فارسی
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 21 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مرزهاى زندگى‏

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان.

يك جامعه براى پرورش افراد مبارز و آگاه بايد سير نسل را در جويبار حيات مورد توجه قرار دهد، ودقت كند كه آدمى در مسير زندگى با چه مرزهائى روبروست و يا بايد از چه مراحلى بگذرد؟

با توجه باينكه انسان موجوديست اثرپذير و خواه ناخواه بايد مراحلى را طى كند، اگر آن مراحل و مرزها با بهره گيرى از برنامه هاى صحيح پاك نگاهداشته شود، آدمى بمقتضاى اثرگيريش آثار مثبت از مرز پاك برداشته و منبع پر خير و بركتى خواهد شد، تحقيقات بيداران راه نشان ميدهد كه هر انسانى بناچار از هنگام ولادت تا مرگ با پنج مرحله يا پنج مرز روبروست، چنانچه آن مراحل مطابق با برنامه هاى الله باشد ثمر شيرين ببار ميآورد، و اگر منحرف از نقشه

خدا ميوه تلخ و زهرآگين ميدهد، و سازمان زندگى را دچار بى نظمى و اختلالات فوق العاده خواهد كرد، آن پنج مرز عبارت است از: دين، خانه، مدرسه، محل كار، دولت.

 

دين

گو اينكه طفل، اول جائيكه قدم ميگذارد خانه است و ابتداء بايد حوزه خانه را از نظر تربيتى بررسى كرد، ولى دين بخاطر اينكه تقدم ذاتى دارد و بدون آئين صحيح نميتوان مرزهاى ديگر را از عوامل خطر پاك كرد مسئله دين را مقدم داشته، و چون مجموع نوشته هاى قبل تفسير و توضيح مختصرى از دين اسلام آنهم در بعضى از زوايايش بود بچند سطر اكتفا كرده، و دريافت مفصل دين را بايد بكتب گرانبهائيكه در اين زمينه نوشته شده مراجعه كنيد.

انسان در هيچ عصرى بدون مسلك و آئين زيست نكره، و اكثر برنامه هايش را از مسلك و آئينى كه بآن معتقد بوده گرفته، و اصولا شكل گيرى بشر از دين فوق العاده قويست، كشورهاى جهان امروز در شرق و غرب بسيارى از برنامه هايشان شكل يافته از مسلك آنان است، آيا اوضاع اخلاقى و مادى و اجتماعى ممالك امپرياليستى و كمونيستى نقش عينى از مذهب و مسلك آنان نيست؟ يا اسرائيل در سيطره آئين خود و كمك جنايتكاران بوجود نيامده؟ آيا مملكت پهناور اسلامى در قرن اول و دوم و برخى از زمانها در سايه تأثير دين بوجود نيامد؟ دين و مسلك حقيقتى است كه بر فكر و روح، خانه و مدرسه، دولت و ملت و محل كار اثرهاى مختلفى ميگذارد اينجاست كه نقش مسلك اهميت خود را نشان ميدهد، اگر دين و مسلك حق باشد و از قواعد فطرى و طبيعى و الهى برخوردار باشد در همه برنامه ها تأثير پاك و مثبت خواهد گذاشت و اگر بى پايه و بى اصل و پوك باشد تأثيرات غلط و منفى.

بايد گفت قسمت عمده اى از اشتباهات هنديان، زردشتيان، مسيحيان، يهوديان، كمونيسم ها در زمينه هاى مادى و معنوى مربوط بشكل گيريهاى آنان از آن مسلك هاى تحريف شه و يا غلط آنان است.

چون انسان از طريق ايمان و عشق بمسلك آثار مهمى در زندگيش بروز ميكند بايد با تكيه بر تحقيق دقيق، با كمك گيرى از دانشمندان بشناخت دين حق كه چاره اى از آن ندارد «1» اقدام كند.

و از مكتبهاى نارسا و فرهنگ هاى بى پايه و آئين هاى خرافى و اديان تحريف شده و مسلكهاى ساختگى كه همه مخالف با فطرت و طبيعت آدمى است و جز زيان بزندگى انسان سودى ندارد بپرهيزد.

ما مسلمانان با داشتن كتابى چون قرآن و كتب گرانبهاى روائى و فقهى و حقوقى كه توضيح كتاب خداست راهى براى شك پيدا كردن در سلامت دين اسلام نداريم.

عيب بيشتر از مردم ما اينستكه از اسلام بيخبرند و اين بى خبرى علت خلاءهاى فكرى و روحى است، و مردم ميخواهند اين خلاءها را با تكيه بر فرهنگهاى دست آورد بشر پر كنند، و اين روى آوردن به مسلكهاى غير اسلام و عقيده مند شدن بمكتبهاى بشرى درحاليكه مسالك غلطى است باعث زيانهاى فراوان بملت اسلام شده.

اسلام آئين خداست، قانون اساسيش قرآن، و ارائه دهنده اش برترين انسان پيامبر عاليقدر است و مفسرين برنامه هايش خردمندان تربيت شده مكتب الله و در رأس آنان ائمه بزرگوارند، امامانى كه اگر هواپرستان مهلت ميدادند، تاريخ حيات را عوض ميكردند، و هم امروز اگر مسلمانان بفرهنگ آنان روى آرند، اسلام و مسلمين را بر تمام جهان پيروز خواهد كرد.

خانه، مدرسه، دولت، محل كارا گر در سايه اسلام باشند، محيطهاى سالمى براى تربيت و پرورش نسل خواهند بود.

 

خانه

تأثيرگيرى طفل، و تأثيردهى اوضاع خانه به كودك آيا قابل انكار است؟ در بستر تاريخ كدام انسان را سراغ ميگيريد، كه قسمتى از افكار و آراء و اعمال و اخلاقش نتيجه اوضاع خانه نباشد:

پدر پاك و سالم، مادرى با انديشه و با اخلاق، خانه اى آراسته و پيراسته از تمام مفاسد، بدون ترديد بارآور يك انسان نمونه و رشيد و داراى آثار مثبت است.

قرآن مجيد و سپس كتب روائى و حقوقى هم چون وسائل و من لا يحضر و فروع كافى و محجة البيضاء نزديك به پنجهزار قاعده براى بپا كردن خانه اى پاك و بى آلايش در سايه پدر و مادرى بيدار ارائه ميكند، و از تشكيل دهندگان خانه ميخواهد در انتخاب زن يا شوهر كمال دقت را بنمايد:

مرد زنى را انتخاب كند كه از تمام زيبائى روح و فكر برخوردار باشد، و زن شوهرى را بخواهد كه مصداق عينى اسلام باشد.

قرآن از جنس زن تعبير به حرث (زمين قابل كشت) يا تعبير به «ام» (ريشه و اصل) كره و اين تعبيرات جدا قابل دقت است.

زمين كشاورزى اگر داراى شرايط مناسب نباشد، آيا دانه در آن ضايع نميشود، مادر اگر مادر با صلاحيتى نباشد، زن اگر از ويژه گيهاى مخصوص بخودش برخوردار نباشد، ميتوان ميوه شيرين ببار آرد؟ خانه اگر از عوامل فساد، از فيلمهاى ضد اخلاقى، از مجلات ضد شرف، از دروغ و فحش و غيبت و جاروجنجال بيهوده پاك نباشد، انسان سالمى تحويل خواهد داد؟!

از كلمات بيداران راه خا استفاده ميشود، كه نقش مادر و اوضاع خانه در پرورش كودك يا كوبيدن استعداداى او نقش بس مهم و اساسى است.

على عليه السلام پس از شنيدن خبر مرگ مالك اشتر فرمود: مالك مادران از آوردن مانند تو عقيمند، ملاحظه ميكنيد مولاى متقيان زيربناى شخصيت و عظمت مالك را مادر ميداند.

حضرت امام حسين روز عاشورا در پاسخ فرمانده كثيف ارتش كثيف يزيد كه از آنحضرت دعوت به تسليم در برابر حكومت ميكرد فرمود:

دامن پاك مادرانى كه ما را تربيت كرده اند ما را از اين برنامه هاى ضد الهى بازميدارد.

عيسى بن مريم ميوه وجود مادريست كه قرآن مجيد او را بپاكى و عفت و آراسته بودن بتربيت الهى ستوده.

امام سوم كنار كشته حر بن يزيد فرمود: انت حرّ كما سمّتك امّك حرّا آرى اى شهيد از تمام برنامه هاى ضد خدائى آزادى چنانچه مادر تو را آزاد ناميد.

پدر و مادر علاوه بر اينكه بايد خود صالح و شايسته باشند، و در خانه رفتار و كردار و گفتار و حالات خويش را كنترل كنند، لازم است از ورود برنامه هاى ضد عقل و اخلاق نيز بخانه جلوگيرى كنند.

رفت و آمد اقوام و اشخاص را بخانه كنترل نمايند، تا طفل در سايه پدر و مادر شايسته و خانه اى صددرصد اسلامى تربيت شده، و براى جامعه فردا منبع خير و فضيلت باشد.

بشما سفارش ميشود كه حتما بكتبى كه در اين برنامه تنظيم شده مراجعه كنيد، و از اصول تربيتى اسلام در اين زمينه بهره بگيريد.

 

مدرسه

كانون دومى كه كودك بدانجا پاى مينهد مدرسه است، بهنگام ورود بمدرسه با دنيائى جديد روبرو ميشود، و با برنامه هاى مختلفى برابر ميگردد، وقت ورود بمدرسه بخاطر رشد بيشترى كه از نظر عقل و روح كرده اثرگيريش فوق العاده تر است.

چهره كلاس، صورت و سيرت شاگردان، قيافه و كلمات و شكل تدريس معلمان و تمام اوضاع مدرسه همه و همه برنامه هائى هستند كه در آينه ذهن و روح طفل منعكس ميشود و او را بشدت و بيش از خانه تحت تأثير قرار ميدهد.

اربابان استعمارگر و نوكرانشان بهمين خاطر نسبت بفرهنگ ممالك مستعمره يا در حال استعمار شدن توجه شديد دارند، آنان اين مسئله را ميدانند كه ميتوانند يك كشور و منابعش را از طريق آموزش و پرورش بيغما ببرند.

ملت مسلمان تا چندى پيش بيدار اين برنامه نبودند، ولى لطف الهى و ضربه هائيهك خوردند بتدريج آنان را بيدار كرد، و پس از درك اهميت اين كانال بتأسيس مدارس پسرانه و دخترانه همت كردند، و نتايج مثبتى هم از اين طريق عايد ملت شد.

مردان با ايمان، جوانان شهيد، جان باختگان ره فضيلت در اين زمان، دانشمندان روشن بين و متدين، مادران نمونه، زنان با عفت، اكثر نتيجه همين مؤسسات و بيدارى حوزه هاى علمى شيعى اند.

امروز مغزها و ثروتمندان نسبت باينگونه مدارس مسئوليتى بالاتر از تمام تكاليف دارند، و اگر بگسترش اين كانون ها اقدام نكنند بى ترديد در جهان بعد بعذاب سخت گفتار خواهند شد.

پدران و مادران هم وظيفه سخت دارند، كه مراكز فراگيرى دانش را كنترل كرده و آگاه باشند كه فرزن معصوم و پاك خود را در كدام مؤسسه ميگذارند.

اينان بايد از تحويل اطفال خود بمؤسساتى كه تحت سرپرستى استعمارگرانست، و براى بيغما بردن منابع مادى و معنوى شرق برپا شده بپرهيزند اين نوع از مؤسسات در كنار كليسا و باشاره دزدان بين المللى برپا ميشود و عده زيادى از اطفال شرق را براى دستيارى اربابان پليد استعمارگر آماده ميكنند.

گول نحوه تدريس، و ساختمان، و نظم و ترتيب، اينگونه مراكز فريب را نخوريد، اين مراكز پل ارتباط بين معادن مادى و معنوى كشور و بيگانگان است.

مدرسه اى كه با اصول اسلام برپا شده، و از فرهنگ دين تغذيه ميكند، بايد شاگردان پسرش مجاهد در راه الهى و تربيت شدگان دخترش انسانهائى زينب گونه باشد، انسانهائيكه در سايه كوشششان عفت و حيا و سلامت نفس و فكر زن از دستبرد يغماگران در امان مانده، و رفتگان از مدار اسلام هم در نتيجه زحمتشان بتدريج آماده برگشت بحوزه عفت و عصمت شوند.

 

محل كار

گمان نميرود برنامه محيط كار با توضيحى كه درباره مدرسه داده شد احتياج به تجزيه و تحليل داشته باشد، زيرا محل كار بى شباهت بمدرسه نيست، و چهره كارفرما در محل كار بى شباهت بمعلم، على عليه السلام در نهج البلاغه بپدران سفارش ميكند بمحل كاريكه فرزندانتان ميخواهند در آنجا مشغول كسب شوند توجه دقيق داشته باشيد.

من آثار نكبت بارى كه برخى از مؤسسات از قبيل كاباره و سينما، و بعضى از استخرها، و مؤسساتى از اين قبيل بوسيله وضع محيط و كارفرمايشان بر سر مردم و كارگران و بوسيله شركت كنندگان بر سر ديگران و خلاصه به پيكر يك جامعه وارد ميآورند محتاج بتوضيح نمى بينم، فقط ميپرسم با اين برنامه هاى پليدى كه اين نوع از مؤسسات خائن دارند آيا بصلاح مردم هست كه براى درآمد مختصرى فرزندان بيگناه خود را باين مراكز بسپارند؟!

بايد گفت اينگونه پدران و يا مادران و كارگرانى كه عمرى از آنان گذشته و هنوز حرمت اين نوع كارها را درنيافته اند، و بقول قرآن از چهارپايان بدترند.

محيط كار اگر يك محيط سالم اسلامى باشد، در پرورش خصائل انسانى مؤثر است.

نسلى از بركت آن بهره ور خواهد شد.

تجاوز كارفرمايان و كارخانه داران جدا مسئوليت مهمى در برابر كارگران خود دارند؟

اينان لازم است خود بحقايق اسلامى آراسته بوده و كارگران خود را بانجام فرائض و دورى از محرمات تشويق كنند، و با پرداخت حق واقعى آنان جلوى ايشان را از عصيان و افتادن در حوزه فساد بگيرند؟ تا در نتيجه اقتصاد سالمى بوجود آيد و امت از زيانهاى مادى و معنوى بركنار بماند.

 

دولت

يعنى آن تشكيلاتى كه بحق مورد نياز است، يعنى آن نيروئى كه بايد در سايه اش هريك از افراد كشور بحق قانونى خو رسيهد، و از ستم و بيداد متجاوزان در امان و امنيت باشند.

يعنى آن تشكيلاتى كه بايد بيدار باشد تا مردم در استراحت، يعنى آن قدرتيكه خود بايد ساخته قانون اصيل و مقررات الله باشد و در ساختن حيات طيبه لحظه اى توقف نداشته باشد، يعنى نيروئيكه نگذارد خنجر فساد به پيكر ملت و اصول انسانى ضربه زند، و شيطان و شياطين نقشه هاى خود را براى درهم كوبيدن كاخ فضيلت پياده كنند.

يعنى نيروئى كه بايد از جهل و هوا و شهوت و ظلم و نفى پاك باشد، تا بتواند كشورى را و ملتى را پاك كند، و جلوى ورود ناپاكى را بگيرد. يعنى قدرتيكه بايد بتمام نيازهاى مادى و معنوى انسانها پاسخ گويد و اين چنين دولتى جز دولت خدا نيست، دولتى كه حاكمش اراده خداست، كارگردانش پيامبر و امام و نائب امام فقيه جامع الشرايط است، ما در سايه چنين دولتى از دين صحيح، خانه اسلامى، مدرسه پاك، كارگاه درست برخوردار خواهيم بود، در صورتيكه ملتى از چنين دولتى محروم باشند، خاموش نشستن آنان گناه بزرگ است، بايد بپا خيزند و زمينه بوجود آمدن حكومت اسلامى را فراهم آرند تا از عدل و عدالت در تمام زمينه ها برخوردار شوند، توضيح اين مسئله را در بخض امامت و رهبرى كه در قسمتهاى گذشته بطور مفصل بيان شده مطالعه كنيد، در هر صورت با اصلاح اين پنج مرز انسان از اسارت عوامل ذلت بدر آمده و بآزادى بمعناى واقعى خواهد رسيد.

 

آزادى

آنان كه آزادى را در پاسخ گفتن بخواسته هاى غير قانونى نفس و به بى بندوبارى و هرزگى و رهائى از برنامه هاى عالى انسانى كه بازگوكننده اش فرهنگ خداست ترجمه ميكنند سخت ديوانه و بيشعورند از بندگى هواى نفس، شهوات غلط، مال و مقام ضد حق، سرسپردگى در برابر بت جاندار و بيجان دور زيستن و پاك بودن از رذائل اخلاقى مفهوم آزادى بمعناى حقيقى است، محفوظ ماندن حق حيات، حق كار، حق بهره بردارى از مواهب طبيعى، و ساير حقوق انسانى عين آزادى است، اطاعت از خدا، پيروى از پيامبر و امام، گوش فرادادن بحق، بازگو كردن واقعيات ترجمه عينى آزادى است.

آراستگان بايمان، پيراستگان از رذائل، انسانهاى پاك، اولياء خدا، عاشقان حق، مردان و زنان پيكاركننده در راه اللّه، آزادمردان و آزادزنانند، مردم بى ايمان، شهوت رانان افسار گسيخته، مردان و زنان هرزه، غرق شدگان در فساد، عاشقان منكرات، دزدان راه آدميت فاقدين اصول اخلاقى، غلامان حلقه بگوش طاغوت، چاكران خانه زاد بتهاى جاندار همه و همه مفيد و در بند و اسيرند گرچه با كمال وقاحت و بى شرمى در مقالات و رسانه هاى گروهى ادعاى آزادى كنند. امام على بن ابيطالب ميفرمايد: لا تكن عبد غيرك فقد جعلك اللّه حرّا آرى انسانى كه بخاطر دور روز دنيا دچار بندگى چهره هاى ضد خداست، آزادى خدا داده را كه در رأس تمام نعمتهاى خداست از دست داده.

 

استقامت در راه آزادى

بلال سياه چهره حبشى، در اولين برخورد با رهبر بزرگ اسلام و شنيدن حقايق آسمانى عاشق پيامبر شد و باسلام و اسلاميان دل باخت.

او در همان مرحله اول سخت به پيامبر ايمان آورد، و براى اجراى برنامه هاى الهى عهد و پيمان محكم كرد.

او بخاطر اينكه پدرش غلام يكى از بت پرستان مكه بود بفرزند همان بت پرستان بارث رسيد و در نتيجه در قيد غلامى ميزيست، اربابش از ايمان آوردن او آگاه شد، با او ستيزه كرد و اعتراض سخت نمود، اما بلال در جوابش گفت، بدن من از نظر كار و فعاليت در قيد تست ولى روح و فكرم آزاد است، و با شنيدن برنامه هاى مستدل و قاطع الله نميتوانم انديشه و جان را باسارت بدهم من در انتخاب راه و عقيده آزادم و اسلام راهى است صحيح و عقيده ايست حركت زا.

ارباب كثيف براى بازگرداندن بلال از راه الهى تصميم خطرناكى گرفت، و بخاطر اينكه ساير بردگان عبرت بگيرند و به نيروى اسلام اضافه نگردد از بت پرستان و افراد پوك و توخالى دعوت كرد تا در ميدان شهر اجتماع كنند و از نزديك قدرت طاغوت را مشاهده نمايند، بى خبر از اينكه عاشقان خدا از اين هياهوى ظاهرى و زرق و برق اسلحه دشمن و عربده هاى حيوانات طاغوتى ترسى بخود راه نميدهند.

بلال را با دست بسته وارد ميدان كردند، لباس از بدنش درآوردند، ريگهائى كه با آتش حرارت داده بودند، روى زمين ريخته و بلال را با بدن عريان روى آن ريگها انداختند، از سر تا پا پوست بلا كنده شد، ريگ هاى داغ بدنش را سوزاند، او در برابر آن برنامه جانكاه احد احد ميگفت، او آزادى از اسارت و ذلت و پستى و زبونى و رهائى از بى خبرى از خويش و عالم را دوست داشت و حاضر بود در راه اين آزادى كه گسترشش ضامن رعايت حقوق همه انسانهاست جان فدا كند. پيكر نيمه جانش را بدستور ارباب بخانه بردند، پس از مدتى بهوش آمد ارباب بدو گفت چه ميكنى؟ گفت آزادى خود را ادامه داده و دست از اللّه و پيامبرش برنميدارم.

پس از دريافت سلامتى باز تهديد به شكنجه شد، اما بلال توجهى نكرد، ارباب نقشه اى ديگر كشيد، اينبار گروهى انبوه در ميدان اجتماع كردند، بدن بلال عريان شد، سپس با دست غلامان پليد ارباب سر تا پا غرق در شيره شد، زنبورهاى نيشدار خطرناكى كه از بيابان جمع شده بودند بجان او ريختند، دست و پايش بسته بود، توان دفاع نداشت، بدنش سوراخ سوراخ شد از حال رفت، تصور كردند مرد، بدن نيمه جانش را بخانه بردند، پس از بهوش آمدن ارباب گفت در چه وضعى؟ گفت شكر حق ميكنم، آزادم، آزادى را دوست دارم، دست از خدا و رسولش برنميدارم، من بخاطر اين بيدادگريها تسليم نميشوم خويش را اسير استعمار نكره و فضائل انسانى را درنمى بازم، من عافيت طلب نيستم تا در برابر اين زجرها از پاى بنشينم.

مدتى گذشت اين بار تهديد بمرگ شد بارباب گفت آنچه از دستت برآيد كوتاهى مكن من عاشق آزاديم.

مردم جمع شدند بدستور ارباب بدنش را عريان كردند، دست و پايش را بستند، سپس او را بدم شتر آويختند و شتر را رم دادند، شتر در بيابان پر از سنگ و خار مكه ميدويد، براى بدن بلال جاى سالمى نماند، مفصلها درد گرفت، استخوانها شكست، گوش و پوست بدن كنده شد، خون از بدنش رفت، بكام مرگ نزديك شد، او را خريدند و از دست ارباب پليدش نجات دادند، بدنش آزاد شد، بمداوايش پرداختند، حالش نيكو گشت هم آغوش اسلام بود، تا سال فتح مكه ببام كعبه برآمد و بدستور پيامبر در ميان هزاران نفر حاجى بانگ اذان داد، افراديكه از صدايش ناراضى بودند با آيه إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ كه در شأن او آمد محكوم شدند، اذان باو اختصاص پيدا كرد، از بندگان مقرب الهى شد، خداوند باو سلام رساند، پيامبر بهنگام دلگيرى از او ميخواست قرآن بخواند، باو ميفرمود قرآن بخوان تا با شنيدن صدايت غم از دل من برود، پس از پيامبر بآزادى خويش ادامه داد زيراحاضر نشد براى يكبار جهت حكومت غير قانونى سقيفه اذان بگويد، از مدينه بيرون رفت و در مسير مدينه تا شام تبليغ اسلام ميكرد تا در نزديكى سرزمين شام بجوار رحمت حق پيوست و امروز مزارش محل گرد آمدن مسلمانان و عاشقان خداست، او آزاد بود و درس آزادى داد ما بايد از او درس آزادى بگيريم، خوشبختانه در وقت نوشتن اين سطور نهضت اسلامى ايران كه صددرصد اسلامى است برهبرى امام خمينى باوج خود رسيده بسيارى از مردان و زنان همچون بلال و افراد صدر اول با تحمل شكنجه هاى سخت آزادى فكر و روح را ارج نهاده و به آزاد كردن اسيران و مستضعفين عشق ميورزند و همه چشم به برپا شدن حكومت اسلامى دوخته و بى ترديد پيروزى با مردم حق جوست «2»

 

راه درمان

در اين بخش روى سخن با افراد و خانواده ها و قشرهائيست كه از حوزه اجراى دستورات الله دور مانده، و بدست خود عوامل سيه روزى براى خود فراهم آورده اند.

آنانكه گرفتار برنامه هاى ضد حقند، دچار عصيان و تخلف از مقررات خداوندند پس از آگاهى بوضع غير خدائى خويش نبايد براه ابليسى ادامه داده و نيز نبايد از معالجه خويش نااميد باشند.

امراض و آلودگيهاى فكرى و روحى و عملى و خلاصه گناهان امورى عارضى هستند، و با تكيه بر دستورات اسلام ميتوان آنها را معالجه كرد، اراده ميخواهد و عمل، اگر علل اين امراض از مرز زندگى دور گردند آدمى معالجه شده و رحمت حق نصيبش ميگردد، علل امراض روحى و فكرى را بايد در برنامه هاى زندگى يافت و بقطع آن علل اقدام كرد، مسيريكه براى رفع علل و عوض كردن خانه و مدرسه و محل كار و دولت بايد پيمود نامگذارى به توبه شده، و حقيقت و مفهوم توبه بمعناى بازگشت از تمام برنامه هاى ضدحق و قرار گرفتن در راه خداست.

توبه تكرار چند لفظ عربى يا فارسى نيست، توبه از سه برنامه آگاهى به اشتباهات و انقلاب حال و جبران گذشته تشكيل ميگردد، و بقول على عليه السلام عبارتست از پشيمانى واقعى از گذشته، تصميم گيرى براى آينده، جبران خلاءهاى قبل، پرداخت حق مردم.

 

نسخه هاى شفابخش

چشيدن رنج عبادت، آب كردن گوشتى كه از گناه بر بدن روئيده. توبه از نظر فقهى جزء واجبات اصيل اسلامى و از ضروريات دين حق و داراى وقت ضيق است، يعين زمان آن بلافاصله پس از آگاهى بگناه و علم بنادرستى كردار و اخلاق است و معلق كردن آن بزمان آينده، يا روزگار پيرى از گناهان بزرگ است.

گاهى توبه متوجه فرداست و بايد فرد باصلاح ظاهر و باطن خود برخيزد، و از آلودگيهاى نفسى و گناهان مربوط باعضاء و جوارح كناره گيرى كرده و راه تقوا و سداد پيشه سازد قوا انفسكم و گاهى متوجه خانواده است باينصورت كه خانواده بايد در سايه نظارت كارگردان خانه از آنچه كه باعث فساد است و نظام خانه را بهم ميريزد پرهيز كرده وبه نصيحت مرد خانه گوش فرا دهند و از اين راه بحفظ شرف خانوادگى اقدام نمايند. وقتى فرد و خانواده توبه كنند قسمت مهمى از مفاسد ريشه كن شده، و تقريبا بآراستگى اخلاقى دست يافته ايم اما بايد دانست كه اصلاح چند نفر يا چند خانواده دردى از كشور دوا نميكند، يك مملكت در صورتى از فساد و خيانت و پستى و اسارت و استعمار و استثمار و اقتصاد وابسته، و سياست دست نشانده و برنامه هاى ضد خدائى آزاد و پاك ميشود كه بآگاهى برسد و پس از درك عوامل زيان و ضرر دسته جمعى توبه كنند. گناه يك ملت فقط باين نيست كه قمارخانه، مشروب فروشى و مراكز فحشاء داشته و در گوشه و كنار شهرش انواع فيلمهاى ضد اخلاق بنمايش بگذارند و يا دچار رشوه و فساد و اعتيادهاى خطرناك باشند، بدترين گناه يك ملت عدم آزادى و استقلال و وابسته بودن اقتصاد و فرهنگ و اخلاق و اجتماعيات آنان به بيگانگان و استعمارگران است، بدترين گناه بغارت دادن منابع ثروت و معادنست، بزرگترين گناه سكوت در برابر مظالم و اربابان استعمارگر و عمل آنهاست، سكوتى كه علت تمام انحرافات و رواج فحشاء و منكرات است، بپا خاستن جامعه براى بيرون راندن ديو استعمار و بدست گرفتن ذخائر و معادن، براى ريشه كن كردن فقر و تهيدستى و توليد ثروت و خرج آن در راه بسط عدالت، و پياده كردن نظام توحيد و معارف اسلام، توبه و بازگشت يك ملت و جامعه بسوى خداست، و اين توبه را بايد از دو را دنبال كرد:

1- مجهز شدن بسلاح جنگ براى بيرون راندن دشمن.

2- اجراى سياست عدم همكارى با گرگان استعمار و نوكران و دست نشاندگان آنان و اين دو مرحله ايست كه اسلام براى نجات ملتها پيشنهاد كرده و امام امت ايران و مولانا محمود حسن و ابو الكلام آزاد در هندوستان باجرا گذاشتند، تا از بركت اين دو برنامه ايران و مردمش و هند و ملّتش از زير بار ستم ستمگران آزاد شدند.

مبارزه منفى گاهى نيرومندترين قدرت را بزانو آورده و سگان استعمار و استثمار و نوكرانشان را از پارس كردن خاموش ميكند.

بنابراين بين توبه فرد و خانواه و اجتماع فرق است و هركدام از اين سه موضع داراى توبه اى مخصوص بخود هستند.

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

(1)- انسان در هر موقعيتى كه باشد هيچ راهى جز ايمان بيك مسلك يا يك عقيه و دين ندارد و اصولا انسان بى مسلك و بدون عقيده و دين يافت نميشود.

(2)- در اين روزها كه به غلطگيرى كتاب مشغول بودم رژيم شاهنشاهى در پرتو قيام ملت نابود شده بود و جمهورى اسلامى برپا گشته و ملت قهرمان ما مشغول ساختن ايرانى آباد و آزاد در سايه اسلام

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از

کتاب : نظام تربيت در اسلام 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ماه مبارك رمضان و مسئله با عظمت روزه‏
تقوا تنها منحصر به درون آدمی نمی شود
حضرت زهرا (س) از دیدگاه حضرت مهدی (ع)
نشان ولایت و جریان خاتم بخشی
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
موانع تحقق و کسب اخلاص در عمل  
دعا به رزمندگان و مجاهدان اسلام‏
علت خلقت ملائک؟!
ستايش امام از پسرش على اكبر عليه السلام
مجمع بن عبداللّه عائذى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

نتايج عقول ضعيف در جامعه‏
عفاف در گفتار و رفتار
حُسن خلق‏
شناخت خدا مبنای شناخت وظائف انسان
راهی برای نزدیک شدن به بزرگترین آرزوی شیعه
حضور امام حسین(ع) بر بالین شیعیان هنگام مرگ و عالم ...
قلب چه کسی حاضر است؟!
عامل ابتلاء به بیماری قلب !!
بهترین ذکر در سجده شکر
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^