دعا براى فرزندان
امام سجاد عليه السلام در اين جا ، با دعا به فرزندان ، از حقوق متقابل پدر و فرزند پرده برداشته است . آن چه در فرازهاى اين دعا به طور چشم گير نمايان است ، اين است كه حضرت زين العابدين عليه السلام تنها برخوردارى مادى فرزندان را مد نظر قرار نداده ، بلكه با تعبيرهاى گوناگون ، انواع برخوردهاى معنوى و اخروى را براى فرزندان آرزو نموده است .
اللهم و من على ببقاء ولدى و باصلاحهم لى و بامتاعى بهم ؛
خداوندگار ! بر منت گذار و فرزندانم را نگاه دار و آنان را فرزندانى صالح قرار ده و مرا از آنان بهره مند ساز .
دعاى پدر براى فرزند
دعاى پدر براى فرزند از دعاهاى مستجاب بوده و اين مضمون در احاديث بسيار وارد شده است ؛ از جمله از حضرت صادق عليه السلام نقل شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود :
أربعة لا ترد لهم دعوة حتى تفتح لهم أبواب السماء و تصير الى العرش : الوالد لولده ؛ و المظلوم على من ظلمه ؛ و المعتمر حتى يرجع ؛ و الصائم حتى يفطر ؛
دعاى چهار كس رد نمى شود تا اين كه درهاى آسمان گشوده گردد و به سوى عرش الهى برسد : دعاى پدر براى فرزند ؛ دعاى ستمديده عليه ستمگر ؛ دعاى كسى كه عمره به جاى آورده است تا هنگام بازگشت از عمره و دعاى روزه دار تا اين كه افطار كند .
هم چنين امام صادق به نقل از امام باقر عليهماالسلام فرمود :
خمس دعوات لا يحجبن عن الرب - تبارك و تعالى - : دعوة الامام المقسط ؛ و دعوة المظلوم ، يقول الله - عزوجل - : (لأنتقمن لك و لو بعد حين)؛ و دعوة الولد الصالح لوالديه ؛ و دعوة الوالد الصالح لولده ؛ و دعوة المؤمن لأخيه بظهر الغيب فيقول : لك مثله (مثلاه) ؛
دعاى پنج كس در درگاه پروردگار - تبارك و تعالى - رد نمى شود : دعاى رهبر دادگر ؛ دعاى ستمديده كه خداوند - عزوجل - به او مى گويد : قطعا از كسى كه به تو ستم نموده انتقام خواهد گرفت ، اگر چه زمانى طول بكشد ؛ دعاى فرزند شايسته براى پدر و مادر ؛ دعاى پدر شايسته براى فرزند و دعاى مؤمن براى برادر مؤمن خود در غياب او ، كه خداوند مى فرمايد : همانند آن (يا : دو برابر آن) براى تو مستجاب مى گردد .
توجه به اصلاح و تغذيه ى سالم روحى فرزندان
از اين فراز استفاده مى شود كه بايد در راه اصلاح فرزند كوشيد تا در جامعه براى خود و ديگران مفيد بوده و طعم عافيت و آسايش را او از ديگران و ديگران از او بچشند ، زيرا مسلم است كه در صورت فساد ، هيچ گونه موفقيتى در كار نخواهد بود ، نه در زندگى اين جهان و نه جهان ديگر . از خطاهاى بزرگ پدران و مادران آن است كه در بهداشت بدنى و تفريح كودكان و فرزندان و تعذيه ى او هرگز فروگذار نمى كنند ، ولى در تربيت آنان به گونه اى كه در آينده افراد صالح باشند ، قدمى برنمى دارند ؛ غافل از آن كه فرد غيرصالح هر چه از نظر بدنى سالم تر باشد خطرناك تر و هر چه تحصيل كرده تر باشد فاسدتر و آثار تخريبى بيشتر خواهد بود :
چو دزدى با چراغ آيد ، گزيده تر برد كالا
زيرا انسان بى سواد فاسد خيلى كم ضررتر از فرد مطلع بى بند و بار است ؛ او اگر دزدى هم كند به اندازه اى كه دو دستش پر شود برمى دارد و فرار مى كند ، ولى فرد آگاه گاهى با قرار دادن چند صفر در كنار رقم مورد معالمه ، ثروت كشورى را به باد مى دهد .
از اين رو ، بر پدران و مادران فرض است كه به اندازه ى اهميت دادن به تغذيه ى جسمانى ، نهاد روحى فرزندان را فراموش نكرده و در تغذيه ى سالم روحانى آنان نيز بكوشند .
تربيت فرزند سبب آرامش والدين
حضرت سجاد عليه السلام از خداوند متعال خواسته است كه فرزندانش را صالح و بهره مند از آنان قرار دهد ، زيرا پدر و مادر از فرزند صالح هميشه خشنود و بهره مند بوده و از وجود آنها لذت مى برند . ادب و تواضع فرزند صالح در مقابل والدين آن گاه امكان دارد كه والدين آنان را به زيور ادب و صلاح آراسته باشند و چنين فرزندانى هرگز قابل مقايسه با اولادى كه به والدين بى اعتنا بلكه هتاك و بى ادب هستند ، نخواهند بود ، زيرا رنجى بزرگ تر از اين بر پير افتاده نمى توان تصور كرد كه در زمان حاجت ، مورد كم مهرى فرزند قرار گيرد ، بر اين اساس ، پدران و مادران بايد در رفتار با فرزندان دقت كنند كه سازنده ترين مسئله براى نهال خام كودكان ، روش آنان است .
الهى امدد لى فى أعمارهم ، و زد لى فى آجالهم ، و رب لى صغيرهم ، و قو لى ضعيفهم ، و أصح لى أبدانهم و أديانهم و أخلاقهم ، و عافهم فى أنفسهم و فى جوارحهم و فى كل ما عنيت به من أمرهم ، و أدرر لى و على يدى أرزاقهم ؛
خدايا ، براى آرامش و مسرت من عمر فرزندانم را طولانى گردان و أجل و سرآمد عمر آنان را به تأخير افكن . كودكان مرا پرورش و فرزندان ناتوانم را نيرومند ساز و براى دل خوشى من ، اولاد مرا سالم و دين و اخلاق آنان را نيكو بدار و در جان و بدن و در تمام امورى كه براى آنان در آن مى كوشم عافيت مقدر كن و روزى فراوان به من عطا كن كه فرزندانم را در رفاه و آسايش قرار دهم .
لزوم مديريت همه جانبه ى خانواده
از اين عبارت ها به خوبى برمى آيد كه در مكتب تربيتى اسلام ، نظام عاطفى در نهاد خانواده مورد عنايت بسيار است و پدر متكفل همه جانبه ى امور خانواده ى خود بايد باشد ؛ يعنى بايد از هر جهت ، اعم از نظر رفاه زندگى و نيز از نظر سلامت فرزندان و هم چنين در جنبه ى اخلاقيات و زندگى اجتماعى و نيز از نظر تربيت روانى و معنوى و دينى، بايد فرزندان را در تحت سرپرستى خود قرار دهد . پدر بايد ديدى وسيع و همه جانبه داشته باشد و با دو چشم دنيايى و آخرتى به صلاح و سداد فرزندان بنگرد و به مديريت و راهنمايى آنان همت ورزد .
در هر حال ، مجموعه عبارت هاى اين فراز لزوم رعايت عاطفه ى شديد خانوادگى است ؛ امرى كه امروز در جوامع غربى ناديده گرفته شده و مراكز فساد تفريحى و عياشى در خارج از محيط خانه ، اين نهاد عظيم را به فراموشى سپرده است .
اهتمام شديد به دنياى مرتبط با آخرت ، اين درس را مى آموزد كه رعايت رفاه زندگى و سلامتى تن و بهداشت محيط خانوادگى حتمى است ، ولى همه ى اينها بايد با محبت به خدا و تكامل در راه احياى انسانيت درآميزد .
نقش پدر در استحكام خانواده
از نكات درخور ديگر اين فراز آن است كه امام معصوم عليه السلام از خداوند متعال خواسته است كه روزى فرزندانش اولا - بسيار باشد و ثانيا - در دست او باشد و پدر داراى قدرت مالى و تأمين حاجت خانوادگى باشد . اهميت موضوع در آن است كه در اين صورت آرامش زن و كودك هميشه در سايه ى قدرت قهرمان زندگى (پدر) تأمين مى شود ، چرا كه كودك اوايل سنين رشد كسى را قوى تر و داناتر و مسلطتر از پدر خود نمى شناسد و در سايه ى اين خيال ، زندگى آرام دارد و هر چه را نتواند حل كند و به هر چه زور و قدرتش نرسد ، آن را در مقابل قدرت و پنجه ى پدر قهرمان حل شده و غيرقابل مقاومت مى داند . از اين رو ، كودكى كه پدر را از دست داده است يا احيانا ناتوانى او براى فرزند ثابت شده است ، آن چنان خود را تنها و بدون تكيه گاه مى بيند كه زندگى در نگاه او تاريك و هر تهاجمى در زندگى او ، غولى غيرقابل دفاع است.
بر اين اساس ، حضرت سجاد عليه السلام با اين درخواست به پدران هشدار مى دهد كه هرگز در كنار محيط خانواده و كودكان اظهار عجز نكنند و منفى باف نباشند و به افراد تحت تكفل خود نويد دهند ، تا آرامش آنان محفوظ بماند و اين نكته اى است كه از نهاد روانى كودكان سرچشمه مى گيرد و رمز حل آن فقط در دست پدر است .
و اجعلهم أبرارا أتقياء بصرآء سامعين مطيعين لك ، و لأوليائك محبين مناصحين ، و لجميع أعدائك معاندين و مبغضين ، آمين ؛
و فرزندانم را از صالحان و پرهيزكاران قرار ده تا با روشن بينى ، گوش به فرمان و مطيع تو و اولياى ناصح و مشفق تو و با دشمنان تو ، سرستيز و دشمنى داشته باشند ، اجابت فرما .
درخواست نيكوكارى همراه با تقوا و بصيرت
امام عليه السلام در دعا براى فرزندان ، علاوه بر نيكوكارى ، تقوا و بينايى و شنوايى از خدا خواسته است و نمى خواهد در زمره ى كسانى باشند كه خداوند مى فرمايد :
(لهم أعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها)؛
آنان چشم دارند ولى نمى بينند و گوش دارند ولى نمى شنوند .
يا از جاهلان متنسك نباشند كه جاهلانه عبادت كنند ؛ چنان كه اميرمؤمنان عليه السلام فرمود : «دو دسته كمر مرا شكستند : عالمان پرده در و عابدان جاهل» . كسانى كه از روى بينايى كار نمى كنند و عمل شان مقبول درگاه خدا نيست ، زيرا اين قبيل افراد به كمند شيطان بسيار نزديك بوده و به آسانى در دام او گرفتار مى شوند و تاريخ جريان هاى تلخ چنين پيشامدها را نمى تواند فراموش كند .براى نمونه «خوارج» در زمان على عليه السلام عابدان شب و صائمان روز بودند و در پيشانى آنان پينه هاى آثار سجده به خوبى پيدا بود و لب هاى خشك آنان از روزه هاى تابستانى آنان حكايت مى كرد ، ولى آن چنان در كمند «عمرو بن العاص» و «معاويه» گرفتار آمدند كه حيرت هر متفكر جست وجوگر را برمى انگيزد . جهل آنان پيروزى بزرگى را نصيب معاويه نمود و شمشيرهاى آنان به جاى آن كه قلب دشمن قرآن و اسلام يعنى معاويه را بشكافد ، فرق على عليه السلام را در محراب عبادت هدف قرار داد .
آرى ، تأسف بارتر از اين مسئله چيزى نيست كه نيروهاى خودى به دشمن خونخوار تبديل شوند و جامعه ى خود را تباه سازند .
به اين دليل ، در روايت است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود :
اذا تقرب العباد الى خالقهم بالبر ، فتقرب اليه بالعقل ؛
هرگاه بندگانى با انجام اعمال نيك به سوى آفريدگارشان نزديكى جستند ، تو با عقل به سوى خدا تقرب بجوى .
چه جانسوز است كه دوستان حرف دشمنان را بزنند و در نقش آنان و در مسير اهداف آنان حركت كنند و امرى را كه دشمن به هيچ وجه به آن دسترسى ندارد ، به دست خود عملى كنند . از اين رو ، هميشه اين دعاى امام عليه السلام را بايد از خدا خواست كه خدايا ! تو ما را از بندگان پرهيزكار ولى دانا و بينا قرار ده .
جايگاه حب و بغض در تربيت فرزند
در اين قسمت امام عليه السلام مى خواهد كه فرزندان داراى حس حب و بغض باشند .
در روايت آمده است :
هل الدين الا الحب و البعض ؟! ؛
آيا دين چيزى جز دوستى و دشمنى است ؟!
فردى كه دوست و دشمن را نمى شناسد و در همه جا و به هر سو و در هر جريانى ، از كنار آن بى تفاوت مى گذرد ، همواره دست خوش هر حركت بوده و هيچ گونه شخصيتى از خود نخواهد داشت . انسان والا و مؤمن ، پيوسته دوستدار صالحان بوده و نسبت به دشمنان كينه ورز و خشن است ؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : (أذلة على المؤمنين أعزة على الكافرين).
اللهم اشدد بهم عضدى ، و أقم بهم أودى ، و كثر بهم عددى ، و زين بهم محضرى ، و أحى بهم ذكرى ، و اكفنى بهم فى غيبتى ، و أعنى بهم على حاجتى ، و اجعلهم لى محبين ، و على حدبين مقبلين مستقيمين ، لى مطيعين غير عاصين و لا عاقين ، و لا مخالفين و لا خاطئين ؛
خدايا پشت مرا به آنان محكم كن و كجى ها را به وسيله ى آنان استوار گردان و خويشاوندان مرا بسيار گردان و مجلس مرا با ايشان بيارا و يادم را به سبب آنان زنده بدار و در زمان نبودن من امور آنان را كفايت فرما و آنها را در نيازهايم كمك كار من بكن و آنان را دوستدار من بنما كه كاملا به من توجه كنند و در انجام امور استقامت داشته باشند ، در حالى كه مطيع من باشند و سركش و آزار رسان وگناه كار و خطاكار و سرستيز با من نداشته باشند .
تربيت درست ، زينت زندگى
امام سجاد عليه السلام در اين فراز ، فرزندان را مايه ى زينت زندگى و قدرت در گرفتارى ها دانسته است ؛ به طورى كه گويى فرزندان صالح ، ادامه ى عمر انسان هستند . در واقع ، اين دعا دستورالعمل به فرزندان است كه تا پدران آنها را بازوى خود بدانند ، بلكه موجب جبران نارسايى ها و تقويت ضعف ها و مايه ى بلندى و افتخار پدر و در حضور و غياب كمك كار او باشند و از محبت بى دريغ خوددارى ننمايند و در اين ارادت ، خستگى نشان ندهند و عصيان و خطا و مخالفتى كه موجب عقوق گردد ، مرتكب نشوند . البته همه ى اين صفات براى فرزندانى ميسور است كه از تربيت نيك والدين برخوردار باشند ؛ از اين رو ، پدران و مادران نبايد محكوم عواطف باشند ، بلكه ضرورى است عواطف خود را تعديل كرده و به صلاح فرزندان قدم بردارند و مشكلات گوناگون ، مانند : رنج تحصيل ، غربت و ... را تحمل و در تكامل روحى فرزندان بكوشند ، تا فرزندان نيز به شجره اى پربار و سايه افكن تبديل شوند و در پيشامدها و گرفتارى ها ياور و در تنش هاى زندگى بازوى پرتوان و افتخار نام آور در حال حيات و مرگ والدين باشند .
به سخن ديگر ، لازم است هماره حال فرزند را در نظر بگيرند و احتياج او را سنجيده و بر اساس نياز او گام بردارند ، چه در حال غضب باشند و يا در حال محبت و مبادا در حال غضب به اشباع قوه ى غضبيه ى خود اقدام كنند و در سر حد غضب كودك را تأديب كنند ، بلكه استحقاق تنبيه را ملاحظه كنند و نيز در وقت هيجان عاطفه و محبت در حد لزوم به كودك محبت كنند ، زيرا چه بسيار فرزندانى كه در زندگى پر رفاه بارآمده اند ، ولى كمترين ارزشى براى والدين خود قايل نيستند و اين به دليل آن است كه والدين جز تشريفات در نهاد فرزند نكاشته اند . بنابراين ، بى ادبى و بى اعتنايى فرزند به والدين ، ميوه ى تلخى است كه به دست خود والدين كاشته شده است ؛ والدين و خانواده اى كه از خدا و اطاعت و عبادت خدا بى بهره اند و تنها عمرى كوشيده اند كه نرم پوش و خوش علف زندگى كنند . نتيجه ى چنين دورانى جز همين ميوه ى تلخ نيست .
و أعنى على تربيتهم و تأديبهم و برهم ، و هب لى من لدنك معهم أولادا ذكورا ، و اجعل ذلك خيرا لى ، و اجعلهم لى عونا على ما سألتك ؛
خداوندگارا ! يارى ام كن كه فرزندان خود را تأديب وتربيت كنم و به آنان نيكى نمايم و به من پسرانى كرامت فرما كه در وجود آنان خير تقدير نموده و آنان را ياور من بر تربيت خود آنان قرار ده .
تربيت و لزوم هماهنگى با فطرت
تربيت و پرورش عبارت از شكوفا كردن استعدادهاى نهان فرد است . بنابراين ، تربيت ، ساختن و ايجاد كردن نيست ؛ مانند صنعتگرى كه مثلا تابلويى را مى سازد و تصويرى را بر روى آن نقاشى مى كند نيست ، زيرا در ساختن تابلو ، شكوفايى درونى در كار نيست ، بلكه آن تابلو هميشه آن چيزى را دارد كه صنعتگر به او داده است .
بر اين اساس ، تربيت كودك فراهم كردن زمينه ى مناسب براى شكوفايى استعدادهاى او است ؛ كودك همانند نوار خالى نيست كه آن را پر كنند و موجود غيرجاندارى كه آن را بسازند ، بلكه تربيت كودك ، به فعليت درآوردن استعداد درونى او است . از همين رو ، تربيت بايد مطابق با نهاد و فطرت انسانى او باشد ؛ مانند بوته گلى كه بايد در خاك مناسب و به مقدار معين از آب و شرايط برودت و حرارت خاص قرار گيرد تاا آن چه را در درون دارد ، سخاوتمندانه تقديم كند ، زيرا اين شرايط با نهاد بوته مناسب است .
بر اين پايه ، فرد مربى قبل از هر چيز بايد انسان را بشناسد و به نهادهاى فطرى او آگاه باشد تا بتواند آفت ها را شناسايى كرده و درمان نمايد و نيز عناصر مفيد را شناسايى و بر استفاده از آنها تأكيد كند . از اين رو ، كسى كه دستى از دور بر آتش دارد و از انسان جز جسم و فعل و انفعال هاى شيميايى و فيزيكى بيش نمى داند ، در پرورش انسان سخت دچار اشتباه خواهد شد . بنابراين ، اگر مى بينيم اسلام از تن پرورى منع مى كند ، نه از آن جهت است كه اسلام پرورش تن را مذموم مى داند ، بلكه به جهت آن است كه چرا ابعاد وجودى ديگر خود را فراموش كرده است و اگر از لذت گرايى منع مى كند ، براى آن است كه افراد تمام همت خود را صرف كم ترين جزء وجودى خود نكنند .
اهميت تربيت
از آن جا كه تربيت انسانى بسيار دشوار است ، امام عليه السلام از خداوند متعال يارى خواسته و در پايان درخواستش فرموده است كه فرزندان او طبيعتشان نسبت به تربيت رام باشد ؛ به طورى كه پرورش آنان آسان و راه رشد آنان هموار باشد ، زيرا در بين كودكان گاهى افرادى پيدا مى شوند كه به آنان كودك مشكل و سخت مى گويند و تأثيرگذارى و واداشتن آنها به روش مستقيم خيلى مشكل است و تكفل و تربيت آنها كار هر كسى نيست ؛ همانند بوته هاى آفت ديده كه پرورش آنها ساده نيست و به مقدمات پيچيده اى نياز دارد .
و أعذنى و ذريتى من الشيطان الرجيم ، فانك خلقتنا ، و أمرتنا و نهيتنا ، و رغبتنا فى ثواب ما أمرتنا و رهبتنا عقابه ، و جعلت لنا عدوا يكيدنا ، سلطته منا على ما لم تسلطنا عليه منه ، أسكنته صدورنا ، و أجريته مجارى دمآئنا ، لا يغفل ان غفلنا ، و لا ينسى ان نسينا ، يؤمننا عقابك ، و يخوفنا بغيرك ؛
خداوندگارا ، مرا و فرزندانم را از شيطان رانده شده در پناه خود قرار ده ، زيرا تو ما را آفريدى و امر كردى و از زشتى ها بازداشتى و به ثواب ها ترغيب فرمودى و از عذاب ها ترساندى و در ميدان تكليف ، دشمنى بر ما گماردى كه بر ما مسلط است ؛ به گونه اى كه ما آن گونه تسلط را بر او نداريم و جايگاه آن دشمن را سينه ى ما قرار دادى و مانند خون در رگ هاى ما جارى ساختى و او را در وجود ما نفوذ دادى و در حال غفلت ما ، غافل نيست و هنگام نسيان ما، فراموش كار نيست و ما را از عقاب تو ايمن مى سازد و از غير تو مى ترساند .
سلطه ى شيطان و راه مقابله با آن
با توجه به نكات زير مى توان به اهميت جايگاهى كه بشر در اين عالم دارد و خطرى كه او را تهديد مى كند ، پى برد :
1. خلقت انسان بيهوده و عبث نيست ، بلكه خداوند او را آفريده و در معرض تكليف قرار داده وبراى هر گونه كارى جزاى متناسب آن را قرار داده است.
2. در اين ميان ، ما دشمنى داريم كه هرگز در حال غفلت ما ، از دشمنى خود دست بردار نيست و هيچ گاه غفلت و نسيان به او راه ندارد .
3. دشمن هميشه ما را مى فريبد و ما را از عقاب ايمن مى دارد و از غير خدا ما را مى ترساند ؛ يعنى از آن چه بايد هراس داشته باشيم ما را خاطر جمع كرده و از هر چيز كه نبايد هراسى داشته باشيم ، مى ترساند .
4. شگفت آن كه سنگر اين دشمن قهار در مرز يك يا چند كيلومترى و يا چند مترى و يا دوش به دوش ما نيست ، بلكه سنگر او در سينه ى ماست و همانند خون در تمام وجود ما جارى است .
با توجه به اين مقدمات ، امام سجاد عليه السلام از شر اين دشمن به خدا پناه برده است . بر اين پايه ، تنها راهى كه در برخورد با اين دشمن متصور است ، آن است كه سلاح متناسب با او را بسازيم و قلب را چنان مشغول و شيطان را محاصره و در گوشه اى محبوس سازيم و سلاح متناسب با او ، ياد خدا و توبه و استغفار از گناهان گذشته و انابه از گناهان و خطاهايى است كه اكنون به آن گرفتار آمده ايم ، زيرا در صورتى كه توجه ما از خداوند متعال قطع نشود ، مى توانيم شيطان را در محاصره قرار داده و دست و پاى او زنجير كرده و هر گونه اقدامى را از او سلب كنيم .
آرى ، مبارزه با شيطان تنها در سايه ى بندگى خدا و اطاعت از دستورهاى او ميسر است ؛ از اين رو ، رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود :
ان الشيطان واضع خطمه على قلب ابن آدم ، فاذا ذكر الله سبحانه خنس ، و ان نسى التقم قلبه ؛
شيطان منقار خود را بر قلب آدمى نهاده است . هر گاه انسان خداوند سبحان را ياد كند ، كنار مى كشد و هر گاه خدا را فراموش كند ، قلب او را مى بلعد .
ان هممنا بفاحشة شجعنا عليها ، و ان هممنا بعمل صالح ثبطنا عنه ، يتعرض لنا بالشهوات ، و ينصب لنا بالشبهات ، ان وعدنا كذبنا ، و ان منانا أخلفنا ، و الا تصرف عنا كيده يضلنا ، و الا تقنا خباله يستزلنا ؛
شيطان در فساد به ما جرأت مى دهد و ما را از عمل صالح بازمى دارد و با شهوات وسوسه مى كند و پيوسته در سر راه معتقدات ، شبهات بسيار قرار مى دهد و وعده هاى دروغ بسيار دارد و ما را به آرزوهاى بسيار دور و دراز سرگرم مى كند و سپس تخلف مى كند . خداوندگارا ، اگر نيرنگ او را نگردانى ، گمراهى ما حتمى است و اگر ما را از فساد و تبهكارى او نگاه ندارى ، لغزش ما قابل اجتناب نيست .
انواع نيرنگ ها و عمل كردهاى شيطان
امام زين العابدين عليه السلام در فراز قبل ، موطن شيطان را بيان نمودند و در اين فراز عمل كرد شيطان و شگرد و حيله ها و انوع نيرنگ هاى او را بيان مى فرمايند و براى افراد روشن مى كنند كه آيا شيطان در وجود آنها سيطره يافته است يا خير . كسى كه به طرف فساد گستاخانه حركت مى كند ، در انجام عمل صالح سست است و توانايى لازم را ندارد ، مى فهمد كه تحت سيطره ى شيطان است . نيز كسى كه مى بيند به خواهش هاى نفس - مانند : خودخواهى ، برترى جويى ، جمع زخارف و ... - متمايل است و براى خود شبهات و اشكالاتى مى سازد كه مثلا تا مردن فاصله بسيار است و آن گاه توبه خواهم كرد و چه كسى گفته است كه خدا حتما عذاب مى كند و به تدريج كار او به آن جا مى رسد كه چه كسى از قبر آمده و گفته است كه در آن جا چه خبر است و بدين ترتيب ، سخنان تمام انبيا ، امامان عليهم السلام ، اوليا و عالمان را ناديده مى گيرد و در انتظار شكافته شدن قبر و خبر دادن يكى از مردگان است ، قطعا به نيرنگ شيطان دچار شده است .از ديگر نيرنگ هاى شيطان كه امام عليه السلام در اين فراز پرده از آن برداشته و هشدار داده است كه به وعده هاى او اعتنا نكنيد ، وعده ها و آرزوهاى دور و دراز است ؛ چنان كه قرآن كريم از قول خود شيطان نقل مى كند :
(و قال الشيطان لما قضى الأمر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم و ما كان لى عليكم من سلطان الا أن دعوتكم فاستجبتم لى فلا تلومونى و لوموا أنفسكم)؛
هنگامى كه فرمان خداوند اجرا مى گردد (و قيامت فرا مى رسد) ، شيطان مى گويد : خداوند به شما وعده داد و وعده ى او راست بود و من به شما وعده دادم و خلف وعده نمودم ، ولى من هيچ تسلطى بر شما نداشتم جز اين كه به شما وعده دادم و شما به من پاسخ مثبت داديد ، پس مرا سرزنش نكنيد ، بلكه خود را سرزنش كنيد .و نيز مى فرمايد :
(يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطان الا غرورا)؛
آنان را وعده مى دهد و در دلشان آرزو ايجاد مى كند ، ولى شيطان جز فريب به آنان وعده نمى دهد .
بنابراين ، اين بخش مطابق با آيات كريمه ى قرآن است كه امام عليه السلام فرمود :وعده هاى او دروغ و آرزوهايى كه در دل مى كارد ، همگى گول و نيرنگ و فريب است و هيچ يك لباس عمل نمى پوشد و اين از بزرگ ترين حيله هاى شيطان است كه حتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود :
ان أخوف ما أخاف على أمتى خصلتان : اتباع الهوى و طول الأمل ؛ أما الهوى فانه يصد عن الحق ؛ أما طول الأمل فينسى الآخرة ؛
از دو خصلت ، بيش از هر جيز بر امتم بيم دارم : پيروى از هوا و هوس و آرزوى طولانى ، زيرا پيروى از هوا و هوس انسان را از حق بازمى دارد و آرزوى طولانى ، آخرت را از ياد او مى برد .
و اين ويژگى خطرناكى است كه غالب مردم گرفتار آن هستند و حضرت از خداوند منان درخواست مى كند كه ما را با اين دشمن غدار به خود رها مفرما وگرنه قطعا ما به لغزش دچار خواهيم شد و تمام اميد ما به خداوند مهربان است كه ما را در نبرد با اين دشمن آگاه ، يارى و پيروز فرمايد .
اللهم فاقهر سلطانه عنا بسلطانك ، حتى تحبسه عنا بكثرة الدعاء لك ، فنصبح من كيده فى المعصومين بك ؛
خداوندا ، سلطه ى شيطان بر ما را مقهور قدرت خود گردان ؛ به طورى كه با دعا و نيايش فراوان ما به درگاه تو ، او را حبس گردانى و به لطفت ما را از كيد او نگاه دارى .
دعا ، تنها وسيله ى غلبه بر شيطان
تنها قدرت خدا مى تواند بر شيطان چيره شود و فقط با دعا مى توان رحمت الهى را جلب نمود و تنها سلطنت خدايى مى تواند او را مقهور خود كند ، زيرا سعى شيطان دور نگاه داشتن ما از بساط قرب الهى است و آن جا كه بساط قرب الهى گسترده باشد ، به هيچ وجه نمى تواند راه يابد ؛ همان گونه كه در ازل از بساط قرب بيرون شد و با خطاب : (فانك رجيم) رانده شد ؛ از اين رو ، ديگر بدان بارگاه راه ندارد . بنابراين ، اگر ما خيمه و خرگاه خود را در وادى ايمن و در كنار بساط قرب الهى بگسترانيم و دعا و نيايش بر نهاد و قلب ما بتابد ، راه را بر شيطان خواهيم بست و او در حضيض ذلت خود باقى مى ماند ، زيرا تاريكى جهل و دورى از خدا بهترين وسيله ى صيد دل و ربودن ما مى باشد و چون پرتو نور الهى بر قلب دميد ، اين فرصت را از او مى گيرد ؛ بدين جهت امام سجاد عليه السلام مى فرمايد : خدايا ، با كثرت دعا به درگاه تو ، به قدرت خود ما را از كيد او معصوم بدار .
كلمه ى «معصوم» چنان كه از ظاهرش پيداست ، به معنانى «نگاه داشته شده» است ؛ يعنى اين كه توجه على الدوام ، نگاه دارى از لغزش على الدوام را در پى دارد:
گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند
نگاه دار سر رشته ، تا نگه دارد
در واقع ، آن چه جاذبه ى شيطان را دفع مى كند ، دستاويز محكمى است كه بين انسان و خدا برقرار باشد و در صورتى كه اين رابطه قطع شود و آدمى به خود واگذار گردد ، معلوم نيست كه هلاكت او در كدام وادى دهشت آور خواهد بود .
شيطاه ، دشمن سرسخت
شيطان هرگز از بين رفتنى نيست ؛ يعنى به هر مقدار به خدا توجه كنيم ، در واقع شيطان را در محبس محكم ترى قرار داده ايم ، ولى به محض غفلت ، از بازداشت گاه خود خارج شده و در قلب مى نشيند و فرمان وجود انسانى را در دست مى گيرد . شيطان آن چنان با آدمى ملازم است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : «من نيز شيطان دارم ، ولى شيطان من به من ايمان آورده است و مزاحم من نيست.»
آرى ، تا آخرين درجات ايمان ، شيطان همراه است ، ولى وقتى ديد به هيچ وجه به حريم وجود انسان راه ندارد ، به او ايمان آورده و با او در طى طريق تكامل همراه مى شود .
«ابن سينا» مى گويد :
العبادة عند العارف رياضة ما لهممه و قوى نفسه المتوهمة و المتخيلة ليجرها بالتعويد عن جناب الغرور الى جناب الحق ، فتصير مسالمة للسر الباطن حينما يستجلى الحق لا ينازعه ... غير مزاحم من الهمم بل مع تشييع منها ؛
عبادت در نزد عارف عبارت است از رياضت دادن مبادى اراده و نيز قواى واهمه و متخيله تا به تدريج آنها را عادت داده و از عالم جسم كه دارالغرور است به عالم عقل و جناب حق بكشاند و درنتيجه قوا و نيز باطنش با او همراهى نموده و با حالت مشاده - صورتى كه رخ دهد - ناسازگارى نداشته باشند .
اللهم أعطنى كل سؤلى ، و اقض لى حوائجى ، و لا تمنعنى الاجابة و قد ضمنتها لى ، و لا تحجب دعائى عنك و قد أمرتنى به ، و امنن على بكل ما يصلحنى فى دنياى و آخرتى ، ما ذكرت منه و ما نسيت ، أو أظهرت أو أخفيت ، أو أعلنت أو أسررت؛
خدايا ! هر چه از تو خواستم ، عطايم كن و حاجاتم روا فرما و مرا از اجابت دعا منع مكن ، در حالى كه اجابت را براى سائلان ضامن گرديدى و موانع اجابت دعايم را كه به آن امر كرده اى ، بردار و بر من منت بگذار و هر چه را به صلاح دنيا و آخرت من مى دانى ، اعم از آن كه به ياد داشته باشم يا فراموش كرده باشم ، اظهار كنم يا پنهان بدارم ، آشكار باشد يا در دل نهان بدارم ، به من ارزانى دار .
نقش گناه در عدم استجابت دعا
گاه دعا از جانب بندگان صورت مى گيرد ، ولى مانع اجابت ، باعث مى شود كه به درگاه ربوبى بار نيابد و از آن مقام محجوب است . اميرمؤمنان عليه السلام به اين مسئله به صراحت اشاره نموده و مى فرمايد :
اللهم اغفر لى الذنوب التى تحبس الدعاء ؛
خدايا ، آن دسته از گناهان مرا كه مانع استجابت دعا مى شود ، بيامرز .
بنابراين ، نفس ناپاك فردى كه پيوسته با خداى خود ستيزه و عناد مى كند و تمام فضاى سينه اش را غير خدا اشغال كرده است ؛ به طورى كه نمى تواند يك نفس پاك بكشد ، پذيرفته و مسموع نيست ؛ بر خلاف آن كه فضاى سينه اش پر از عشق و محبت الهى است ؛ چنان كه «حافظ» مى گويد :
چنان پر شد فضاى سينه از دوست
كه فكر خويش گم شد از ضميرم
به ديگر سخن ، اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايد : «ان هذه القلوب أوعية .» ؛ يعنى اين دل ها ظرف هايى است كه در نهاد انسانى قرار دارد . نيز قرآن مى فرمايد : (ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه)؛ يعنى هيچ كس در نهاد او دو دل نهاده نشده است ، بلكه هر كس يك قلب دارد . بر اين اساس ، ظرف دل انسان از هر چه پر شود ، چيز ديگر را راه نمى دهد و آن كه فضاى سينه ى او را دنيا و محبت غير خدا اشغال كرده است ، راه براى وصول ندارد و چاره اش رفع موانع دعا است كه يكى از موانع ، گناهانى است كه بايد حتما رفع گردد و راه آن توبه و انابه و بازگشت به حضرت حق است .
مفهوم وسيع استجابت دعا
چه بسا دعا مى كنيم و منتظر اجابت هستيم ، ولى توهم ما آن است كه دعا هنوز به هدف اجابت نرسيده است ، زيرا گمان مى كنيم ما فقط دنيا را داريم و اگر دنياى ما بر حسب اميال ما نباشد ، ديگر راه بر ما بسته است ، در حالى كه هنوز ندانسته ايم افق بشر گاه ملائك را پشت سر مى گذارد و در بى نهايت جاى مى گيرد . بنابراين ، چه بسا دعاى ما در افق پهناور هستى انسان ، آبادانى وسيعى نموده كه از آن بى خبريم و در حريم دوست مقامى را باز كرده كه از آن آگاه نيستيم .
سايه ى طوبى و دل جويى حور و لب حوض
به هواى سر كوى تو برفت از يادم
گذشته از همه ى اينها ، در زندگى اين جهان نيز مصالح و مفاسد ما بر حسب واقعيت هاى اين جهان است ، نه بر حسب نظر و دل خواه ما ؛ چه بسا توهم كرده ايم چيزى به نفع ما است و حال آن كه اگر وقوع مى يافت ، به هلاكت ما منجر مى شد . از اين رو ، امام عليه السلام در اين فراز مى گويد : «و امنن على بكل ما يصلحنى فى دنياى و آخرتى.» نيز چه بسا مسائلى كه خواستن آن به صلاح ما است و ما از آن غفلت داريم . از اين رو ، در پايان اين فراز مى فرمايد : «ما ذكرت منه و ما نسيت ...» .
و اجعلنى فى جميع ذلك من المصلحين بسؤالى اياك ، المنجحين بالطلب اليك غير الممنوعين بالتوكل عليك ، المعودين بالتعوذ بك ، الرابحين فى التجارة عليك ، المجارين بعزك ، الموسع عليهم الرزق الحلال من فضلك ، الواسع بجودك و كرمك ، المعزين من الذل بك ، و المجارين من الظلم بعدلك ؛
خدايا ، با تمام عنايت خاصى كه به من فرمودى و من نيازهاى خود را از تو درخواست نمودم ، مرا از كسانى قرار ده كه اصلاح طلب هستند و با دعا و درخواست از تو رستگار مى گردند و به خاطر توكل بر تو از رحمت تو محروم نمى گردند و پيوسته درپناه تو خو گرفته اند و در تجارتشان با تو سود كرده اند و در جوار عزت تو قرار گرفته اند ، در حالى كه روزى حلال از فضل گسترده ى تو نصيبم گردد و از خوراى خود رها گردم و در كنار سربلندى تو قرار گيرم و در جوار عدل تو از ظلم در امان باشم .
عزت و سربلندى و ديگر خواسته هاى مطلوب براى مؤمنان
اسلام مكتب عزت و عظمت و سربلندى است ؛ قرآن كريم مى فرمايد : (ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين ؛ عزت و سربلندى از آن خدا و رسول او و مؤمنان است.) نيز مى فرمايد (أعزة على الكافرين ؛ (مؤمنان) سربلند بر كافران هستند) بنابراين ، بايد توجه داشت كه خوارى ، ذلت ، فقر و ظلم پذيرى از ساحت مقدس اين مكتب به دور است .
از نظر اين دين مبين ، انسان در سايه ى بندگى خدا از همه ى اسارت ها و تعلق ها رهايى مى يابد :
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
نشانه هايى از اين مسئله در جنگ تحميلى به روشنى ديده شد ؛ شرح حال آزاد مردانى كه در چنگال دژخيمان گرفتار آمده بودند ، حيرت آور است و در تاريخ جاودان خواهد شد . راستى كه اينان حالات «ميثم تمار» و «عمار ياسر» را تداعى مى كردند و «جعفر طيار» را به ياد مى آوردند .
اصلاح طلبى ، پيروزى در آرزوها ، توكل در كارهاى موفقيت آميز ، در امن و امان و عافيت زيستن ، در معاملات و كارها به سود معقول رسيدن ، با عزت زندگى كردن ، در رفاه وسعت روزى سر آوردن ، از ذلت و خوارى دورى گزيدن ، و از ظلم پذيرى در جوار حضرت حق قرار داشتن ، همه و همه خواسته ى يك فرد مسلمان از خدا است كه واقعا تأمين كننده ى والاترين كرامت هايى است كه يك فرد خوشبخت مى تواند داشته باشد .
بر اين پايه ، اين توهم كه اگر كسى به مذهب و دين گرايش پيدا كرد بايد گوشه گيرى برگزيند و تمامى امتيازات را ترك كند ، پندار غلطى است كه دشمنان ريشه دار سلام ساخته اند و ساده انديشان بى اطلاع باور كرده اند .
يكيايك اين جمله ها به خوبى روشن مى كند كه يك مسلمان چگونه بايد باشد و وقتى كه بر مسند دعا تكيه مى زند و از خزانه ى نامتناهى حضرت رب العزه طلب مى كند ، چه چيزها را بخواهد ، چرا كه درخواست خوب يكى از موفقيت هاى انسان است . از اين رو ، شيخ بهايى رحمه الله در اربعين مى گويد : اين كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور فرمود : «أجمل فى الطلب ؛ در جست و جوى روزى ميانه رو باش» ؛ يعنى «أحسن فى الطلب ؛ چيزهاى خوب را بخواه و خوب درخواست كن» .
و اجعلنى فى جميع ذلك من المصلحين بسؤالى اياك ، المنجحين بالطلب اليك غير الممنوعين بالتوكل عليك ، المعودين بالتعوذ بك ، الرابحين فى التجارة عليك ، المجارين بعزك ، الموسع عليهم الرزق الحلال من فضلك ، الواسع بجودك و كرمك ، المعزين من الذل بك ، و المجارين من الظلم بعدلك ؛
خدايا ، با تمام عنايت خاصى كه به من فرمودى و من نيازهاى خود را از تو درخواست نمودم ، مرا از كسانى قرار ده كه اصلاح طلب هستند و با دعا و درخواست از تو رستگار مى گردند و به خاطر توكل بر تو از رحمت تو محروم نمى گردند و پيوسته درپناه تو خو گرفته اند و در تجارتشان با تو سود كرده اند و در جوار عزت تو قرار گرفته اند ، در حالى كه روزى حلال از فضل گسترده ى تو نصيبم گردد و از خوراى خود رها گردم و در كنار سربلندى تو قرار گيرم و در جوار عدل تو از ظلم در امان باشم .
عزت و سربلندى و ديگر خواسته هاى مطلوب براى مؤمنان
اسلام مكتب عزت و عظمت و سربلندى است ؛ قرآن كريم مى فرمايد : (ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين ؛ عزت و سربلندى از آن خدا و رسول او و مؤمنان است.) نيز مى فرمايد (أعزة على الكافرين ؛ (مؤمنان) سربلند بر كافران هستند) بنابراين ، بايد توجه داشت كه خوارى ، ذلت ، فقر و ظلم پذيرى از ساحت مقدس اين مكتب به دور است .
از نظر اين دين مبين ، انسان در سايه ى بندگى خدا از همه ى اسارت ها و تعلق ها رهايى مى يابد :
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
نشانه هايى از اين مسئله در جنگ تحميلى به روشنى ديده شد ؛ شرح حال آزاد مردانى كه در چنگال دژخيمان گرفتار آمده بودند ، حيرت آور است و در تاريخ جاودان خواهد شد . راستى كه اينان حالات «ميثم تمار» و «عمار ياسر» را تداعى مى كردند و «جعفر طيار» را به ياد مى آوردند .
اصلاح طلبى ، پيروزى در آرزوها ، توكل در كارهاى موفقيت آميز ، در امن و امان و عافيت زيستن ، در معاملات و كارها به سود معقول رسيدن ، با عزت زندگى كردن ، در رفاه وسعت روزى سر آوردن ، از ذلت و خوارى دورى گزيدن ، و از ظلم پذيرى در جوار حضرت حق قرار داشتن ، همه و همه خواسته ى يك فرد مسلمان از خدا است كه واقعا تأمين كننده ى والاترين كرامت هايى است كه يك فرد خوشبخت مى تواند داشته باشد .
بر اين پايه ، اين توهم كه اگر كسى به مذهب و دين گرايش پيدا كرد بايد گوشه گيرى برگزيند و تمامى امتيازات را ترك كند ، پندار غلطى است كه دشمنان ريشه دار سلام ساخته اند و ساده انديشان بى اطلاع باور كرده اند .
يكيايك اين جمله ها به خوبى روشن مى كند كه يك مسلمان چگونه بايد باشد و وقتى كه بر مسند دعا تكيه مى زند و از خزانه ى نامتناهى حضرت رب العزه طلب مى كند ، چه چيزها را بخواهد ، چرا كه درخواست خوب يكى از موفقيت هاى انسان است . از اين رو ، شيخ بهايى رحمه الله در اربعين مى گويد : اين كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور فرمود : «أجمل فى الطلب ؛ در جست و جوى روزى ميانه رو باش» ؛ يعنى «أحسن فى الطلب ؛ چيزهاى خوب را بخواه و خوب درخواست كن» .
و المعافين من البلاء برحتمك ، و المغنين من الفقر بغناك ، و المعصومين من الذنوب و الزلل و الخطأ بتقواك ، و الموفقين للخير و الرشد و الصواب بطاعتك ، و المحال بينهم و بين الذنوب بقدرتك ، التاركين لكل معصيتك ، الساكنين فى جوارك ؛
خدايا ، به رحمتت مزا از بلاها در عافيت و از فقر در غنا قرار بده و از گناهان و لغزش ها و خطاها با حفظ خاص خود نگاه دار و به سبب اطاعتت به راه خير و رشد و راه درست موفق گردان و مرا از كسانى قرار ده كه با قدرتت بين آنان و گناهان مانع گرديده اى و از تاركان معاصى و ساكنان در حرم امن تو گرديده اند .
جمله هاى نورانى اين دعا ، حكمت هاى عملى فوق العاده اى است كه از سرچشمه ى زلال وحى جارى گرديده است .
مفهوم وسيع عافيت
جمله ى اول ، درخواست عافيت از گرفتارى ها است . كلمه ى «عافيت» جامع و در خور توجه است . از اين رو ، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال شد كه در شب قدر از خدا چه چيز طلب كنيم ؟ حضرت فرمود : عافيت ، زيرا توهم هاى خاصى مانند ثروت ، رياست ، قدرت و .. اگر قرين عافيت نباشد ، زندگى زهرآگين خواهد بود و براى انسان لذت آور نخواهد بود . اين مصداق بارز خوب سؤال كردن است كه در فراز قبل بدان اشاره شد .
توسعه در مفهوم غنى
در جمله ى دوم حضرت سجاد عليه السلام مى فرمايد : خدايا مرا به غناى خود بى نياز كن و نمى فرمايد : با آب و خاك و ضياع و عقار و طلا و نقره مرا بى نياز گردان ، زيرا چه بسا آنان كه غنى ترند ، محتاج ترند و چه بسيار اتفاق افتاده كه روحيه ى پستى و گدايى گريبان گير خسيسانى است كه فراوان اندوخته كرده اند و چه بسيار خدا بى خبرانى كه به حقوق كودكان يتيم و بينوايان مظلوم دست درازى كرده و اموال بسيار گرد آورده و سپس براى ديگران گذارده و به گور رهسپار شده اند .
مفهوم تقوا
حضرت در جمله ى سوم مى فرمايد : خدايا با تقواى خود مرا از لغزش و خطا نگاه دار . واژه ى «تقوى» از ريشه ى «وقايه» و به معناى نگاه دارى از اتكا به نفس و يارى نخواستن از خدا و نوعى ركود و لغزيدن است ؛ قرآن كريم مى فرمايد :(و لا تقولن لشى ء انى فاعل ذلك غدا ، الا أن يشاء الله و اذكر ربك اذا نسيت و قل عسى أن يهدين ربى لأقرب من هذا رشدا)؛
هرگز مگو كه من كارى را فردا انجام خواهم داد . مگر آن كه خدا بخواهد و هرگاه دچار فراموشى (ياد خدا) شدى ، او را به يادآور و بگو اميد كه پروردگارم مرا هدايت كند تا به راهى نزديك تر از اين ، رهنمون گردم .
آثار و نتايج مثبت تكاليف در انسان
حضرت زين العابدين عليه السلام در جمله ى چهارم مى فرمايد : خدايا با طاعت خود مرا به خير و رشد و آن چه به صلاح من است برسان ، زيرا هرگز اطاعت بنده از خدا ، سودى براى خدا ندارد ؛ اگر همه ى كائنات كافر گردند ، گردى بر دامن كبريايى اش ننشيند . بنابراين ، اگر احكام و تكليف براى مردم قرار داده و از آنان خواسته است كه از او اطاعت كنند ، رشد خود مردم و مصلحت خود آنان در نظر گرفته شده است ؛ قرآن كريم مى فرمايد :
(قل لا تمنوا على اسلامكم بل الله يمن عليكم أن هداكم للايمان)؛
بگو : اسلام آوردن خود را بر من منت مگذاريد ، بلكه اين خدا است كه بر شما منت نهاد و شما را به اسلام رهنمون گردانيد .
آرى ، آن چه افراد را سلمان و ابوذر مى كند ، فقط اطاعت از دستورهاى الهى است و راستى چه طوفان عظيم و چه انقلاب شگفت آورى است بندگى و اطاعت از خدا كه در نهاد انسان به وديعه گذارده شده است و متخصصان روان شناسى رشد از تصور آن ناتوان اند .
اميد خواجگى ام بود بندگى تو كردم
هواى سلطنتم بود خدمت تو گزيدم
به خاك پاى تو سوگند ، نور ديده حافظ !
كه بى رخ تو فروغ از چراغ ديده نديدم
اللهم أعطنا جميع ذلك بتوفيقك و رحمتك ، و أعذنا من عذاب السعير ، و أعط جميع المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات مثل الذى سألتك لنفسى و لولدى فى عاجل الدنيا و آجل الآخرة ، انك قريب مجيب سميع عليم عفو غفور رؤوف رحيم ؛
خدايا ، به توفيق و رحمتت همه آن چه را كه از تو درخواست نمودم ، كرامت فرما و از عذاب جهنم در امان بدار و آن چه را كه براى خود و فرزندانم خواستم به همه ى مؤمنان اعم از مرد و زن عطا فرما ، خواه نيازهاى دنيايى و يا حوايج آخرتى ؛ زيرا كه تو به من نزديكى و جواب گوى من هستى و مى شنوى و دانايى و از بدى مى گذرى و پرده پوش مهرورز و مهربان هستى .
بايستگى دعا براى عموم مسلمانان
پس از آن كه حضرت سجاد عليه السلام در فراز قبل نيازهاى خود را برشمرد ، در اين فراز با تأكيد براى خود و همه ى مسلمانان جهان درخواست اجابت نموده است ؛ به گونه اى كه گويى زبان همه ى آنان است .
آرى، دعا زبان تكوينى همه ى موجودات و هستى است؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: (يسأله من فى السموات و الأرض)؛
تمام آنان كه در آسمان ها و زمين اند ، از خدا درخواست مى نمايند .
در بشر اگر زبان سر با زبان قلب هماهنگ شود و دعا با زبان تكوينى به عالم بالا پر كشد ، اجابت قطعى و تخلف ناپذير است و امام معصوم عليه السلام آن چه را كه خود خواسته مى داند زبان همه همين است و مى داند شعور دعا ، حالت خاصى است كه هر كسى واجد آن نيست و خود آن معصوم به نيابت از زبان دل امت دعا كرده و همه را يك واحد دانسته و با يك نفس براى همه دعا فرموده است .
بنابراين ، گذشته از دستورى كه مسلمانان دارند و بايد ديگران را دعا كنند و در روايتى آمده است كه : «هر كس برادر دينى خود را دعا كند ، فرشته به او مى گويد : چندين برابر آن چه خواسته اى ، براى تو باشد.» ، هميشه عافيت فردى در گرو عافيت اجتماعى است و محال است فرد بتواند در جامعه اى كه به گرفتارى هاى گوناگون دچار شده است ، زندگى با عافيت داشته باشد ، زيرا اولين لحظه اى كه انسان به خارج از محيط شخصى قدم مى گذارد ، در برخورد با مردم - اعم از رهگذر ، كاسب محل ، راننده ، دوست ، همكار و ... - اگر آنها زندگى متلاطم و بدون آرامش داشته باشند ، حتما ناامنى روحى آنان امنيت اين فرد را هم تهديد خواهد كرد . آرى ، زندگى با مردمى كه امنيت روحى ندارند سخت هراس ناك است ؛ چنان كه امروز جهان اين گونه مى باشد . بنابراين ، كسانى كه پيوسته در جست و جوى سود شخصى به قيمت ناامنى ديگران هستند ، بدانند كه خود نيز زندگى ناامن و متلاطمى خواهند داشت .
نقش قرب ، آگاهى و ديگر صفات الهى در اجابت دعا
امام معصوم عليه السلام حاجت خود را از خدايى مى خواهد كه نزديك ، آگاه ، توانا ، قيوم و بسيار آمرزنده و مهرورز و مهربان است . همه ى اينها ويژگى هاى كسى است كه سائل را محروم نمى كند و اگر هر يك از اين صفات را واجد نباشد ، سائلان از در خانه ى او محروم برمى گردند .
گر كه حاجب ببرى ، پيش خداوندى بر
كه غفور است رحيم است و كريم است و ودود
و آتنا فى الدنيا حسنة ، و فى الآخرة حسنة ، و قنا عذاب النار ؛
پروردگارا ، فضايل و امتيازهاى دنيايى و كرامت ها و مقام هاى اخروى را به ما كرامت فرما و ما را از عذاب آتش جهنم بر كنار فرما .
نقش فطرت در خوبى ها و بدى ها
نيكى چيست و بدى كدام است ؟ اين دو از مفاهيم بسيار مجمل در عالم كنونى ما هستند ؛ به طورى كه هر كسى با ظن خود چيزى را خوب و چيز ديگرى را بد مى داند ، در حالى كه فرد ديگر درست چيز ديگر را خوب و نقطه ى مخالف آن را بد مى داند و هيچ كدام نمى دانند كه معيار خوبى و بدى چيست و سخن معروف «گفتار نيك ، رفتار نيك ، پندار نيك،» نيز بسيار مجمل و غير مفيد است ، زيرا هر كس گفتار و رفتار و پندار خود را نيك مى داند .
از اين رو ، برخى به نسبيت قائل شده و گفته اند : خوب و بد نسبت به افراد فرق مى كند و هر كس كه هر چيز به نفع او است براى او خوب است ، اگر چه براى ديگران بد باشد ؛ چنان كه منطق بسيارى در جوامع كنونى - دانسته يا ندانسته - چنين مسئله اى است و با اين توهم غلط هر كسى ، كرده هاى خود را خوب مى داند و به خطاهاى خود اقرار ندارد ، ولى قرآن كريم نيك و بد افعال را فطرى انسان دانسته و مى گويد : خوبى و بدى به انسان الهام شده است و در نهاد او پيامبرى باطنى وجود دارد كه به او امر و نهى مى كند ؛ از جمله در جايى مى فرمايد :
(و نفس و ما سواها ، فألهمها فجورها و تقواها)؛
سوگند به نفس و آن كسى كه آن را درست كرد ، آن گاه پليدكارى و پرهيزگارى را به آن الهام نمود .
يعنى فطرت هر انسانى خوب و بد را تشخصيص مى دهد و هر انسانى به خود آگاه است و از كرده هاى خود بى خبر نيست .
نيز در جايى ديگر مى فرمايد :
(بل الانسان على نفسه بصيرة ، و لو ألقى معاذيره)؛
بلكه انسان به خويشتن خود آگاه است ، هر چند عذرهاى بسيار بياورد .
با اين حال ، نهاد آگاه انسانى نيمى از راه تكامل را خود به خود مى پيمايد و نيمى ديگر را بايد از شريعت بياموزد و با داشتن مربى مجرب به برترين نقطه ى كمال سعادت راه يابد .
تلازم نيكى دنيا و آخرت
نكته ى ديگر در اين جا آن است كه نيكى دنيا و آخرت با هم درخواست شده است . در قرآن كريم نيز به اين نكته تأكيد شده است كه هرگز همت خود را در طلب دنيا صرف نكنيد كه از دنيا هم خير نخواهيد ديد ، زيرا دنيا و آخرت مكمل يكديگر و هر دو با هم يك زندگى ممتد انسانى را تشكيل مى دهند . بنابراين ، عافيت هر يك ، ديگرى را در پى دارد ؛ از جلمه در جايى مى فرمايد :
(و منهم من يقول ربنا آتنا فى الدنيا حسنة و فى الآخرة حسنة و قنا عذاب النار ، أولئك لهم نصيب مما كسبوا والله سريع الحساب)؛
برخى از مردم مى گويند : خدايا در دنيا و آخرت به ما نيكى ده و ما را از عذاب آتش جهنم نگاه دار ، اينان از اعمال خود بهره مى برند و خداوند زود به حساب آنها مى رسد .
ولى در مقابل افراد ياد شده ، كسانى را متذكر مى شود كه مى گويند :
(ربنا آتنا فى الدنيا و ما له فى الآخرة من خلاق)؛
پروردگارا ، در دنيا به من عطا كن ، و اينان بهره اى در آخرت نخواهند داشت.
همت بلند دار كه مردان روزگار
از همت بلند به جايى رسيده اند
در واقع ، سعادت مندى دنيا ، نيك بختى آخرت هم هسته و سعادتمند در آخرت ، در دنيا نيز خوشبخت خواهد بود و هرگز چنين نيست كه آخرت مزاحم دنياى صالح باشد.
ناملايمات لازمه ى حيات طيبه
در پايان اين فراز امام معصوم عليه السلام از خدا خواسته است كه از عذاب آتش جهنم نيز در امان باشد . در واقع ، اين جمله اشاره به اين نكته دارد كه حيات طيبه تنها جلب ملايمات نيست ، بلكه اگر ملايمات بسيار باشد و در كنار او ناملايمى باشد ، تمام ملايمات در ذائقه ى انسان تلخ خواهد شد ، بلكه انسان در طول حيات بايد هر دو را داشته باشد تا زندگى در كام انسانى لذت بخش باشد .