّا أُسْرِی بِی إِلَى السَّمَاءِ رَأَیتُ فِی الْجَنَّةِ نَهَراً أَبْیضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ فِیهِ أَبَارِیقُ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ عَلَى شَاطِئِهِ قِبَابُ الْیاقُوتِ الْأَحْمَرِ وَ الدُّرِّ الْأَبْیضِ فَضَرَبَ جَبْرَئِیلُ بِجَنَاحِهِ إِلَى جَانِبِهِ فَإِذَا هُوَ مِسْک أَذْفَرُ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ إِنَّ فِیهَا لَشَجَراً یصَفِّقْنَ بِالتَّسْبِیحِ بِصَوْتٍ لَمْ یسْمَعِ الْأَوَّلُونَ وَ الآْخَرُونَ بِمِثْلِهِ یثْمِرْنَ أَثْدَاءً کالرُّمَّانِ تُلْقِی الثَّمَرَةَ إِلَى الرَّجُلِ فَیشُقُّهَا عَنْ سَبْعِینَ حُلَّةً وَ الْمُؤْمِنُونَ یا عَلِی عَلَى کرَاسِی مِنْ نُورٍ وَ هُمُ الْغُرُّ الْمُحَجَّلُونَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ عَلَى الرَّجُلِ نَعْلَانِ یضِیءُ لَهُ شِرَاکهُمَا أَمَامَهُ حَیثُ شَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ فَبَینَا الْمُؤْمِنُ کذَلِک إِذَا أَشْرَفَتْ عَلَیهِ امْرَأَةٌ مِنْ فَوْقِهِمْ فَتَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ یا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْک دَوْلَةٌ فَیقُولُ وَ مَنْ أَنْتِ فَتَقُولُ أَنَا مِنَ اللَّوَاتِی قَالَ اللَّهُ وَ لَدَینا مَزِیدٌ فَبَینَا هُوَ کذَلِک إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَیهِ أُخْرَى مِنْ فَوْقِهِمْ فَتَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ یا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْک دَوْلَةٌ فَیقُولُ وَ مَنْ أَنْتِ فَتَقُولُ أَنَا مِنَ اللَّوَاتِی قَالَ اللَّهُ فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ إِنَّهُ لَیجِیئُهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَک یسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ.»
[13]) فاطر/ 19 ـ 23: «نابینا و بینا [کافر و مؤمن،] یکسان نیستند، * و نه تاریکىها و نه روشنایى، * و نه سایه و نه باد گرم سوزان، * و زندگان و مردگان هم یکسان نیستند. بىتردید خدا [دعوت حق را] به هر کس بخواهد مىشنواند؛ و تو نمىتوانى [دعوت حق را] به کسانى که در قبرهایند بشنوانى. * تو فقط بیم دهندهاى.»