كرج، مسجد جامع رجائي شهر دهة سوم محرم 1386
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
قرآن، كتاب بيبديل
کتاب خدا، قانون اساسي حضرت حق براي تأمين سعادت دنيا و آخرت انسان است. هر انساني در هر روزگاري، نسبت به اين منبع عظيم علم و حکمت، مسؤوليت سنگيني دارد.
در مرحلۀ اول بايد قرآن را از طريق خدا شناخت؛ و آنگاه بايد ديدگاه رسول خدا و ائمه طاهرين: به ویژه نهجالبلاغه را بررسي کرد. بعد باید زمينۀ اجراي آيات را تا آنجا که دربارة انسان است، فراهم کرد.
به يقين شناخت قرآن مجيد، حتی با کمک خود قرآن و ديدگاههاي پيامبر اکرم و ائمه طاهرين: فرصت طولاني ميطلبد؛ و به مباحث بسيار باارزش عقلي و علمي و عرفاني نياز دارد.
اما به قول مولوی:
آب دريـا را اگر نتـوان چشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد[1]
قرآن کريم در اين آيه که:
(ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ)[2]
اين حقيقت را بازگو ميکند که در وحي بودن قرآن و اينکه به يقين جلوۀ علم خداست و دست هيچ بشري در کار نبوده، هيچ شکي نيست.[3] در اين سوره به مخالفان حقيقت وحي بودن قرآن و اينکه کتاب حق تجلي علم الله است، ميفرمايد: آيا شک داريد؟ اگر چنین است
(فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ)[4]
مانند يک سورۀ آن را بياوريد. نميتوانند بگويند که عناصر و مصالح ساختمان اين کتاب، اگر در اختيار ما بود، ما هم يک سوره مثل آن ميساختيم.
در ابتداي سورههايي از قرآن، حروف مقطعه دارد، مثلاً «الم» «حم» «طس». يک هدف اين حروف مقطعه، اين است که کل قرآن از حروف الفبا ساخته شده است. حروف الفبا در اختيار همه است و علم و قدرت ذهني هم که داريد. اما نمیتوانید از هنر جملهسازي و ادبي که داريد، آيهاي بسازيد. بعد اعلام ميکند:
(فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ)[5]
اگر فن و هنر خود را به کار برديد و نشد، پس ياوهگويي و باطلگويي نکنيد.
دست کم در کنار اين قرآن، خود را از گرفتاري در آتش قيامت که هيزم و ماده آن، خودتان هستيد، بپرهيزيد. يعني هرچند با وسوسه و ترديد و تبليغ باطل و ياوهگويي در برابر اين کتاب بايستيد، آتش قيامت قطعاً شما را به اسارت خواهد گرفت.
در سورۀ مبارک اِسراء بیان ميکند:
(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لايَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً)[6]
اگر تمام جن و انس، يار و پشتيبان يکديگر شوند و همۀ ابزار قدرتشان را جمع کنند که مانند اين قرآن را بياورند (لايَأْتُونَ بِمِثْلِهِ)؛ امکان ندارد بتوانند این کار را به انجام برسانند.
در اين بخش، قرآن مجيد به ما يقين ميدهد که اين کتاب خدا، کتاب وحي پروردگار است و تا ايمان و باور و تصديق قلب ما را تسخير نکند، نميتوانيم از قرآن کريم بهرهاي داشته باشيم. چون عمل همراه با ترديد و مخلوط با خناسگري خناسان ارزش ندارد.
در آخر سورۀ بقره، وقتي ميخواهد چهرۀ الاهی و ملکوتي باطن پيامبر را نشان دهد، ميفرمايد:
(آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ)[7]
اول سخن از باور پيامبر اكرم (ص) به ميان ميآورد. سرمايۀ قلبي پيغمبر را نسبت به قرآن کريم بيان ميکند و بعد در آيات ديگر، مسألۀ عمل و اخلاق پيغمبر را که بر اساس اين ايمان انجام ميگرفت، طرح ميکند.
قلب همراه با ترديد و شک، قلب بيمار و آلوده است. ما بايد اول دل را از هر آلودگي ای پاکسازي کنيم. اين يک بخش کار است که خود قرآن به ما کمک ميدهد که چگونه دل در گرو قرآن بگذاريم؛ چگونه به او يقين کنيم؛ چگونه او را تصديق کنيم و به او مؤمن شويم.
هدف از نزول قرآن
اما هدف از نزول قرآن چه بوده است؟
پروردگار متعال در سورۀ مبارک اِسراء هدف قرآن کريم را چنین بيان ميکند:
(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَم)[8]
اين کتاب شما را راهنمايي ميکند؛ (لِلَّتي هِيَ أَقْوَم) به راهي که استوارترين و مستقيمترين راه است. شما را که در اين راه قرار داد:
(وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيرا)[9]
به مؤمنانی که داراي عمل صالح هستند، اجر کبير را مژده ميدهد.
تفاوت قرائت با تلاوت در قرآن
خداوند كريم در سورۀ مبارک فاطر ميفرمايد:
(إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ)[10]
نفرموده يقرؤون کتاب الله. اين نكته جالب است که آيات مربوط به قرائت، آياتي است که در اوایل بعثت نازل شده است. يعني زماني که هنوز مردم جاهل بودهاند، و زمینهای برای کلاس فهم قرآن وجود نداشت. آيات قرائت، آن زمان نازل شده است؛ مثل آخرين آيۀ سورۀ مبارک مزمل:
(فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ)[11]
قرآن را بخوانيد، چه در بستر بيماري يا در ميدان جنگ، يا در بازار و در داد و ستد باشيد؛ زيرا در مکه جنگي نبود و همۀ مردم هم مريض نبودند. ولي مسألۀ تلاوت در آياتي است که در مدينه نازل شد و يك نمونۀ آن همين آيه است.
(الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ)[12]
«تلو» به معني دنبال کردن است.
(وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها * وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها)[13]
قسم به ماه هنگامي که دنبال خورشيد در حرکت است. البته همراه زمين به دنبال خورشيد در حرکت است.
راغب اصفهاني در کتاب مفردات مينويسد:
«تلاوت» يک امر مرکب است و بسيط نيست؛ ولي «قرائت» بسيط ميباشد.[14]
سه حقيقت در تلاوت قرآن
تلاوت مرکب از سه حقيقت است:
الف ـ قرائت
ب ـ فقه و فهم قرآن
ج ـ عمل به قرآن
(أَ فَلايَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ)[15]
يعني براي چه نميفهميد و چرا دنبال فهمش نميرويد؟! اين تهديد در سخن گفتن است. يعني پروردگار نفرت دارد از اينکه قرآن بخوانم و آن را درك نكنم.
بعد هم عمل به قرآن و تلاوت قرآن يعني خواندن، فهميدن، و عمل کردن؛ مانند شيوۀ ارتباطی که سلمان فارسي، ابوذر غفاري، بلال حبشي و عمار و مالک اشتر با قرآن داشتند. آنان كه عاشقانه اهل تلاوت بودند، نه قرائت.
بنابراين، هزينههاي عظيمي که براي برنامه قرآني ميشود، بايد درصد بالايي از آن براي فهم قرآن، هدايت شود. امروز هم راه فهم قرآن را آسان کردهاند. ترجمه و تفسيرهاي فارسي خوب، و اساتيد و قاريان اهل فن در خدمت قرآن هستند. اين هم يک بخش ديگر که هدف شناسي قرآن است.
اما يک بخشي هم هست که انسان خود را با کمک قرآن و اهل بيت به جايي برساند.
عظمت معارف قرآني
در زمان ميرزاي شيرازي يک شخصيت علمي و کم نظير در شهر اراك به نام آخوند ملافتحعلي سلطان آبادي[16] ظهور پيدا کرد. قبل از اينکه اسم اراک مطرح شود، به نام سلطان آباد معروف بود. جمعيت زيادي هم نداشت، اما سرمايههاي عظيم علمي بسيار داشت.
مرحوم آيت الله العظمي حکيم در جلد اول کتاب «حقايق الاصول» در اين بحث که آيا يک لفظ بر يک معنا، دلالت حقيقي دارد و بر معاني ديگر دلالت مجازي، يا اینکه يک لفظ داشتيم با سي معنا، دلالتش بر همۀ معاني دلالت حقيقي است، به آخوند ملافتحعلي سلطان آبادي متوسل ميشود. يک مرجع تقليد و عالم عرب براي اثبات فتوا و نظر اصولي خود به يک عالم ايراني تکيه ميکند و ميگويد: بر اساس اين واقعه، يک لفظ بر تمام معاني خود دلالت حقيقي دارد نه مجازي.
بعد ميگويد: استادم آيت الله سيد اسماعيل صدر نقل کرد که من و دوستانم مجتهد بوديم ـ يعني در علوم روز متخصص شده بوديم ـ با هم تصميم گرفتيم خدمت آخوند ملافتحعلي سلطان آبادي براي تفسير قرآن برويم. گفت: خدمت ايشان رفتيم. ايشان اولين آيهاي را که طرح کرد از سورۀ مبارک حجرات بود:
(حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ)[17]
يک ساعت در تفسير اين آيه بحث فرمود. ما که شش نفر مجتهد بوديم، شگفتزده شديم که چطور با اين فراواني علم، خود ما اين طور اين آيه را نفهميديم. گفتيم: فردا شب ايشان کدام آيه را ميخواهد طرح بکند. دوباره همين آيه را خواند. مطالب عميقتر از ديشب را بیان فرمود. سي شب هر شب اين آيه را بهتر از شب قبل بیان میكرد.
هر آيهاي به دنيایي از حکمت و دانش وصل است كه به اندازۀ توان ما طرح ميگردد.[18]
اميرالمؤمنين علي (ع) به ابن عباس فرمود: اگر من حقايق سورۀ حمد را براي شما بنويسم و هفت آيه را شما بنويسيد؛ بايد هفتاد شتر بياوريد و آن نوشتهها را بار کنيد.[19]
اگر قرآن را بشناسيد، خواهيد فهميد هيچ کاري در کنار قرآن نشده است. پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد: از زمان نزول قرآن تا بر پا شدن قيامت، هر چه تفسير قرآن نوشته بشود باز جا دارد. مرحوم مجلسي ميفرمايد: من در زمان خودم (چهارصد سال پيش) با فرستادن افراد به کتابخانهها، نزديک بيست هزار تفسير متنوع يافتم که بعضي از تفسيرها (ع)0 جلد بوده است. پيامبر اكرم (ص)ميفرماید: روز قيامت با اين همه تفسير و تحليل:
«القرآن يأتي يوم القيامة بکرا»[20]
در آنجا وقتي قرآن ميآيد، انگار دست نخورده است و هيچ چيز آن کشف نشده است.
قرآن درمان گذشته و آينده
نگاهي هم اميرالمؤمنين (ع) دربارۀ قرآن دارد كه ميفرمايد:
«الا ان فيه علم ما يأتي و الحديث عن الماضي و دواء دائکم و نظم ما بينکم»[21]
قرآن مجيد، چهار در را به روي شما باز ميکند. يکي در دانش آينده را؛ نه حوادث آينده را. ديگري خبر گذشته را تا ابتداي آفرينش؛ داروخانهاي را در اختيار شما ميگذارد که تمام دردهايتان را دوا کنيد؛ و زندگي شما را نظم ميدهد و از اين پراکندگي و بينظمي در ميآورد.
در هر صورت ما با يک دريايي روبهرو هستيم که نه ساحل دارد ونه میتوان به عمق آن دسترسي پيدا کرد.
من در تفسير خود[22] مثلاً به اولين آيهاي که کلمه بنياسرائيل در آن است رسيدم، از يهود زمان موسي تا زمان صهيونيستهاي آمريکا را به صورت سير تاريخي کاملا توضيح دادم؛ يا در آيه:
(وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً)[23]
در كلمه (بِالْوالِدَيْنِ) جايگاه پدر و مادر؛ حقوق پدر و مادر؛ نقش پدر و مادر در نسل بعد از خود؛ همۀ اینها را به شکل فراگير توضيح دادم.
بيش ترين علوم قرآن هم در جزء بيستم به بعد است. يعني عجايب قرآن آن جاست که متأسفانه اكثر مفسران از جزء بيست به بعد را كمتر توضيح دادهاند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) مولوی.
[2]) بقره/ 2: «در [وحى بودن و حقّانیت] این کتابِ [با عظمت] هیچ شکى نیست.»
[3]) بحارالأنوار، 89/103، باب 8، حدیث 81: «قَالَ الصَّادِقُ7: کتَابُ اللَّهِU عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْاولیا وَ الْحَقَائِقُ لِلْانبیا.»
بحارالأنوار، 89/15، باب 1، حدیث 8: «الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ7 أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِاللَّهِ7 مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَایزْدَادُ عَلَى النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى لَمْ یجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ.»
نهجالبلاغه، خطبۀ 175: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَایغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَایضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَایکذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى.»
[4]) بقره/ 23: «پس سوره اى مانند آن بیاورید.»
[5]) بقره/ 24: «و اگر این کار را انجام ندادید - که هرگز نمى توانید انجام دهید - نهایتاً از آتشى که هیزمش مردم و سنگ هایند بپرهیزید؛ آتشى که براى کافران آماده شده است.»
[6]) اسراء/ 88: «بگو: قطعاً اگر جنّ و انس گرد آیند که مانند این قرآن را بیاورند، نمى توانند مانندش را بیاورند، اگر چه پشتیبان یکدیگر باشند.»
[7]) بقره/ 285: «پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ایمان آورده است.»
[8]) اسراء/ 9: «بى تردید این قرآن به استوارترین آیین هدایت مى کند.»
[9]) اسراء/ 9: «و به مؤمنانى که کارهاى شایسته انجام مى دهند، مژده مى دهد که براى آنان پاداشى بزرگ است.»
[10]) فاطر/ 29: «قطعاً کسانى [مانند على بن ابى طالب7] که همواره کتاب خدا را مى خوانند.»
[11]) مزمل/ 20: «پس آنچه را از قرآن براى شما میسر است بخوانید. او مى داند که به زودى برخى از شما بیمار مى شوند، و گروهى براى به دست آوردن رزق خدا در زمین سفر مى کنند.»
[12]) بقره/ 121: «کسانى که کتاب آسمانى به آنان عطا کرده ایم، آن را به طورى که شایسته آن است، قرائت مى کنند [و آن قرائت نمودن با تدبر و به قصد عمل است] اهل ایمان به آن [کتاب] هستند.»
[13]) شمس/ 1 ـ 2: «سوگند به خورشید و گسترش روشنى اش * و به ماه هنگامى که از پى آن برآید.»
[14]) مفردات غریب القرآن، راغب اصفهانى، 75: «تلى: تبعه متابعة لیس بینهم ما لیس منهاÛ
Ü و ذلک یکون تارة بالجسم وتارة بالاقتداء فی الحکم ومصدره تلو وتلو، وتارة بالقراءة أو تدبر المعنى ومصدره تلاوة (وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها) أراد به هاهنا الاتباع على سبیل الاقتداء والمرتبة وذلک أنه یقال إن القمر هو یقتبس النور من الشمس وهو لها بمنزلة الخلیفة وقیل وعلى هذا نبه قوله: (جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً) والضیاء أعلى مرتبة من النور، إذ کان کل ضیاء نورا ولیس کل نور ضیاء (ویتلوه شاهد منه) أی یقتدى به ویعمل بموجب قوله (یتلون آیات الله) والتلاوة تختص باتباع کتب الله المنزلة تارة بالقراءة وتارة بالارتسام لما فیها من أمر ونهى وترغیب وترهیب، أو ما یتوهم فیه ذلک وهو أخص من القراءة، فکل تلاوة قراءة ولیس کل قراءة تلاوة، لا یقال تلوت رقعتک و إنما یقال فی القرآن فی شى إذا قرأته وجب علیک اتباعه (هنالک تتلو کل نفس ما أسلفت - وإذا تتلى علیهم آیاتنا - أولم یکفهم أنا أنزلنا علیک الکتاب یتلى علیهم - قل لو شاء الله ما تلوته علیکم وإذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانا) فهذا بالقراءة وکذلک (واتل ما أوحى إلیک من کتاب ربک - واتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق - والتالیات ذکرا) وأما قوله (یتلونه حق تلاوته) فاتباع له بالعلم والعمل (ذلک نتلوه علیک من الآیات والذکر الحکیم) أی ننزله (واتبعوا ما تتلوا الشیاطین)، واستعمل فیه لفظ التلاوة لما کان یزعم الشیطان أن ما یتلونه من کتب الله، والتلاوة والتلیة بقیة مما یتلى أی یتتبع، وأتلیته أی أبقیت منه تلاوة أی ترکته قادرا على أن یتلوه وأتلیت فلانا على فلان بحق أی أحلته علیه، و یقال فلان یتلو على فلان، و یقول علیه أی یکذب علیه.»
[15]) نساء/ 82: «آیا به قرآن [عمیقاً] نمى اندیشند؟»
[16]) شرح حال ایشان در کتاب ارزشها و لغزشهای نفس، جلسۀ 16 آمده است.
[17]) حجرات/ 7: «ولى خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل هایتان بیاراست، و کفر و بدکارى و نافرمانى را ناخوشایند شما ساخت.»
[18]) نهجالبلاغه، نامۀ 77: «ومن وصیة له 7 لعبد الله بن العباس: لَاتُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یقُولُونَ... وَ لَکنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یجِدُوا عَنْهَا مَحِیصاً.»
وسائل الشیعه، 27/196، باب 13، حدیث 33580: «فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ7 عَنْ هَذِهِ الرِّوَایةِ مَا مِنَ الْقُرْآنِ آیةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرُهُ [تَنْزِیلُهُ ] وَ بَطْنُهُ تأویلهُ وَ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یکنْ یجْرِی کمَا تَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ کلَّ مَا جَاءَ تأویل شَی ءٍ یکونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ کمَا یکونُ عَلَى الْأَحْیاءِ قَالَ اللَّهُ وَ ما یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ نَحْنُ نَعْلَمُهُ.»
بحارالأنوار، 89/94، باب 8، حدیث 45: «قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ7 یا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ ظَهْراً ثُمَّ قَالَ یا جَابِرُ وَ لَیسَ شَی ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْهُ إِنَّ الآْیةَ لَتَنْزِلُ أَوَّلُهَا فِی شَی ءٍ وَ أَوْسَطُهَا فِی شَی ءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَی ءٍ وَ هُوَ کلَامٌ مُتَّصِلٌ مُتَصَرِّفٌ عَلَى وُجُوهٍ.»
[19]) الصراط المستقیم، علی بن یونس العاملی، 1/219: «قال ابن شهرآشوب: سمعت مذاکرة أنه7 تکلم لابن عباس فی الباء من بسم الله إلى قرب الفجر و قال لو زادنا اللیل لزدنا، وفی قوت القلوب: لو شئت لأوقرت سبعین بعیرا فی تفسیر الفاتحة.»
[20]) الدرالمکنون و الجوهر المصون فى علم الحروف، شیخ اکبر محیی الدین بن عربى: «یأتى یوم القیامة بکرا لا یعلم تأویله الا الله.»
هزار و یک کلمه، حسن زاده آملى: «کلمه 69 شیخ اکبر محیى الدین عارف طائى در کتاب شریف الدر المکنون و الجوهر المصون فى علم الحروف چه نیکو فرموده است: ... فما یکون مودوعا فى الکتاب المجید لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید و لذلک یأتى القیامة بکرا لایعلم تأویله الا الله فسبحان من لایحیط بعلمه سواه و لایعلم قدره غیره.»
[21]) نهجالبلاغه، خطبۀ 157.
[22]) تفسیر حکیم استاد انصاریان هنوز چاپ نشده است. ان شاء الله به زودی به زیور طبع آراسته خواهد شد.
[23]) بقره/ 83: « و به پدر و مادر نیکى کنید.»
منبع : پایگاه عرفان