شب پریشان گیسوی اندوه ، ماه در فکر غربت دریا می برد مشک را به سمت فرات ، تر کند تا گلوی اصغر را
نکند ماه خانه را گم کرد ،- فکر می کرد با خودش بانو _ آسمان چرخ زد به دور سرش ، عمه می گفت قصه ای حالا
خیمه چرخید در تهاجم باد ، و سماعی گذشت تا به ...
به دنبال کدام سرمشق و نمونه میگردی؟ چه کسی برای تو آرزوی رسیدن است و منتهای هدف؟ در قاب نگاهت کدام تصویر، شب و روز تکرار میشود و حتی در خواب و رؤیا همواره با توست؟ فکر میکنی مثل چه کسی باید باشی، مثل چه کسی باید زندگیکنی، حرف بزنی، ...
ابوالفضل علمدارم کجایی ـ چرا سر وقت طفلانم نیایی
عمو جانم ـ عموجانم ,عمو جان
لب خشکیدة اصغر بسوزد ـ دل طفتیدة مادر بسوزد
کجا دستت جدا گردیده عمو ـ که سر وقت عزیزانت نیایی
رقیه کرده غش با قلب خسته ـ سکینه بر در خیمه نشسته
دو چشمش رو سوی راه تو ...
مشکت تهی دستت جدا افتاد عباس
وا غربتا در خیمهها افتاد عباس
وقتی که فریادت اخا ادرک اخا بود
زینب ندای بیکسی سرداد عباس
وقتی حسین از خیمهگه پر زد به سویت
طفلان زهرا سر به خاک افتاد عباس
آب از زمین فریاد سر میداد افسوس
ما را زمشک تو فراق افتاد ...
داشت میرفت سر چشمه سواری با دست دشت لبریز عطش بود، عطش ...اما دست- داشت میرفت بنوشد، نه بنوشاند آب نه به تشنه خورشید، به آن بالا دست دست در آب فرو برد، فرو پاشید آب ریخت دریای سخاوت به دل دریا، دست مشک سیراب شد از آب و فرات از عباس تا کجا میکشد این ...
دردم، زکودکی است که با روی همچو ماه آمد برون ، به یاری آن شاه بی سپاه بی تاب چون دل از بر زینب فرار کرد آمد چو طفل اشک روان، در کنار شاه کای عم تاجدار، به خاک از چه خفتهای ؟ برخیز از آفتاب بیا تا به خیمه گاه نشنیدهای مگر سخن عمه را چو من؟ تنها ز خیمه ...
ای کـاش کـبوتر حریمـت باشم
یا هم نفس صبح و نسیمت باشم
از چشـم دلم بیا و بردار حـجاب
تا زائر چشـمان رحیمـت باشـم
***
صحن تو پر از تب عبوری سبز است
لبـریز تبـسم ...
صد و چهارده سوره را آیه آیه
بخوان صوت و لحنت غریب و حزین است
بخوان بر سر نیزه بر دوش طوفان
که تفسیر چشم تو عین الیقین است
صد و چهارده سوره منزل به منزل
بخوان بر مزار شهیدان بی سر
بخوان ساقی سبز مستان بی دست
بخوان ای خُم سرخ جوشان بی سر
صد و ...
داد سر را مژده در میدان عشق که توئی گوی خم چوگان عشق گفت: تا کی میکشی منت ز خود؟ ساز جای خود را وقف عمود تا مگر آرد عمود قوم دون فرق عاشق را از اینصورت برون ورنه هر کس شد به صورت پایبند مینیارد صید معنی در ...
مشک بر دوش سوی علقمه رفت تا که شقالقمر نشان بدهد تا که چشمش هزار معجزه را بین خوف و خطر نشان بدهد شیهه در شیهه اسب و گرد و سوار آسمان مکث کرده تا چه کند؟ خیمه در خیمه گریه میشنود آب را شعلهور نشان بدهد؟! مشک لبتشنه گرم زمزمه شد گریههای رقیه در ...
برخیز و سُرودی دیگر خوان، فرزندِ سلیمان!این حلقه چرا باید باشد انگشترِ دیوان؟!اِحرامِ تغافُل را بشکن، از خرقه بُرون آمانندِ شهابی بیرون زن از دایرهی جاناین مردمِ سرگردان را در سرگیجه رها کنسر را بهسویِ آن بُتهای نشکسته بچرخانهنگامهی بَدری ...
درفش افتاد عباس جوان را
فلک داد ای فلک داد
علم شد رایت ماتم جهان را
فلک داد ای فلک داد
مرا با رنج این سوگ روان کاست
نه تنها انس و جان خاست
که دل مأنوس غم گشت انس و جان را
فلک داد ای فلک داد
زمان تا بر زمین این فتنه ...
تا شهید کربلا را شهد غم، در جام ریخت
شیعیان را از شعاعش زهر غم در کام ریخت
هر چه ظلم و کینه در دل داشت از زایام،ریخت
نخل شادی را ثمر از عیش و عشرت نام ریخت
ساقی محنت بکام ما می ناکام ریخت
زین عزا از طاق و عرش و فرش سقف و بام ریخت
بر ...
یا حسین افتاد اگر دست یمین از پیکرم
پرچم دین را دهم اکنون بدست دیگرم
گر جدا شد دستم از تن ور تنم شد چاک چاک
کی ز دینم دست بردارم که پور حیدرم
گر ندارم دست در پیکر به دل دارم امید
مشک آب از بهر طفلانت بدندان میبرم
خصم اگر خواهد ...
چکيده
تاريخ زندگي بشر پر از حوادث ناگوار و جنگ ها و خونريزي هاست. زبان به عنوان يک نهاد اجتماعي ضمن اينکه در پيشبرد يا توقف جنگ ها مؤثر است، در عين حال از آن تأثير زيادي مي پذيرد. بخشي از مهم ترين آثار ادبي جهان توصيف جنگ ها و بيان قهرماني هاي ملي و ...
ای ماه سه آفتاب عباس
عشقی تو و عشق ناب عباس
در دفتر عاشقان بیدست
گلواژهی انتخاب عباس
آئین امام دوستی را
دادی تو به شیخ و شاب عباس
بودی تو کتاب حسن و افسوس
صد پاره شد این کتاب عباس
آقای شباب اهل جنت
نور دل بو تراب ...
در خیمهها بپا شده غوغای آب آب
دلهای تشنه است ز سودای آب، آب
لب تشنهایم بر لب دریای آب و نیست
ما را نصیب غیر تماشای آب آب
در سینههای ما که عطش موج میزند
آهی بود که هست تمنای آب آب
در رزمگاه نعرهی تکبیر و در خیام
بانگ عمو عمو ...