جلسه دهم : رنج مشکلات، پوشش گناه و لغزشها
(مسجد امیر المومنین علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
سختیها سبب آمرزش گناهان مؤمن
مشکلات ورنجها به صورتهای گوناگون برای همه انسانها درطول زندگی اتفاق می افتد ولی امتیاز مهمی که مؤمن در این زمینه بر دیگران دارد این است که مشکلات و رنجها و سختیها برای او کفاره گناه است، یعنی سبب آمرزش وکسب پاداش است و درجات او را بالا میبرد.
مؤمن به این نکته آگاه است که با شکایت اززمانه مشکلات کم نمیشود. باید زمان مقرر برای سختیها که گاهی همه عمر انسان است، بگذرد تا به نتیجه های مناسب در پیشگاه خداوند برسد. مؤمن صبر وتحمل بسیاردارد و برای شکستن فشار سختی دست از خدا و انبیاء وائمه علیه السلام برنمی دارد تا به دیگران پناه ببرد، چون میداند اگر به دیگران پناه ببرد، همه پاداشهای او نابود میشود.
حکایت حضرت سلیمان و حیوانات
همانطورکه پروردگاردرآیات سوره نمل اشاره دارد، انبیاء خدا علم وآگاهی به نطق حیوانات داشتند، درعلوم روزهم ثابت شده است ودرکتابهایی با عنوان شعور و نطق حیوانات نوشته اند، قدرت بی نهایت پروردگار وحکمت و رحمت خدا را برای موجودات نشان میدهد.
داستان زیبایی درزمان حضرت سلیمان بین انسان وحیوانات اتفاق افتاده است. با توجه به اینکه خداوند در قرآن مجید فرموده است که سلیمان زبان حیوانات و پرندگان را از پروردگار یاد گرفته بود، از قول او می فرماید: «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ»[1] خداوند کلام پرندگان را به ما انبیاء تعلیم داده است.
حضرت سلیمان وقتی که از وادی مورچگان سفر میکرد ملکه مورچه ها درباره سلیمان با آنان گفتگو کرد که معلوم میشود خداوند حضرت سلیمان را به ملکه وگروه مورچگان معرفی کرده بود
و سلیمان درباره آن مطالب با بزرگ مورچگان گفتگو کرد.
کمبودهای زندگی محصول فساد ستمگران
کمبودهای در زندگی مردم گاهی محصول ظلم قلدران دنیاست وگاهی محصول بیانصافی جامعه است و کسانی که حلال وحرام خدا را رعایت نمیکنند. خداوند متعال برای همه بندگان خود زندگی و نعمت قابل قبول مقررکرده است.
دانشمندان خارجی میگویند: اکنون درکره زمین با هفت میلیارد جمعیت درپنج قاره، بارش باران برف و نعمتهای فراوان، توانایی پنجاه برابر جمعیت را دارد که همه از وضعیت زندگی خود راضی باشند. ولی اگرجمعیت دنیا جمع شوند و دست غارتگران، ظالمان، بیانصافها را کوتاه کنند می توانند به حق طبیعی والهی خود برسند، ولی متاسفانه هنوز همه جهانیان بیدار نشدند. اکنون هم چنین است ولی غارتگران و بیانصاف ها نمیگذارند، اگر ثروتمندان مال خود را بین نیازمندان تقسیم کنند، یقینا مشکل آنان حل میشود.
جالب است که درروزگار ظهورامام زمان علیه السلام، نعمتها همیشه بیش از نیاز مردم خواهد بود و فروشندگان از مردم درخواست پول نمیکنند.[2]
حکایت حضرت سلیمان با صاحب پرنده
تاجری، پرنده ای زیبا و خوشآواز خرید و درقفس گذاشت. او و اهل خانه از آواز خوش پرنده لذت میبردند. این تاجر به پرنده انس گرفته بود. روزی پرندهای همجنس بیرون قفس میخواند، بعد پرنده قفس ساکت می شود. هرچه خریدار به او محبت کرد و او سکوت کرد. تاجر پرنده به سلیمان گفت: من یک پرنده به هزار دینار خریده ام چند روزی نمیخواند. حضرت سلیمان فرمود: برو قفس را بیاور. تاجر قفس را به بارگاه سلیمان برد و روبروی حضرت سلیمان گذاشت. سلیمان به پرنده فرمود:چرا نمیخوانی؟ اوگفت: صاحب من نمیفهمید آواز من ناله و بیتابی بود. سلیمان به پرنده گفت: هر چه بیتحملی کنی، سختی برای تو خواهد بود، راه عبور این است که در قفس صبرکنی تا راه گشایش باز شود.
حضرت سلیمان حرف های پرنده را برای صاحب او ترجمه کرد، وقتی شنید حضرت سلیمان فرمود او را آزاد کن. انبیا چقدر اخلاق عالی داشتند. حضرت فرمود پرنده باید آزاد شود.در قفس را باز کرد وبه پرنده فرمود برو. پرنده وقتی از قفس بیرون رفت، بر بالای سر مردم که پیش سلیمان بودند پر زد و با صدا خواند : بی عیب آن خدایی که من را به زیبایی آفرید، خدایی که من را در هوا پرواز یاد داد. و خدایی که من بر رنج قفس صبرکردم تا به دست پیامبر خدا آزاد شدم.[3] راه این است که برای خلاصی ازمشکلات به خدا پناه ببری، چنانچه امام حسین علیه السلام درگودال قتلگاه عرضه داشت: «إلهي رِضَىً بِقَضائِكَ »،[4] تا این که عصر روز عاشورا مشکلات ورنج های ابی عبدالله بدون جزع و فزع تمام شد. راوی به امام صادق علیه السلام گفت: امام حسین علیه السلام بعد از شهادت درچه جایگاهی است؟ حضرت فرمود : نزد پروردگار قرارگرفت.[5] امام می فرماید: کسی که قبر او را زیارت می کند مثل این است که خدا رادرعرش زیارت کند.[6] بلاها تمام میشود ولی مؤمن نسبت به بلاها ومشکلات دیدگاه زیبایی را دارد. حضرت سلیمان زنبیل باف بود، با زنبیل بافی زندگی را اداره میکرد مثل پدر خود حضرت داود که با آهنگری زندگی میگذراند. ما باید تسلیم حق باشیم.
در داستان حضرت موسی وخضر، قبل از اینکه حضرت خضر راز عمل قتل را بازگوکند، کودک هفت ساله را کشت. خضر درپاسخ اعتراض موسی به او گفت خدا به من خبر داده پدر ومادر مؤمن اوقابل قبول هستند، او درآینده پدر و مادر خود را بیدین میکرد، خدا نمیخواست پدر و مادر او جهنم بروند.
امام صادق علیه السلام فرمود: به جای آن کودک از نسل پدرو مادر او دختری به دنیا آمد که نسل به نسل مادر هفتاد پیامبراز انبیاء خدا شد.[7] روز قیامت به پدرو مادر میگویند ما یک فرزنداز تو گرفتیم به عوض آن هفتاد پیامبر از نسل شما به وجود آوردیم. از هفتاد پیامبر چه نصیب انسان درقیامت میشود. چون انبیاء همیشه دعا گوی پدر و مادران گذشته خود بودند.
رهایی آهو به برکت ضمانت پیامبر اکرم صلی الله وآله
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از کنار صیادی که آهوی قیمتی صید کرده بود، عبور می فرمود.آهو با حضرت گفتگوکرد، سپس به صیاد فرمود: او برای بچه هایی که تازه به دنیا آورده ناله میکند که بدون شیردر بیابان منتظرمانده اند به من میگوید به صیاد بگو من را آزاد کند تا فرزندانم را شیر بدهم و برمی گردم. حضرت فرمود: من آهو را از تومی خرم. صیاد گفت: من پول نمیخواهم، من به احترام شما او را آزاد میکنم.[8]
این آزادی نعمت عجیبی است. کسی را به ناحق درتنگنا قرار ندهید. چون امیر المومنین علیه السلام میفرماید:
« لَايَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا يَجِبُ»،[9] انسان جایی که حق است باید تنگنا ایجاد کند وآن حکم خداست، مثل
اسارت و زندان کردن دشمن تا توطئه جدیدی به ضرر مسلمانان نکند، بگذارید دیگران کنارشما خوش باشند. اخلاقی که پیامبر وانبیا وائمه داشتند، اولیای خدا و مؤمنین دارند.
پی نوشت ها:
.[1] نمل(27):16
.[2] الإرشاد: 2/384 ؛بحارالأنوار: 52/ 338، باب27،حدیث83 ؛«رَوَى عَلِيُّ بْنُ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ حَكَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِي أَيَّامِهِ الْجَوْرُ وَ أَمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا وَ رَدَّ كُلَّ حَقٍّ إِلَى أَهْلِهِ وَ لَمْ يَبْقَ أَهْلُ دِيْنٍ حَتَّى يُظْهِرُوا الْإِسْلَامَ وَ يَعْتَرِفُوا بِالْإِيمَانِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ وَ حَكَمَ بَيْنَ النَّاسِ بِحُكْمِ دَاوُدَ وَ حُكْمِ مُحَمَّدٍ ص فَحِينَئِذٍ تُظْهِرُ الْأَرْضُ كُنُوزَهَا وَ تُبْدِي بَرَكَاتِهَا وَ لَا يَجِدُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لَا لِبِرِّهِ لِشُمُولِ الْغِنَى جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ .. .»
.[3]تفسير روح البيان: 9 /377 ،(ذيل آيه 23 سوره حديد)؛«حكى ان طيرا في عهد سليمان عليه السلام كان له صورة حسنة و صوت حسن اشتراه رجل بألف درهم و جاء طير آخر فصاح صيحة فوق قفصه و طار فسكت الطير و شكا الرجل الى سليمان فقال احضروه فلما احضروه و قال سليمان لصاحبك عليك حق فقد اشتراك بثمن غال فلم سكت قال يا نبى اللّه قل له حتى يرفع قلبه عنى انى لا أصيح ابدا ما دمت فى القفص قال لم قال لان صياحى كان من الجزع الى الوطن و الأولاد و قد قال لى ذلك الطير انما حبسك لاجل صوتك فاسكت حتى تنجو فقال سليمان للرجل ما قال الطير فقال الرجل أرسله يا نبى اللّه فانى كنت أحبه لصوته فأعطاه سليمان ألف درهم ثم أرسل الطير فطار و صاح: سبحان من صورنى و في الهواء طیرنى ثم في القفص صبرنى ثم قال سليمان ان الطير ما دام في الجزع لم يفرج عنه فلما صبر فرج عنه و بسببه خلص الرجل من التعلق به.»
.[4] موسوعة الامام على بن ابى طالب فى الكتاب والسنة: 7/ 248.
.[5] بحارالأنوار: 25/ 375 باب13،حديث24 ؛«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَالَ صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِي طَرِيقِ مَكَّةَ مِنَ الْمَدِينَةِ ...قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنِ الْحُسَيْنِ لَوْ نُبِشَ كَانُوا يَجِدُونَ فِي قَبْرِهِ شَيْئاً قَالَ يَا ابْنَ بَكْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَكَ الْحُسَيْنُ مَعَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ الْحَسَنِ فِي مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَحْيَوْنَ كَمَا يَحْيَا وَ يُرْزَقُونَ كَمَا يُرْزَقُ فَلَوْ نُبِشَ فِي أَيَّامِهِ لَوُجِدَ فَأَمَّا الْيَوْمَ فَهُوَ حَيٌّ عِنْدَ رَبِّهِ يَنْظُرُ إِلَى مُعَسْكَرِهِ وَ يَنْظُرُ إِلَى الْعَرْشِ مَتَى يُؤْمَرُ أَنْ يَحْمِلَهُ وَ إِنَّهُ لَعَلَى يَمِينِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ يَقُولُ يَا رَبِّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي ...»
.[6] كامل الزيارات:174 ،حدیث3 ؛بحارالأنوار: 98/ 105،باب 14،حدیث11؛«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع يَوْمَ عَاشُورَاءَ عَارِفاً بِحَقِّهِ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ .»
تفسيرالعياشي:2/ 336 حديث60 ؛بحارالأنوار:13/311 ،باب10،حديث46؛«عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ اللَّحْمِيِّ قَالَ وُلِدَتْ .[7]
لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا جَارِيَةٌ فَدَخَلَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَرَآهُ مُتَسَخِّطاً لَهَا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَيْكَ أَنِّي أَخْتَارُ لَكَ أَوْ تَخْتَارُ لِنَفْسِكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ قَالَ كُنْتُ أَقُولُ يَا رَبِّ تَخْتَارُ لِي قَالَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدِ اخْتَارَ لَكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْغُلَامَ الَّذِي قَتَلَهُ الْعَالِمُ حِينَ كَانَ مَعَ مُوسَى فِي قَوْلِ اللَّهِ فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً قَالَ فَأَبْدَلَهُمَا جَارِيَةً وَلَدَتْ سَبْعِينَ نَبِيّاً.»
.[8] الخرائج و الجرائح: 1/37 ،حدیث41؛بحارالأنوار: 62/ 88 باب3 ؛«عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى قَوْمٍ قَدْ صَادُوا ظَبْيَةً وَ شَدُّوهَا إِلَى عَمُودِ فُسْطَاطٍ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي وَضَعْتُ وَ لِي خِشْفَانِ فَاسْتَأْذِنْ لِي أَنْ أُرْضِعَهُمَا ثُمَّ أَعُودَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ ص خَلُّوا عَنْهَا حَتَّى تَأْتِيَ خِشْفَيْهَا تُرْضِعُهُمَا وَ تَأْتِي إِلَيْكُمْ قَالُوا وَ مَنْ لَنَا بِذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ ص أَنَا فَأَطْلَقُوهَا فَذَهَبَتْ فَأَرْضَعَتْهُمَا ثُمَّ عَادَتْ إِلَيْهِمْ فَأَوْثَقُوهَا فَقَالَ ص أَ تَبِيعُونِيهَا قَالُوا هِيَ لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَخَلُّوا عَنْهَا فَأَطْلَقَهَا.»
[9] .نهج البلاغه:خطبه166؛«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُواالْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ أَدُّوهَا إِلَى اللَّهِ تُؤَدِّكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ حَرَاماً غَيْرَ مَجْهُولٍ وَ أَحَلَّ حَلَالًا غَيْرَ مَدْخُولٍ وَ فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ كُلِّهَا وَ شَدَّ بِالْإِخْلَاصِ وَ التَّوْحِيدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِينَ فِي مَعَاقِدِهَا فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَايَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا يَجِبُ ....»
منبع : پایگاه عرفان