
ثمره عشق الهى
عشق الهى انسانى را از عمق چاه، بر تخت عزيزى مصر وجود مىرساند و او را
به اسوهاى تبديل مىكند كه براى هر جمعيت و دل و جانى و هر پير و جوان و مرد و زنى الگو مىشود. اين سعه عشق الهى در دنيا است ، اما تماشاى جمال واقعى او بايد در قيامت صورت بگيرد. سعه وجودى اين عاشق، در دنيا نمىگنجد و خداوند بايد جهان بىنهايتى را برپا كند تا بتوان در آن بىنهايتها را ديد. در اين سوره مباركه، عشق در اين دو سو مطرح شده است. نماد عشق حيوانى، يك خانم جوان است به نام زليخا و نماد عشق الهى، جوانى است در اوج زيبايى، به نام يوسف. اين دو عشق، با هم، در يك جنگ شديد، از سوى زليخا و جهاد جانانه از سوى يوسف قرار گرفتهاند. عشق الهى، عشق حيوانى را سركوب كرد و پستى اين عشق و كمال آن عشق را تجلّى و ظهور داد.
هر كه كند روى طلب سوى او
قبله ذرات شود كوى او
زيباترين مطلبى كه در توضيح اين يك بيت مىتوانم بگويم، اين است كه صاحب دعاى ابو حمزه ثمالى، حضرت زين العابدين عليهالسلام، روى منبر مسجد شام، به مردم گفت كه مىدانيد چه كسى را كشتهايد؟ كسى را كه همه ماهيان دريا و پرندگان هوا و فرشتگان خدا براى او گريه كردند، همه جنيان و درختان و انبيا و على و زهرا و امام مجتبى عليهمالسلام، براى او گريه كردند. شما شاميان كر بوديد و ناله همه موجودات را كه براى او بلند بود، نشنيديد وگرنه، مىشنيديد كه همه ذرات عالم، در عصر عاشورا مىگفتند :
«بأبى أنت و أمى يا أبا عبد اللّه!»
عشق كه بازار بُتان جاى اوست
سلسله بر سلسله سوداى اوست
گرمى عشاق خراب است عشق
آتش دلهاى كباب است عشق
عشق نه وسواس بود نِى غرض
عشق نه سودا بود و نِى مرض
گفت به مجنون صنمى در دمشق
كاى شده مستغرق درياى عشق
عشق چه و مرحله عشق چيست؟
عاشق و معشوق در اين پرده كيست؟
عاشق يكرنگ حقيقتشناس
گفت كه اى محو اميد و هراس
نيست در اين پرده به جز عشق كس
اول و آخر همه عشق است و بس
عشق مجازى به حقيقت روى است
كوشش عاشق كشش معنوى است