يوسف نماد حقيقى خرج كردن عمر و امكانات آن، با هدايت خداوند بود و زليخا نماد خرج كردن عمر، بدون هدايت بود. يوسف با خرج كردن عمر، با پشتوانه هدايت، از بندگان مخلَص خدا شد ، اما زليخا شهوتران كامجوى گرگ معرفى شد. چه ظلمى از اين عمر بريده از هدايت سر زد! اگر آيات سوره يوسف را كنار هم بگذاريد، نكته اى بسيار عالى به دست مى آيد كه بيش ترين زمانى كه نوشته اند كه يوسف در دربار با اين زن درگير بوده است، هفت سال است و نه سال هم در زندان بوده است. اگر ده ساله بوده است، جمعا 26 ساله از زندان آزاد مى شود. اگر شما شانزده سال، يك جا اسير و زندان باشيد، لحظه اى كه آزاد مى شويد، چه مى خواهيد؟ اگر خانه شما تهران باشد و شما در مشهد زندان باشيد، فقط به موطن اصلى خود، نزد پدر و مادر مى رويد ، اما يوسف را كه آزاد كردند، اگر
مى خواست از مصر تا كنعان پياده هم برود، هيجده روز طول مى كشيد.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: خانواده او زنده بودند. دل او هم براى پدر و مادر تنگ شده بود. از روى بصيرت هم مى دانست كه از بس پدر گريه كرده است، چشم هايش سفيد شده است. از زندان كه آزاد شد، به او گفتند : چه مى خواهى؟ گفت: من دورنماى اين مملكت را مى دانم. با خوابى كه ديدم، مى بينم كه هفت سال اين ملت، دچار قحطى مواد غذايى مى شوند. اين وزير دارايى، قدرت گرداندن اين مملكت را و حل مشكلات مردم را در آن هفت سال ندارد. وزارت دارايى را به من بدهيد من اهل رشوه و اختلاس و دزدى نيستم. من ثروت مملكت را حفظ مى كنم و مى دانم كه چگونه اين جامعه بى فرهنگ را نجات دهم. اين عمر را خدا به من نداده است كه نزد پدر و مادرم بروم و بگويم: خدا را شكر كه از زندان آزاد شدم. من اين عمر را براى نجات بندگان خدا مى خواهم.
منبع : پایگاه عرفان