مدرسهای در اصفهان دویست سال است که آن را ساخته اند. بزرگان مجتهد، حکیم، مفسر، مبلغ و نویسنده بسیاری درآن تحصیل علم کردند. از فارغ التحصیلان آن مدرسه، مرحوم آیت الله بروجردی، مرحوم آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی، مرحوم جهانگیر خان قشقایی و مرحوم آخوند کاشی است. درمسجد مدرسه نماز جماعت با شکوهی بر پا بوده است، مهمترین دکتر اصفهان قبل از اینکه داروهای شیمیایی ساخته شود به نام حکیم باشی هر روز برای نماز جماعت ظهر به این مدرسه می رفت.کنار سکوی در مدرسه مردی پینه دوزی میکرد. یک روز حکیم باشی دید او خیلی چهره گرفته ای دارد، به او گفت : ناراحت هستی؟ گفت: با این شغل ودرآمد، هشت تا بچه را خیلی به زحمت اداره میکنم. حکیم باشی گفت: من معجون خیلی خوبی دارم، فردا برای تو میآورم . چند روز بخور تو و زنت هر دو عقیم میشوید، پینه دوز گفت: بیاور، خدا پدرت را بیامرزد.
سال بعد حکیم باشی وارد مدرسه شد دید پینه دوز خیلی بدتر از پارسال حال او درهم است، گفت: چه شده است؟ پینه دوز گفت: این چه معجونی است به من دادی دیشب زن من دو قلو زاییده است.
قرآن مجید میفرماید: «يَخْلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ »، پروردگار خالق می فرماید: به هر کسی بخواهم دختر یا پسر میدهم.
دوست پارچه فروش من گفت: من خیلی دلم میخواست دارای پسر شوم، بچه اول دختر شد، به خانم گفتم ان شاء الله دومی پسر است، سومی و چهارمی پسر است، تا خدا سیزده دختر به من داد، تمام دختران من هم تحصیل کرده با شخصیت شدند، به زن خود گفتم ما که از خدا نمی توانیم شکایت کنیم، چون اگرادامه بدهیم سی تا دختر به ما میدهد. اگر ناراضی باشیم گناه پای ما مینویسد. اگرراضی به رضای او باشیم خدا هم از ما راضی میشود.
منبع : پایگاه عرفان