فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

بر شانه های مضطربش آفتاب بود ازمریم حقیقت

بر شانه های مضطربش آفتاب بود ازمریم حقیقت
بر شانه های مضطربش آفتاب بودغربت نشین درد اسیران آب بودپیغام سرخ حنجر شش ماهه ی حسینهمبغض لحظه های غریب رباب بودهمعطر یاس خونجگراز ظلم روزگارمفهوم صبر بی بدل بو تراب بودخورشید شام حادثه فریاد روشنیدر گوش فصل سرد خموشان خواب بودبرسینه های سنگی قوم ...

زخم‏هاى شعله‏ور از سیداکبر میرجعفرى

زخم‏هاى شعله‏ور از سیداکبر میرجعفرى
گرچه هرکس از تو مى‏گوید زخم‏هایى شعله‏ور دارد از تو و درد دلت اما مادرم بهتر خبر دارد با حضور آسمان باید حرفى از خورشید و باران زد هرچه باشد او به جاى دل، آسمانى مختصر دارد این‏که گفتم مى‏توان گاهى از حقوق عاشقى دم زد هرکه سرسبز از بهار توست او ...

مشتاقمت ای مردی ای بوسه‌ی بی‌خنجر از علیرضا فولادی

مشتاقمت ای مردی ای بوسه‌ی بی‌خنجر از علیرضا فولادی
مشتاقمت ای مردی ای بوسه‌ی بی‌خنجر برخیز که بشکوفیم از شاخه‌ی یکدیگر دو چشم ببین در من یک دل سپس آنها را دو پنجره آتش بین یک آینه خاکستر در آینه پیدا کن خاکستر یک دریا یا آتش یک توفان از پنجره‌ها بنگر بنگر سر پرخونی افتاده به هامونی این‌ سوش ...

چون مشک اگر چه نا‌امیدم کردی از محسن حسن زاده لیله کوهی

چون مشک اگر چه نا‌امیدم کردی از محسن حسن زاده لیله کوهی
چون مشک اگر چه نا‌امیدم کردی   شرمندة آخرین شهیدم کردی ای دست جدا، دست مریزاد که خوب   در محضر عشق، روسپیدم کردی ...

نام تو قلم روی اساطیر کشید ازجلیل صفز بیگی

نام تو قلم روی اساطیر کشید ازجلیل صفز بیگی
نام تو قلم روی اساطیر کشیدایمان تو مرگ را به زنجیر کشیدقرآن مجسمی که آیاتت رادر کرب و بلا خدا به تصویر کشیدلب تشنگی تو سنگ را آب نمودهرم لبت آب را به تبخیر کشیدعالم همه در سر شهودت ماندندکار همه ی خلق به تفسیر کشیدای مظهر ایستادگی داغت راباید که نشست ...

شعری از سیف فرغانی

شعری از سیف فرغانی
ای قوم! درین عزا، بگریید بر کشته کربلا بگریید با این دلِ مرده، خنده تا کی؟! امروز، درین عزا بگریید فرزند رسول را، بکشتند از بهر خدای، ها! بگریید از خون جگر، سرشک سازید بهر دل مصطفی، بگریید وَز معدنِ دل به اشکِ چون دُر بر گوهر مرتضی، ...

سرخی کرب و بلا ازمحمدرضا سروری

سرخی کرب و بلا ازمحمدرضا سروری
کربلا قربانگه گل های سرخ بی سر است تاج عشق است و حقیقت پیشگان را افسر است واژه ی  پیروزی  و  آزادگی  را  در  بر  است سرخی کرب و بلا از لاله های پرپر است ****** لاله زار کربلا دارد بسی گلهای سرخ در درون جام عاشورا بُود صهبای سرخ خون نموده این زمین پر ...

قرار نیست از سیداکبر میرجعفری‏

قرار نیست از سیداکبر میرجعفری‏
قرار نیستفرات تا پنجره ها بالا بیایدو در چشم های این شهر روان باشد تا بیدار شویم ،همین که شتک موج هایش بپاشد به گونۀ تهرانبیدارتر از ما کیست؟از خانه هایمان بیرون می آییمحتی شاید برسیم به ثواب جماعت به امامت آخرین قیامتبعد کناری می ایستیمتا شمشیر ها ...

در گوش پیامی از پیمبر دارم از سید حبیب حبیب پور

 در گوش پیامی از پیمبر دارم از سید حبیب حبیب پور
در گوش پیامی از پیمبر دارم در دستم ذوالفقار حیدر دارم در بارش تیر و تیغ و شمشیر -  هیهات هیهات که دست از شما ...

روزی که خاک نشئه ی صبح نشورداشت از غلامرضا کافی

روزی که خاک نشئه ی صبح نشورداشت از غلامرضا کافی
روزی که خاک نشئه ی صبح نشورداشت چنگی حزین – چکامه ی خون درچگورداشت خورشید درمحاق افق خون تیره بودامساک آب سورگناه کبیره بودمی سوخت خیمه خیمه نگاهی دراضطراب خون می چکید ازنوک مژگان آفتاب نعلِ کهردرآتش عصیان مذاب بوددررود رود ظهر زمین قحط آب بودله ...

تو زنده ای ، برای خودم گریه می کنم از رضا اسماعیلی

تو زنده ای ، برای خودم گریه می کنم  از رضا اسماعیلی
تو زنده ای ، برای خودم گریه می کنم در مجلس عزای خودم گریه می کنم پیچیده بانگ سرخ و رسای تو در زمین بر مرگ بی صدای خودم گریه می کنم گوشم شنید "هل من..." سبز تو را، ولی  بر پاسخ قضای خودم گریه می کنم هفتاد و سومین نفر آری... ولی نشد! بر جان بی بهای خودم ...

وصال دوست را آسان ندادند  

وصال دوست را آسان ندادند  
پرستو،عشق پیشه، تیز پرواز قلندرکیش، سرمست سرانداز فتاده مست در جولانگه عشق تنش بی سر سماعی کرده آغاز نماز وصل را آداب این است وضو از خون کند رند نظر باز به قلبش تیر را تعلیم می کرد به شوق چشم هایی ناوک انداز تنش را گلشن آلاله می کرد   که تا محرم ...

به گلویی گریان از هادی سلیمانی(سیا)

به گلویی گریان از هادی سلیمانی(سیا)
به گلویی گریانکه سوختتشنهباگریه هایی بابامیسوزی فراتمیسوزی... یه علمی تا اسمانماهی  تشنه به ابعطش های بلا...فراتکرب ...وبلا بر سرت  ای ا بیک جرعه ابیک دشت خونیک مشک ابیک شط خونبرگردفراتگلوی بریدهاب نمی ...

چشم سیرابی ندیدم بر سراب افتاده باشد ازاصغر عظیمی مهر

چشم سیرابی ندیدم بر سراب افتاده باشد ازاصغر عظیمی مهر
چشم سیرابی ندیدم بر سراب افتاده باشد روی خاک تیره جسم آفتاب افتاده باشد ذوالفقاری در نیام زنگ بر دیوار!؟ هرگز! نام توفان چیست وقتی از عتاب افتاده باشد از تبلور می‌درخشد مثل خورشیدی معلق هر غباری از عبای بوتراب افتاده باشد دیده‌ای آیا رگان بازوان ...

عباس را بنگر از صابر همدانی‏

عباس را بنگر از صابر همدانی‏
چرا از دیده اشک غم نبارم چون سحاب امشب؟  چگونه ز استراحت ره دهم بر دیده خواب امشب‏    شنیدستم به دشت کربلا از ظلم اهل کین  بود اندر حریم شاه خوبان قحط آب امشب‏    فراتی را که کابین بتول آمد، نمیدانم  چرا کردند سد بر روی آل بوتراب امشب؟    درون ...

سبز بخت سرخ او از احد ده ‏بزرگی

سبز بخت سرخ او از احد ده ‏بزرگی
تا شقایق را به دست عشق بر کردیم ما زیر دوش آفتاب خون وضو کردیم ما همچو قوی مست دست افشان وجود خویش را در شط سرخ شهادت شستشو کردیم ما گر چه دست از جان و سر شستیم پاکوبان ولی دست دشمن را برای خلق رو کردیم ما می‏دهد از حنجر ما بوی تاولهای داغ بسکه چون ...

از مکه خبر آمده داغ است خبرها از حسن بیاتانی

از مکه خبر آمده داغ است خبرها از حسن بیاتانی
از مکه خبر آمده داغ است خبرهاباید برسانند پدرها به پسرهااز مکه خبر آمده از رکن یمانینزدیک اذان ناله بلند است سحرهاداغ است خبرها نکند باد مخالفدر شهر بپیچد بزند شعله به درهانزدیک سحر قافله ای رد شد از اینجاماندیم دوباره من و اما و اگرهاباید بروم زود ...

رجعت سرخ

رجعت سرخ
کربلا را می سرود این بار روی نیزه ها     با دو صد ایهام معنی دار روی نیزه هانینوای شعر او از نای هفتاد و دو نی     مثل یک ترجیع شد تکرار روی نیزه هاچوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده ست     لاله ها را سر به سر بشمار روی نیزه هایا بر این نیزار خون امشب ...

عصر عاشورا ازپروانه بهزادی آزاد

عصر عاشورا  ازپروانه بهزادی آزاد
یک اسب میان خیمه ها پیدا شد در سینه ی دشت شیونی برپا شد بغضی که نهفته در قلم موی تو بود بر بوم چکید و عصر عاشورا ...

غزل غزل بنویسم حدیث رویایی از هاشم طوسی

غزل غزل بنویسم حدیث رویایی از هاشم طوسی
غزل غزل بنویسم حدیث رویایی برای اوج ادب منتهای شیدایی برای وصف شماپای شعر می لنگد تو انتخاب خدایی برای سقایی تویی که منصب باب الحوائجی داری ندیده کس به خدا از شما جز آقایی و کوه پیش تو انگشت بر دهان مانده امیر علقمه از بس رشید و رعنائی به یک ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^