بنابراین، با توجه به گفتههای پیشین، منبع دوم که باید مقررات الهی را از آن بگیریم پیامبر اکرم (ص) است و منبع سوم، امام معصوم (ع)، و منبع چهارم فقیه جامع الشرایط است.
منبع پنجم هم فکرهای خوبی است که به ذهنتان میرسد که آنها نیز از رحمت خداست. مثلاً به مسجد مشرف شدهاید و همانطور که نشستهاید به یکباره به فکرتان میآید که چهار عدد از فرشهای مسجد که پوسیده شده را نو کنید:.[10] این الان به ذهنتان خورده و آن را رد نکنید. یا مثلاً الان شما پنج بزرگوار کاسب که آدمهای خوبی هستید و با هم به مسجد آمدهاید به یکباره به ذهنتان میرسد که این ماه رمضان مخارج ازدواج چند نفر از جوانان را بدهید، یا برای مؤمن فقیری خانه بخرید یا به بیمارستانها سری بزنید و ببینید که آیا کسی هست که زن و بچهاش در شهرستان باشد و اینجا کسی را نداشته باشد، یا برای دخترهای دم بخت که جهیزیه ندارند کمک بکنید. اینها فکرهای خدایی و از مصادیق قانون و مقررات رحمت است که نباید بیتوجهی به آنها بکنید.
جوانی نزد حضرت مجتبی (ع) آمد و گفت: من یک دختری را دیدهام و او را میخواهم، اما پدر و مادر من و پدر و مادر دختر مخالفت میکنند. پدر و مادرم من میگویند اگر بروی و او را بگیری تو را از خانه بیرون میکنیم. با اینکه مسافت آن حضرت تا خانه دختر سی و پنج فرسخ بود ایشان سوار بر مرکب شد و همراه با پسر حرکت کرد تا به منزل پدر دختر رسید. حضرت مجتبی (ع) ابتدا برای آن پسر از پدر دختر خواستگاری کرد و سپس عقد را جاری نمود و بعد هم عروسی را برگزار کرد و برگشت.
بنابراین، خیلی اوقات چیزهای عالی به ذهنمان میرسد اما اقدام نمیکنیم و نمیدانیم که چقدر حیف شده که این تجارتهایی را که میتوانستهایم با این قوانین رحمت انجام دهیم، از دست دادهایم. اینگونه فکرها از الهامات الهی است.
مرحوم عطایی و صندوقهای قرض الحسنه
اولین بار قضیه تأسیس قرض الحسنه به ذهن مرحوم عطایی افتاد. او از مشتریان شبهای رمضان ما بود و در چهل سالگی از بس که برای مردم خدمت کرد و بیخوابی کشید با سکته قلبی از دنیا رفت. وی شبهای احیا در پای منبر برای مردم دعای جوشن کبیر میخواند و اولین کسی بود که ایده صندوق قرض الحسنه به ذهنش خورد و آن را عملی کرد. او اولین صندوق را در مسجد لرزاده افتتاح کرد و الان هم که در کل کشور نزدیک به پنج هزار صندوق قرض الحسنه وجود دارد و بسیاری از مشکلات مردم را در این سالها حل کرده، چه بهرههای فراوانی به او میرسد. این هم یک منبع رحمت خداست.
در بسیاری از اوقات کسی خودش نمیتواند کتاب بنویسد اما میتواند با کمک کردن به مؤلفان خوب، بسیاری از کتابهای گذشته را احیا کند. اگر انسان یک ساعت برای خدا فکر کند بسیاری از فکرها به ذهنش میخورد و هزار نوع قانون رحمت در ذهنش تجلی مییابد.
پیامبر خدا (ص) نیز چنان که در روزهای قبل بیان شد فرموده است: «رحم الله امرئاً قدم خیرا». رحمت خدا برای آن عبدی است که پیشقدم شود و عجله کند که خیری را به انجام برساند. من امروز برای ترجمه و تفسیر «خیر»، به تفسیر قرآن و بحارالانوار مرحوم مجلسی و مستدرک سفینه البحار و مکاتیب ابوحامد غزالی و به چند کتاب دیگر مراجعه کردم که ببینم این کلمه خیر را چگونه معنا کردهاند. واقعاً به دریای عجیبی برخوردم و به نظرم اگر سه چهار سال در ماه رمضانها بخواهم تفسیر این کلمه خیر را بگویم مطلب وجود دارد. عجیب است که خدا چه سفرهای برای کار خوب پهن کرده است. اصلاً عدهای در این دنیا بوده و الان هم هستند که از اول تکلیفشان دنبال خیر بودهاند. بچههایشان را هم خوب تربیت کردهاند که دنبال کار خیر باشند. کار خیری در این دنیا نیست که اینان در آن شرکت نکنند. اینها با آبرویشان یا با مالی که از کسب و کار درمیآورند واسطه در خیرات هستند و کار خیری نیست که انجام ندهند. عدهای اینگونه هستند و اگر ما چند میلیون نفر در کشور داشته باشیم که همه اهل خیر باشند آنگاه شما میبینید که از فردا مملکت چقدر آباد میشود. پس همگی باید تصمیم بگیریم که خودمان و قدممان و زبانمان همه خیر باشد. اگر خودمان اهل خیر باشیم، زن و بچههایمان هم اینگونه بار میآیند و حتی نوههای ما نیز همین گونه میشوند. اصلاً خودمان معلم خیر میشویم.
بزرگانی مثل علامه مجلسی و مرحوم فیض کاشانی و محدث قمی رضوان الله علیهم نقل کردهاند که پیامبر بزرگوار اسلام (ص) فرمود: «ان معلم الخیر یستغفر له دوّاب الارض».[11] آن کسی که زندگی و قیافه و حرکتش خیر را یاد میدهد، تمام جنبندگان زمین برای او طلب مغفرت میکنند. حالا یا جنبندگان زمین و تمام ماهیهای دریا و پرندگان آسمان و جمیع اهل آسمان و زمین در شعور باطنیشان برای این شخص طلب مغفرت کنند یا به این معناست که به تعداد جنبندگان زمین، خدا مغفرت در نامه عمل این شخص مینویسد. بنابراین، راه را با نشاط ادامه بدهید و نگویید که به جایی نرسیدهایم. اینقدر به جاهایی رسیدهایم که خودمان هم نمیدانیم.
مرحوم محمد صادق پهلوان که بعضی از پیرمردهای مجلس او را در قدیم دیده بودند در تهران به زورخانه کوچه غریبان میرفت و ورزشکار فوق العادهای هم بود. بعضی از زیردستان او الان هم هستند. وی بیوضو داخل زورخانه نمیرفت. جوانان را نیز تا محاسنشان کاملاً درنیامده بود داخل گود زورخانه راه نمیداد. خلاصه اینکه آداب ورزش باستانی را رعایت میکرد. بسیار افتاده و متواضع بود و توقعی هم نداشت که هنگام ورود برایش زنگ بزنند. عظمت و شخصیت این ورزشکار باستانی به گونهای بود که وقتی از شنا بیرون میآمد کف گود زورخانه از اشک چشم همه خیس شده بود. وی بلور فروش بود و در تیمچه هم مغازه داشت.
روزی زن و بچهاش به مهمانی رفته بودند و خودش ساعت دو بعد از ظهر که خسته بود از مغازه به خانهاش در کوچه گلشن در میدان سید اسماعیل برمیگشت. فرش خیلی خوبی هم در منزل برای اتاق مهمانخانه داشت. میبیند که این فرش بر دوش کسی است و آن شخص از آن طرف کوچه میگذرد. محمد صادق میفهمد که چون زن و بچهاش نبودهاند دزد به خانهاش زده و این فرش قیمتی را که آن وقت حاجی مثلاً چهارصد تومان خریده بوده دزدیده است. دو قدم که از دزد دور میشود برمیگردد و با وجود خستگی از پشت سر دزد حرکت میکند تا اینکه به میدان سید اسماعیل و بازار چهل تن میرسد. دزد به درب مغازه فرش فروش میرود و میخواهد فرش را بفروشد. حاجی هم گوشهای ایستاده و نگاه میکند. مغازه دار فرش را به چهار صد تومان میخرد اما میگوید که کسی باید تو را ضمانت کند تا من بدانم که این فرش مال خودت است. حاج محمد صادق جلو میرود و میگوید که من ضامن او میشوم. دزد برمیگردد، به حاجی نگاه میکند و او را میشناسد. دزد همانجا حاجی را بغل میکند و گریهکنان عذرخواهی میکند، اما حاجی میگوید که فرش را بفروش و پولش هم حلالت باشد، برو با آن کاسبی بکن و دیگر اطراف مال حرام نچرخ! دزد هم توبه میکند و بعد زیردست خود حاجی ورزشکار میشود. این از مصادیق کار خیر است. اصلاً عدهای از خانه به عشق کار خیر بیرون میآیند.
ای برادران عزیز مشکل مردم را حل کنید و حوائج آنان را برآورده سازید و نگذارید مردم نزد زن و بچه خودشان خجالت زده شوند و درد بکشند. همه به داد هم برسیم. اینگونه نیست که همه آنهایی که دارند هر روز داشته باشند و روزی هم میرسد که ما هم باید دستمان را دراز بکنیم. امروز دست محتاج را پر کن وگرنه فردا اگر دست خودت خالی شد خدا به تلافی آن روز که دست تهیدستی را رد کردهای، مال خودت را قطع میکند. بنابراین، خیر مفهوم بسیار وسیع و گستردهای دارد و معلم خیر نیز بسیار قیمتی است. همه شما برادران، نیتها و فکرها و قدمها را به سوی خیر و عنایت خدا برگردانید تا به شما هم خیر برسد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت ها:
[10]. آل عمران (3): 92؛ هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمیرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هرچیزی انفاق میکنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست.
[11]. بحار الانوار: 2/17؛ بصائر الدرجات: 1/3-4؛ عن جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع)قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنَّ مُعَلِّمَ الْخَیرِ یسْتَغْفِرُ لَهُ دَوَابُّ الْأَرْضِ وَ حیتان الْبَحْرِ وَ کلُّ ذِی رُوحٍ فِی الْهَوَاءِ وَ جَمِیعُ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ وَ الْمُتَعَلِّمَ فِی الْأَجْرِ سَوَاءٌ یأْتِیانِ یوْمَ الْقِیامَةِ کفَرَسَی رِهَانٍ یزْدَحِمَان.
منبع : پایگاه عرفان