
در «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق رحمه الله نقل شده:
عبداللّه بن علی میگوید: متاع خود را از بصره به مصر بردم تا به فروش برسانم، روزی در یکی از کوچههای مصر، پیری را دیدم بلند بالا، سبز چهره که تمام موهای سر و صورتش سپید بود، جامهای از دو قطعه سیاه و سپید بر تن داشت، سؤال کردم:
کیست؟ گفتند: بلال، مؤذّن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.
همین که او را شناختم، با لوحههایی که همیشه برای نوشتن مسائل مهم همراه داشتم به نزد او شتافتم و به او سلام کردم، جواب داد: «علیک السلام».
گفتم: ای مرد بزرگوار! قسمتی از آنچه از رسول اللّه صلی الله علیه و آله شنیدهای برای من بگو.
گفت: تو چه میدانی من کیستم؟
گفتم: بلال، مؤذّن رسول اسلام.
چون نام رسول خدا صلی الله علیه و آله را بردم، گویی خاطرات الهی زمان آن حضرت برای بلال تجدید شد و او را به یاد نوازشهای جان فزا و محبّتهای بیشمار رسول خدا صلی الله علیه و آله انداخت. او به یاد سیمای ملکوتی پیامبر صلی الله علیه و آله، شروع به گریه کرد، من هم تحت تأثیر گریههای او ناله سر دادم، مردم به تماشای ما آمدند و ما دو نفر هم چنان میگریستیم.
آنگاه گفت: ای پسر! از کجایی؟
گفتم: از مردم عراق، گفت: به به!
سپس ساعتی خاموش شد و پس از سکوت فرمود: ای برادر عراقی! بنویس: «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم میفرمود: اذان گویان، امین مؤمنان بر نمازها و روزههاشان هستند، و بر گوشتهایی که مصرف میکنند و بر جانهاشان که در پناه اسلام محفوظ است و خواستهای از حضرت حق نخواهند مگر آنکه خداوند برآورده کند و درباره هیچ کس شفاعت نکنند مگر این که مورد پذیرش واقع شود.
عبداللّه به بلال گفت: خدایت رحمت کند، بیشتر بگو.
فرمود: بنویس: «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمود: هرکس چهل سال برای خدا و به حساب خدا اذان گوید، خداوند در محشر او را بیاورد، در حالی که برای او همانند عمل چهل صدیق است آن هم عمل مبرور مستقبل که خداوند مهربان آن عمل را با اشتیاق از او میپذیرد.
گفتم: بیشتر بگو.
گفت: بنویس: «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرکس بیست سال اذان بگوید، خداوند در قیامت او را همراه نوری هم وزن با آسمان محشور میکند؛ آری، بیست سال تلقین عظمت و توحید خداوند آن هم هر روز پنج نوبت، آنچنان در نفوس تأثیری میگذارد که با آسمان نورانی به رقابت میافتد.
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد باللّه کز آفتاب فلک خوبتر شوی
گفتم: بیشتر بگو، خداوند تو را رحمت کند.
گفت: بنویس: «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، از رسول اسلام صلی الله علیه و آله شنیدم: هرکس ده سال اذان بگوید، خداوند او را با حضرت ابراهیم خلیل در بارگاه او یا درجه او جای دهد.
گفتم: خداوند تو را رحمت کند، بیشتر بگو.
گفت: بنویس: «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمود: هرکس یک سال اذان بگوید، در روز قیامت برانگیخته شود، در حالی که همه گناهانش آمرزیده شود، اگرچه همانند کوه احد باشد.
گفتم: خدا تو را رحمت کند، بیشتر بگو.
گفت: چشم، پس تو نیز یاد بگیر و عمل کن و به حساب خدا منظور بدار، شنیدم از رسول الهی که فرمود: هرکس در راه خدا، از روی ایمان و به حساب خدا و به منظور نزدیک شدن به حضرت حق برای یک نماز اذان بگوید، خداوند همه گناهان گذشته او را میآمرزد و در باقیمانده عمر بر او منّت نهاده و نیروی خویشتن داری از گناه به او مرحمت نماید و او را با شهیدان و فداکاران راه حق در بهشت یکجا جمع کند.
گفتم: بیشتر بگو، خدای تو را رحمت کند، ای بلال! بهترین سخنی که از رسول اسلام صلی الله علیه و آله شنیدهای برای من بگو.
فرمود: ای وای ای پسر! بند دلم را بریدی، آنگاه گریه سر داد، او گریست و من اشک ریختم تا جایی که به خدا قسم دلم به حالش سوخت.
فرمود: بنویس: «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمود: چون روز قیامت فرا رسد و خداوند همه را یک جا جمع کند، فرشتگانی از نور برای اذان گویان برانگیزد که پرچمها و شعارهایی از نور به همراه دارند و مرکبهایی به یدک میکشند که زمامشان از زبرجد سبز و پای آنها از مشک اذفر است.
سپس بلال، سخت به گریه افتاد و شیون کنان گریست و من نیز گریستم، همین که از گریه آرام گرفت، گفتم: سبب گریهات چه بود؟ گفت: آه که تو چیزی را به یاد من آوردی.
از حبیبم شنیدم که میفرمود: به حقّ آنکه مرا به پیامبری برانگیخت که مؤذّنها بر زبر مرکبها ایستاده و «اللّه اکبر» گویان بر مردم گذر میکنند، همین که این را گویند، من صدای ضجّه و نالهای از امّتم میشنوم، اسامة بن زید پرسید: آن ضجّه و ناله چیست؟
فرمود: غلغله تسبیح و تحمید و تهلیل است و چون گویند: «اشهد ان لا اله الا اللّه»، امّت من میگوید: ما در دنیا تنها همان خدای یکتا را میپرستیدیم، پس به آنها گفته میشود راست گفتید. همین که گفتند: «اشهد ان محمداً رسول اللّه» امت من میگویند: این همان است که پیام پروردگار ما را برای ما آورد و ما هم با آنکه او را از نزدیک ندیدیم به او ایمان آوردیم.
سپس نگاه پر معنایی به من کرد و گفت: اگر بتوانی نمیری، مگر آنکه اذان بگویی، این کار را بکن و با افتخارِ منصبِ اذانگویی بمیر.
برگرفته از کتاب عرفان اسلامی نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان