مرگ و فرصت ها، ص: 59
پر از نفرت شوم و اصلًا هيچ چيزى را نگاه نكنم. «1» گفت: نتيجه چيست؟ گفت: من آن زمانى را نگاه مىكنم كه درب قبر را بستند و رفتند. كرمها آمدند و ابرو، لبها، چشمها، موها و صورتت را خوردهاند، شكلى را دارم نگاه مىكنم كه گرگ بيابان نيز از آن فرار مىكند. زنا كنم؟ آنچه جوان در آينه ببيند پير در خشت خام بيند.
«إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»
البته اين آيه خيلى توضيح دارد. يعنى عمق آيه را كه آدم مىشكافد، نگاه مىكند كه از لذت معنوى دارد از خود بى خود مىشود.
آيه مربوط به مؤمنين زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله نيست، آيه به صورت كلى مىگويد. در همه زمانها فساد بوده است، شما خيال مىكنيد كه زمان قاجاريه، صفويه و زنديه در ايران فساد نبوده است؟ فساد هميشه بوده، ما نبايد در مقابل فساد سست باشيم كه فساد در همه جاى زندگى ما رخنه كند.
صفات مؤمن در بعضى از روايات
به تعبير اميرالمؤمنين عليه السلام:
ما بايد در زندگى مانند كوه باشيم؛
«كنت كالجبل لاتحرّكه العواصف» «2»
يا امام على عليه السلام مىفرمايد:
«شيعتنا كالنحل» «3»
شيعيان ما مانند زنبور عسل، منبع فايده و سود هستند. زنبور فقط به دنبال شيرههايى مىگردد كه تبديل به عسل مىشود، هيچگاه روى نجاست نمىنشيند. در
______________________________ (1)- اشاره به آيات:
سوره يوسف (12): 23- 24؛ «و آن [زنى] كه يوسف در خانهاش بود، از يوسف با نرمى و مهربانى خواستار كامجويى شد، و [در فرصتى مناسب] همه درهاى كاخ را بست و به او گفت: پيش بيا [كه من در اختيار توام] يوسف گفت: پناه به خدا، او پروردگار من است، جايگاهم را نيكو داشت، [من هرگز به پروردگارم خيانت نمىكنم] به يقين ستمكاران رستگار نمىشوند.* بانوى كاخ [چون خود را در برابر يوسفِ پاكدامن، شكست خورده ديد با حالتى خشمآلود] به يوسف حمله كرد و يوسف هم اگر برهان پروردگارش را [كه جلوه ربوبيت و نور عصمت و بصيرت است] نديده بود [به قصد دفاع از شرف و پاكىاش] به او حمله مىكرد [و در آن حال زد و خورد سختى پيش مىآمد و با مجروح شدن بانوى كاخ، راه اتهام بر ضد يوسف باز مىشد، ولى ديدن برهان پروردگارش او را از حمله بازداشت و راه هر گونه اتهام از سوى بانوى كاخ بر او بسته شد]. [ما] اينگونه [يوسف را يارى داديم] تا زد و خورد [ى كه سبب اتهام مىشد] و [نيز] عمل خلاف عفت آن بانو را از او بگردانيم؛ زيرا او از بندگان خالص شده ما [از هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى] بود.»
(2)- من لايحضره الفقيه: 2/ 53، زيارة اخرى لاميرالمؤمنين عليه السلام، حديث 3199.
(3)- غررالحكم: 118، حديث 2051؛ «شِيعَتُنَا كَالنَّحْلِ لَوْ عَرَفُوا مَا فِي جَوْفِهَا لَأَكَلُوهَا.»