مؤمن مالک همه چیز خودش است. اما آن کسی که بنده نیست هیچ ملکیتی ندارد. چنین شخصی در قیامت هم نه مال دارد و نه زن و فرزند و نه رفیق و شفیع. بیدین چیزی ندارد و اگر در دنیا نیز چیزهایی دارد پروردگار به مؤمن سفارش میکند که باعث تعجب تو نباشد، چون او ذاتاً چیزی ندارد و فقط خیال میکند که دارد. جلال الدین رومی میگوید:
با خیالی صلح شام و جنگ شام با خیالی نام شام و ننگ شام
اما عبد اینگونه نیست. او مالک همه داراییاش است. امیرمؤمنان (ع) مالک همان خانه پنجاه متری یا کمتر بود. همان خانهای که چهار فرزند هم در آن خانه آوردند. این خانه دو اتاق هم بیشتر نداشت، روزها هم فرش نداشت و فقط شبها فرش در آن میانداختند. کف خانه را خاک نرم ریخته بودند و مقداری آب روی آن میپاشیدند. شش پوست بز نیز به هم دوخته بودند که امیرمؤمنان اینها را روزها با خود به صحرا میبرد و شبها زیر پای خانمش زهرا (س) و فرزندانش میانداخت و میخوابیدند. اطراف اتاق را هم از این چوبهای خرما زده بودند و گچ نکرده بودند. آنان مالک همین خانه پنجاه متری بودند و این مالکیت هم همینگونه رشد کرد تا الان که به کل کره زمین تبدیل شده است و در همه عالم یا علی و یا زهرا و یا حسین میگویند. چهار روز دیگر نیز آن کسانی که هنوز یا علی نمیگویند با آمدن امام عصر (عج)، یا علی و یا حسین میگویند. در آخرت هم همین خانه پنجاه متری وقتی که ظهور میکند هشت درب بهشت میشود و تمام مؤمنین در آن، مهمان آنان هستند. بنابراین، عبد باید فقط مواظب باشد که ناپاکی به او سرایت نکند تا این همرنگی و یکی بودنش را از بین نبرد.
پس آن کسی که عبد نیست مالک هیچ جیز نیست، گرچه به ظاهر میلیاردر است، اما روز قیامت که میآید پرودگار میگوید من هیچ چیز آن را قبول نمیکنم:[12] طوق به گردنش میاندازند و جایش آتش است. داستان ثعلبه انصاری را شنیدهاید که از پیامبر تقاضای ثروت کرد و مصلحتش هم نبود اما به زور میخواست. بالاخره نیز با اصرار ثروت را گرفت، اما چون حکم زکات جاری شد و پیامبر مأمور برای گرفتن زکات فرستاد، به او گفت: به پیامبر بگو که دادن زکات، فرع بر دین و نبوت است و من نبوت تو را قبول ندارم. آخر سر هم یک
منبع : پایگاه عرفان