فارسی
سه شنبه 06 شهريور 1403 - الثلاثاء 20 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

1
نفر 7
86% این مطلب را پسندیده اند

داستان توبه شعوانه

 

مرحوم نراقى نقل مى كند: در شهر بصره يك خانمى به نام شعوانه بوده كه مجالس عيش و طرب مردم را گرم مى كرده است. روزى براى برگزارى مجلس لهو و لعب از مسيرى با همكارانش مى رفته كه صداى ناله زيادى به گوش مى رسد، به يكى از كمك كارهايش گفت: برو ببين چه خبر است. كنيز رفت و بر نگشت. به دوّمى گفت: اولى رفت براى ما خبر بياورد نيامد، شما برو ببين چه خبر است. دوّمى هم رفت برنگشت، به سومى گفت: شما برو ببين چه خبر است، رفت و آمد و براى اين زن تعريف كرد كه: خانم! اينجا مجلس مردگان نيست، اينجا مجلس زنده ها است و ماتم زنده ها ديدنى است. خودش راه افتاد آمد. يك حياطى بود و واعظى نشسته بود و درباره قيامت، عذاب، جهنم، وضع مجرمان، گناهكاران حرف مى زد و همه اشك مى ريختند و ناله مى زدند.

شعوانه وقتى به مجلس رسيد كه واعظ اين آيه را مى خواند:

 « إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكَانِ بَعِيدٍ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظًا وَ زَفِيرًا »]

 به محض اينكه مجرمان و گناهكاران از قبر بيرون آمدند؛ با اينكه فاصله شان با جهنم خيلى زياد است، وقتى جهنم چشمش به گناهكاران مى افتد، از راه خيلى دور فرياد جهنم از عرش بلند مى شود كه اى خدا! اين دشمنت را زودتر بفرست پيش من كه، آن جرم هايش را تلافى كنم.

 « وَ إِذَآ أُلْقُواْ مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُّقَرَّنِينَ دَعَوْاْ هُنَالِكَ ثُبُورًا »

 وقتى اهل جرم را در آن مكان تنگ جهنم قرار دادند، فرياد اهل گناه بلند مى شود، واى بر ما.

در آيه بعد مى فرمايد: ملائكه به آنها مى گويند: اينكه فرياد نيست، فريادهايتان بعد از اين است. ما هنوز چيزى به شما نچشانديم، ما هنوز كارى نكرديم. چكار مى خواهند بكنند؟

شعوانه صدا زد و به واعظ گفت: من يكى از آن نامه سياه ها و مجرمان هستم، من اگر توبه كنم خدا من را مى بخشد؟ واعظ برگشت گفت: توبه كن، اگر چه گناهانت به اندازه گناهان شعوانه باشد.

يك مرتبه فرياد اين زن بلند شد كه خدايا! من چه كار كردم كه گناهكاران را به من مثل مى زنند. سپس غش كرد. به هوشش آوردند. صدا زد، واعظ! رفتم كه   توبه كنم.

 

نراقى مى گويد: اينقدر مرارت چشيد، اينقدر عبادت كرد، اينقدر سختى ديد كه مثل يك چوب نى شده بود، ديگر نه گوشتى، نه استخوانى، هيچ چيز ديگر برايش نمانده بود. اينقدر صاف شده بود و پاك، كه يك روزى به قيافه خودش نگاه كرد، گفت: امروز كه در دنيا به اين حالت افتادم؛ فردا در قيامت به چه حالتى خواهم افتاد؟ ندايى شنيد، تو مهمان من هستى. به امروز خودت ديگر نگاه نكن. بگذار قيامت بيايد، آنجا ببين من با تو چه معامله اى بكنم.[20]


منبع : پایگاه عرفان
1
86% (نفر 7)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ويژگى منزلگه دنيا
داستان توبه شعوانه
نظر نويسندگان منصف اروپايى در مورد تمدن اسلامى‏
خوانسار/ حسینیهٔ آیت‌الله ابن‌الرضا/ دههٔ اول ...
نمونه‏هايى از زنان تاريخ اسلام‏
عقيده صحيح و اظهار آن‏
انواع قلب در نظر پيامبر
عبادت خائفانه امير المؤمنين‏
ناعلاج بودن درد مرگ‏
راه اصلاح مفاسد نفس - جلسه هفتم

بیشترین بازدید این مجموعه

از نصايح پيامبر به ابوذر
معرفت در اسلام - جلسه چهاردهم
اجازه گرفتن حضرت قاسم(ع) برای رفتن به میدان و ...
تقدير روزى حلال
واجبات مالى در قرآن
حكايت سعدى درباره حرص مال دنيا
تعمير ساختمان تشريعى انسان در نهج البلاغه
خوانسار/ حسینیهٔ آیت‌الله ابن‌الرضا/ دههٔ اول ...
نهاد آدمی، تجلی‌گاه رحمت الهی
تجارت نجات‌بخش انسان

 
نظرات کاربر

موسوی نسب
ممنون از پست زیباتون. امروز تو مسجد بودم واعظمون داشت از شعوانه و توبه او حرف میزد. گفتم یه سرچ کنم ببینم شعوانه که بوده. ایکاش ما هم میتونستیم اینجوری توبه کنیم. التماس دعا.
پاسخ
2     0
30 خرداد 1394 ساعت 5:26 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^