بنده زمانی قصهای را در کتاب قدیمی و داستانی کلیله و دمنه خواندم و دیدم قصه بسیار جالبی است. که میتوان آن را به عنوان تمثیل قبول کرد، چون مسأله تمثیل در میان عقلا همواره مرسوم بوده است.
حکمای هندوستان برای تربیت مردم کتاب کلیله و دمنه را نوشتهاند. ظاهرا اولین بار یک حکیم ایرانی به نام بوذرجمهر این کتاب را در یکی از خزانههای سلاطین هندوستان دیده و از آن خیلی خوشش آمده است. این حکیم کتاب را به ایران آورده و قبل از اسلام آن را به زبان ساسانیان ترجمه کردهاند. سیصد سال بعد هم همین کتاب را عبدالله بن مقفع دیده و به عربی ترجمه کرده است. دوباره پس از سالها، در قرن نهم هجری ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری این کتاب را از عربی به فارسی فعلی برگردانده و با تغییراتی در آن، نامش را انوار سهیلی گذاشته است. از اول تا آخر این کتاب بهترین نصیحتها و حکمتها از زبان حیوانات نقل شده است. این داستانها را نیز نمیتوان دروغ نامید، بلکه اینها تمثیل است.
قصهای را همین کتاب کلیله نقل میکند که من یادم میآید قدیم در کتابهای کلاس سوم دبستان بود. عنوان این قصه هم کبوتر طوقی بود که چندین کبوتر زیر دست او بودند. اینها با هم در حال پرواز بودند که از بالا چشمشان به مقداری دانه میافتد. در این هنگام کبوترها با رئیسشان همگی پایین میآیند، امّا به محض این که کنار دانهها مینشینند سر غذا، صدایی بلند میشد و میفهمند که در تور صیاد گرفتار شدهاند. یعنی دنبال شکم رفتن اسیرشان کرد. طوقی به بقیه کبوترها گفت الان تکلیف چیست؟ گفتند: چه میدانیم! صیاد هم از آن دور چشمش به این کبوترها افتاد و بسیار شاد شد.
طوقی فکری به ذهنش رسید و گفت: در صحرا موشی زندگی میکند که یک بار جانش را نجات دادهام او دندانهای تیزی دارد و میتواند این تور را بجود و پاره کند و ما را نجات بدهد. گفتند: ما چگونه این تور را بلند کنیم؟ گفت: اگر همه با هم تلاش کنیم میتوانیم تور را بلند کنیم و نزدیک لانه رفیقمان ببریم و چون من به او خدمت کردهام او حتما به ما کمک میکند. آن وقت همگی دام را بلند کردند و صیاد بیچاره بهت زده شد. آمدند کنار لانه آن حیوان و صدایش کردند. او هم دام را جوید و همه را نجات داد.
ببینید در این داستان از زبان حیوانات چه مسائل عالی را مطرح کرده است. نویسنده میخواسته اینجا نتیجه بگیرد و بگوید که بیگدار به آب نزنید و دنبال هر غذا و شیرینی و هر زرق و برقی نروید، و احتمال نزدیک به یقین بدهید که این زرق و برق و شیرینی و این قیافه قشنگ دامی برای نابود کردن شما باشد. پس با فکر حرکت کنید، چراکه انسان هر حلوایی را نمیخورد، چون ممکن است زهرآلود باشد. انسان عاقل دنبال هر چهره و صدایی نمیرود؛ زیرا به دام میافتد و این، هشدار پروردگار بزرگ عالم است. بنابراین دنبال هر تمدنی نباید برویم، شاید این تمدن، تمدن قوم سبا و ثمود و عاد باشد. دنبال هر غذایی هم نباید برویم، شاید بخواهند این غذا را به شما بخورانند تا تاریکتان کنند و از تاریکی شما سوء استفاده بکنند، بلکه شما باید از غذاهای طیب و پاک بخورید:)كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُم
منبع : پایگاه عرفان